«اعتماد»
چند روزی نرفتم. زنگ زد و گفت: «کم پیدایی. سری به بدبخت بیچاره ها نمی زنی. تشریف بیاورید برای دیدار،لازم نیست خاطره تعریف کنید یا هر چیز دیگر درباره اعتیاد، خدا می داند دلم تنگ شده. بیایید برای گپ و گفت.»
گفتم: «چشم، دست خالی نمی آیم. خاطره دکتر شخصی و روش درمانش را عرض کردم. اگر اجازه بدهید به مورد دولتی اش هم اشاره کنم و باز اگر اجازه دهید، بنویسم بیاورم.»
خیلی استقبال کرد.قول دادم بنویسم چاره ای نبود. نشستم به نوشتن.
بعد از سال ها چقدر سخت بود!
ـ برشی از کتاب «ویولن زن روی پل»
🔹 اگر میخواهید کتاب «ویولن زن روی پل» را مطالعه کنید و در پویش 20 میلیونی ما شرکت کنید، عدد 1 را به شماره 3000869977 پیامک کنید یا روی (https://5va7.ir/book/254/ویولون-زن-روی-پل) کلیک کنید.
📌 #پویش_زندگی_به_سبک_کتاب
🇮🇷 #مرکز_رسانه_ی_کتاب_پنج_و_هفت
💠 #کتاب_خوب_اینجاست
#شهر_خوبی_ها
#نشر_خوبی_ها
#نهضت_تبلیغات_اسلامی
#نهضت_ادامه_دارد
💢 عضویت در کانال خبری پرتو🔻🔻🔻
🆔 @parto_lor