eitaa logo
🔘رِسانـه دَمِشـق🔘
2.8هزار دنبال‌کننده
20.4هزار عکس
7هزار ویدیو
42 فایل
(فی بلادالسوریه)معتبرترین کانال خبری از سوریه #مدافعان_حرم با مدیریت رزمندگان سـوریه🇸🇾 ادمین تبلیغات و تبادل: @zeynabiye_dameshgh کانال تلگرام: https://t.me/resanedameshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔘رِسانـه دَمِشـق🔘
یا رفیق من لا رفیق له: 20 1363 - آغاز با رمز « (س)» با هدف تصرف کامل هورالهویزه و کنترل جاده العماره به بصره در منطقه ای به وسعت800 کیلومتر مربع آغاز شد. گرامی میداریم یاد وخاطره شهدای عملیات بدر ودرود وسلام میفرستیم برروح پرفتوح امام ره وشهدای این عملیات و.... «عبدالرزاق میراب: قبل از عملیات «بدر»، رزمندگان لشکر عاشورا پس از شنیدن سخن «مهدی باکری» عهد بستند تا جان در بدن دارند بجنگند و شهید شوند. عبدالرزاق میراب رزمنده دوران دفاع مقدس : قبل از شروع عملیات، « » در سخنانی به رزمندگان لشکر عاشورا گفت که هرکس توانایی حضور در عملیات را ندارد به یگان‌های دیگر ملحق شود، اما رزمندگان لشکر عاشورا پس از شنیدن این سخن با عهد بستند تا جان در بدن دارند بجنگند و شهید شوند. وی افزود: به همین جهت شاهد بودیم که در عملیات «بدر»، رزمندگان لشکر عاشورا مردانه پای عهدشان ایستادند و لحظه‌ای «مهدی باکری» را . شهید «مهدی باکری» با اشاره به لحظه شماری این شهید والامقام برای ملحق شدن به رزمندگان در خط مقدم، تصریح کرد: «باکری» لحظه به لحظه پیگیر شکستن خط و پیشروی رزمندگان بود. زمانی که خبر شکسته شدن خط به وی رسید، بلافاصله به خط آمد. میراب ادامه داد: با آمدن «باکری» به خط مقدم، بسیاری از رزمندگان به شدت نگران شدند که مبادا اتفاقی برای وی بیافتد و او را قسم می‌دادند که به عقب برگردد، اما وی همراه با رزمندگان به پرداخت. رزمنده دوران دفاع مقدس با اشاره به عشق و علاقه رزمندگان به شهید باکری در طول عملیات، تصریح کرد: زمانی‌که در عملیات «بدر» به «دجله» رسیده بودیم، وی به همراه چندی دیگر از فرماندهان در حال بررسی عبور غواصان از آب بودند که چند رزمنده پس از شنیدن این سخنان، خود به آب زدند، اما به دلیل شدت بالای جریان آب این کار مقدور نشد. وی افزود: زمانی که «باکری» آن‌ها را دید که به آب زده اند، گفت: «مگر من به شما دستور عبور از دجله را داده بودم که این کار را کردید» و آن‌ها در پاسخ گفتند «همان‌طوری که قبل از شروع عملیات با شما عهد بسته بودیم که تا پای جان در عملیات شرکت کنیم و به فرامین شما گوش دهیم، این اقدام ما نیز در راستای همان عهد و پیمان بود».... 🔵
خاطره اۍ از شهید باکرۍ🌱 شهید مهدی باکری فرمانده دلیر لشکر ۳۱ عاشورا ، بر اثر اصابت تیر از ناحیه کتف مجروح شده بود. یک روز تصمیم گرفت برای سرکشی و کسب اطلاع از انبارهای لشکر بازدید کند. مسئول انبار ، پیرمردی بود به نام حاج امر ا... با محاسنی سفید که با هشت جوان بسیجی در حال خالی کردن کامیون مهمات بود ، او که آقا مهدی را نمی شناخت تا دید ایشان در کناری ایستاده و آن ها را تماشا می کند فریاد زد جوان چرا همین طور ایستاده ای و ما را نگاه می کنی بیا کمک کن بارها را خالی کنیم یادت باشد آمده ای جبهه که کار کنی شهید باکری با معصومیتی صمیمی پاسخ داد : « بله چشم» و با آن کتف مجروح به حمل بار سنگین پرداخت نزدیکی های ظهر بود که حاج امرا... متوجه شد که او آقا مهدی فرمانده لشکر است بغض آلود برای معذرت خواهی جلو آمد که مهدی گفت : « حاج امر ا... من یک بسیجی ام .» به مناسبت‌‌زادروزتولد🎈🎂🎈 تولدت‌مبارک‌عزیز‌آسمانی شادی روح شهید عزیز فاتحه و صلوات+وعجل فرجهم 🔵