eitaa logo
مجموعه ادبی روایتخانه
807 دنبال‌کننده
903 عکس
122 ویدیو
7 فایل
خانه داستان نویسان انقلاب اسلامی www.revayatkhane.ir ارتباط با ادمین👇 @Revayat_khaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
35.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📓 عزاداری با کتاب السلام علیک یا سید الشهدا، یا حسین بن علی(علیه‌السلام) 📃 ورقی از کتاب 🎙 با نوای 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🌱 تک تک کلماتم نذر روضه‌های تو السلام علیک یا حسین بن علی، یا سیدنا المظلوم (علیه‌السلام) 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
بسم الله الرحمن الرحیم 🔳 «روضه‌ی دونفره» .... 🔸 آنقدر خسته بودم که تا جای خالی کنار دیوار پیدا کردم، پهن شدم همانجا. روبه‌روی حرم عباس. از توی کیف، هندزفری را بیرون‌ کشیدم. میخواستم نوحه بگذارم. روضه اگر می‌شد بهتر بود. زن عرب نشسته بود کنارم. درشت بود. چادر کشیده بود بر صورتش. صدای گریه‌اش ناگهان بلند شد. گریه‌اش سوز داشت، بازوهایش از زیر چادر هم می‌لرزیدند. دستانم و سیم هندزفری در هم گره خوردند. خیلی‌ها بلند گریه می‌کنند. زن ها مخصوصا. بعضی گریه ها اما فرق دارد. نه آرام است و نه بلند. انگار که چیزی دارد ذره ذره جگرش را می‌خورد. گریه‌ی زن از همین جنس بود. گاهی اوج می‌گرفت و گاهی ناله بود. میان گریه، شعر می‌خواند. جز من کسی نمی‌شنید. مجلس دونفره بود انگار. او روضه می‌خواند. من می‌شنیدم. سعی می‌کردم بفهمم. از لابه‌لای هق هق ها، بشنوم. 🔹جمله‌ای را با فریاد گفت. خشک شدم... «ضربت زینب ... ضربت زینب...» گره‌ها باز شدند. گره سیم هندزفری... گره دست‌هایم. کاش...کاش عربی می‌دانستم... کاش می‌توانستم به زن بگویم ٱمی در حرم عباس روضه زینب می‌خوانی؟ 🕯 کار از کار گذشته بود. زن روضه اش را خواند. گریه اش را کرد. و رفت. من هم رفتم. عباس ماند و زینبی که ضربت خورده بود... .... ✍ طهورا دانشگر 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
📘 عکس‌های گمشده ✍️ مریم زمانی 🖼 عکس‌های گمشده، ماجرای تردید بعد از یقین است. وقتی کیهانه بعد از اینکه سال‌ها، هر هفته توی خانه‌اش روضه برپا می‌کرده تا پسرخوانده‌اش زیر پرچم حسینیه تربیت شود؛ اما حالا با قتل پسرخوانده‌اش مواجه می‌شود و آبرویی که در این میان می‌ریزد. ⁉️ حالا کیهانه باید انتخاب کند، بین تردیدی که همۀ شواهد تأییدش می‌کنند و یقینی که برای درکش باید از چشم و گوش ظاهری بالاتر رفت. یقینی از جنس یومنون بالغیب... 🗺 کیهانه تک و تنها باید راه بیفتد تا قاتل پسرش را پیدا کند. در این مسیر یک‌روزه روزنۀ جدیدی از ایمان به رویش باز می‌شود. روزنه‌ای که به رسم سنت‌های الهی، جز با رنج یک اتفاق ناخوشایند به آن دست نمی‌یافت. 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
📸 کلاس نویسندگی 🌱این روزها روایتخانه اهالی جدید و تازه نفسی ، در جمع خود می بیند. نوجوانان با استعداد و با انگیزه ای که هر دوشنبه در جمعی دوستانه مشق نوشتن می کنند. 🗒به لطف خدا و استقبال شما عزیزان ، نوقلم در حال برگزاری است. 🔜کارگاه ها و کلاس های متنوعی در راه است ⏳با ما همراه باشید 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
📌« وقتی به جنین به عنوان موجودی زنده و انسانی که روح و حق حیات دارد، نگاه شود، هرگز خود را صاحب حق برای گرفتن حق حیات از او نمی‌بینیم» 📰بخشی از مصاحبه سرکار خانم ترکان با روزنامه پیرامون کتاب متن کامل مصاحبه👇 https://jamejamdaily.ir/?nid=6550&pid=4&type=4 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane