eitaa logo
مجموعه ادبی روایتخانه
1.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
155 ویدیو
9 فایل
خانه داستان نویسان انقلاب اسلامی ارتباط با ادمین👇 @Revayat_khaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
25.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نماهنگ سبز آبی 🎙 شعر خوانی سیدحمیدرضا برقعی 🔺تهیه شده در ماوا «می‌نویسم که شب تار سحر می گردد یک نفر مانده از این قوم که بر می گردد» عیدتان مبارک 🌷🌷🌷 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
«با بابا »» را به جای «بی بابا» فرستاده بودند، نمیدانستم خوشحال باشم یا ناراحت. تعریف کتاب ««بی بابا» را شنیده بودم.شرحی از غمهای کسانی که تکیه گاه پدر را نداشتند. برای ادمین کانال پیام دادم که بسته پستی من رسید. ممنون که من را برای چند لحظه بردید به دنیای « پدر دار» بودنم و لبخند فرستاده بودم. اما دلم لبخند نمیزد. رفته بودم به روزهایی که تازه این غم روی دلم سنگینی میکرد... کی بود میگفت:دخترها بابایی اند.... ده سال بعد از ان روزها، وقتی سفر کربلا نصیبم شد، فقط یک بار، حرفهای دختر-پدری ‌زدم. وقتی پای ضریح آقا امیرالمومنین ع نشسته بودم. توصیه عالمی بود. سوال کرده بودم آداب زیارت آقا چطور ؟ چه بگویم؟ ساده حرف زده بود: با آقا، مثل دختری که با پدرش حرف میزند، حرف بزن! عین وقتی که با پدرت حرف می‌زدی..... کی بود می‌گفت دخترها بابایی اند؟..... سیل بی‌خبر آمد. کوبید و خراب کرد و شست و‌رفت... 🔸🔸🔸 اما امروز یک بار دیگر بی‌خبر شده‌ام. غم، خودش را بدجور نشان میدهد، وسط ریسه‌های براق کوچه ها که بازی درآورده اند، پرچمهای خوش رنگ اسعدالله ایامکم که انگار دست درآورده اند و مردم را به شادی دعوت می‌کنند، کنار دیگ‌های حاشیه خیابان که اسباب را روی سر گرفته اند، لابلای رزق پیچیدن، اسفند دود کردن، شکلات پخش کردن، بغضی کوچک میآید و میرود. آقا جان، من وسط همه این شادی ها، تازه حواسم به چیزی جمع شده . انگار تازه گمشده ای را پیدا کرده ام ... آقاجان، فهم « الذی قطع من ابویه» سخت بود و دردناک، اما میشد بفهمی... خیلی زود. هم .... ‌ اما درک :«یتم یتیم انقطع عن امامه» آسان نیست. سخت است. آسان نبوده، که فهم آن تا حالا کشیده! آقا جان، غم عمیق و دیرین ما نبودن تو بوده، غمی که آن را با شادی میلادت می‌‌پوشاندیم‌...‌ آنقدر پوشاندیم که اصلا یادمان رفت که غمی بوده! یادمان رفت که تو را نداریم. آقا جان ، بگذار مثل یک فرزند برای پدرش، حرفی بزنم. چیزی بخواهم. بگذار سهمم را از دعای شما خودم معلوم کنم. پدر مهربان‌تر از پدرم! تعبیر معاصری میخواهم از: «فوجذک یتیما فآوی» آقا جان ، ما را از یتیمی بیرون بیاور «بی‌بابایی»‌مان را با ظهور خودت «با بابا» کن ✍ گلزار اسدی 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane