🔘رِسانـه دَمِشـق🔘
تو یوسف زهـرایی و بازار میخواهی در خواب هستم تو مرا بیدار میخواهی اصلا امیدی هست من هم یاورت باشم؟
داییش تلفن کرد ،
گفت: « حسین تیکه پاره
رو تخت بیمارستان افتاده،
شما همین طور نشستین؟»
گفتم: « نه ؛ خودش تلفن کرد
گفت: دستش یه خراش کوچیک
برداشته پانسمان میکنه می آد
گفت: شما نمیخواد بیاین
خیلی هم سرحال بود....»
گفت: «چی رو پانسمان می کنه؟
دستش قطع شده»
همان شب رفتیم یزد ، بیمارستان
به دستش نگاه می کردم
گفتم: « خراش کوچیک! »
خندید … گفت:
«دستم قطع شده، سرم که قطع نشده»
راوی : مادر شهید
#سردار_شهید_حاج_حسین_خرازی
#فرمانده_لشکر۱۴_امامحسین
#سالروزولادت: ۱۳۳۶/۶/۱
#سالروزشهادت: ۱۳۶۵/۱۲/۸
#متاهل_دارای_۱_فرزند
#محلدفن:گلستانشهدایاصفهان
#سالروزشهادت🕊🕊
#تلگرام_رسانه_دمشق 🔵