eitaa logo
::. روایتِ حضور .::
1.8هزار دنبال‌کننده
657 عکس
253 ویدیو
24 فایل
💠 مجموعۀ فرهنگی هنری روایتِ حضور نخستین مرکز شتابدهنده‌ی کشور در حوزه‌ی روایت ✨با قصه ها دنیا می‌سازیم! • باهامون گپ بزن: @rvhz_admin • بهمون زنگ بزن: ۰۹۱۰۳۱۳۴۳۱۶ • بهمون سر بزن: تهران.خ انقلاب.چهارراه کالج تبلیغ و تبادل✖️
مشاهده در ایتا
دانلود
3⃣ روزی که وارد کشتی شدم تمام وجودم نفرت بود از ظلم جنايتکاران اسرائیلی. مردم در بندر سیسیل به خوبی ما را بدرقه کردند و حرکت کردیم. می‌دانستم مسیر سخت و خطرناکی در پیش داریم؛ اما فکر آن بچه های گرسنه از ذهنم بیرون نمی آمد. بعد از جریانات کشتی مادلین، حنظله دومین کشتی برای کمک به کودکان فلسطینی بود. این بار، از ۲۱ ملیت مختلف برای شکستن محاصره و کمک رسانی به کودکان و زنان فلسطینی اقدام کرده بودیم. کمک ها شامل پوشاک، شیرخشک، دارو و غذا و سایر مایحتاج ضروري بود. سعی می‌کردم لحظه به لحظه گزارش بفرستم. اهالی حنظله خود را آماده کرده بودند. احتمال اینکه مثل گروه قبلی مورد حمله قرار بگیرند وجود داشت؛ ولی مصمم بودند. محاصره باید شکسته می‌شد. هنوز کشتی راه نیفتاده بود که خرابکاری ها آغاز شد. پروانه‌ی کشتی از کار افتاد. بعد از بررسی معلوم شد که طنابی به عمد دورش پیچیده شده بود. و در انبار کشتی مواد آتش زا جا سازی شده بود. من به همراهانم گفتم: دوستان! معلوم است در راه درستی قدم برداشته ایم، چون برای نرسیدن به هدف ما خیلی تلاش می‌کنند!» بعدها در مطلبی نوشتم:« جامعه‌ی جهانی! چرا به این نسل کشی هیچ واکنشی نشان نمی دهید؟! و چرا لااقل از این حرکت بشر دوستانه حمایت نمی کنید؟!» عکس کودک گریان فلسطینی را ضمیمه‌ی مطلبم در فضای مجازی به اشتراک گذاشتم. با این وجود، هنوز به آب‌های آزاد نرسیده بودیم که از طرف دولت صهیونیستی برایمان اخطار آمد! نمی‌دانم این کشتی عاقبت چه می‌شود؛ ولی من چهره‌ی پلید اسرائیل را برای دنیا به اشتراک می گذارم تا دنیا علیه این علف هرز بپا خیزند! ✍🏻 صفیه وطندوست حاجی زاده. البرز اگر از این داستانک خوشت اومد، بهش رأی بده و جایزه بگیر🎁 @revayatehozour
4⃣ به بهانه‌ی گردش با دوستانم، پدر و مادرم را که مخالف هرگونه فعالیت در حمایت از مردم فلسطین بودند قانع کردم که به این سفر بروم. وسایل مورد نیازم را داخل کوله پشتی ام گذاشتم و به سمت رختخوابم رفتم؛ اما فکر و خیال نمی گذاشت چشمانم گرم شود. فکر می کردم که چرا این راه پر خطر را انتخاب کرده ام و اصلا چطور برای این کار مهم انتخاب شده‌ام. یاد روزی افتادم که قرار ملاقاتی با آقای نیکلاس داشتم. وقتی از او پرسیدم به من گفت: اندی به من گفته که تو در رسانه فعالیت خوبی داری و حالا می خوام همراهمون توی کشتی باشی تا در پوشش رسانه ای این کار به ما کمک کنی.» فعالیت رسانه ای چیزی نبود که من را وادار به انجام این کار سخت کند. احساس درونی خاصی من را به سمت این راه خطرناک هل می داد. شاید وجدانم بود که بعد از حوادث اخیر غزه و مبارزه‌ی این مردم مظلوم بیدار شده بود. صبح روز بعد، بی معطلی سوار تاکسی شدم و خودم را به اسکله رساندم. در یک جلسه‌ی همگانی با همسفرانم آشنا شدم. روی عرشه‌ی کشتی بودم که اندی با دست به پیشتم زد. با لبخند به سمت او برگشتم و پرسیدم:« اندی! راستی چرا اسم این کشتی رو حنظله گذاشتید؟ قضیه چیه؟» تصویری به من نشان داد از پسر خمیده ای که پشت کرده بود و گفت:«حنظله اینه. این پسر به ما پشت کرده چون سالیان ساله که کشورهای دنیا ظلم رو می‌بینن ولی واکنشی نشون نمیدن» گفتم:« مگه چند ساله که اسرائیل سرزمین اینا رو اشغال کرده؟!» اندی گفت:« ۷۵سال» من که برای اولین بار این نکته را راجع به فلسطین می شنیدم، با نیشخند تلخی ادامه دادم:«حقم داره.. منم اگه ۷۵سال بهم ظلم می‌شد و صدام به جایی نمی‌رسید، معلومه به دنیا پشت می‌کردم.» ✍🏻 مهدیه محمدجانی. گیلان اگر از این داستانک خوشت اومد، بهش رأی بده و جایزه بگیر🎁 @revayatehozour
5⃣ «مواظب قلّک ام باشی ها!» این جمله از وقتی داشتیم از سیسیل سوار کشتی می‌شدیم مدام در گوشم بود. روز حرکت باید حواسم به همه چیز می‌بود. اینکه شیر خشک و غذا و دارو تا جایی که می‌شد در کشتی جا داده‌ایم یا نه .کشتی کوچک بود. خیلی کوچک! اما بهتر از این بود که با بهانه آوردن خیالمان را راحت کنیم و به زندگی عادی خودمان برسیم. انگار نه انگار که در غزه چه اتفاقی دارد می‌افتد! من براي اينکه آرامش را دوست داشتم، فعال محیط زیست شدم؛ اما از وقتی که اسرائیل، غزه را محاصره کرده، دیگر صدای پرنده ها برایم آرامش بخش نیست. لیبریتی، ماریان، مرمره، مادلین، حنظله و... هرچقدر لازم باشد تا رسیدن به هدفمان کشتی راه می‌اندازیم. پشت اسامی کشتی ها دنیایی بود. بیشتر افراد در سفر قبلی هم همراه ما بودند. ماریا دوست مسیحی معتقد من که پزشک بود؛ اما دوست نداشت فقط در کلینیک مشغول دنیای کوچک آدم ها باشد، با ما آمد تا دنیای بزرگ تری را ببیند و علمش را خرج عدالت برای تمام جهان بکند. شعیب هم روزنامه نگار بود. از شروع سفر عکس ها و نوشته هایش را منتشر می‌کرد تا تصویر درستی از واقعیت حرکت ما به جهان نشان بدهد. از وقتی کشتی می‌خواست شروع به حرکت کند، دختربچه‌ای که یک عروسک را محکم بغل گرفته بود کنار اسکله ایستاده بود. چقدر شبیه مادلین بود... مادلین بعد از شهادت پدرش در کشتی صیادی کار می‌کرد و در همین سن و سال بود که به دست اسرائیل نابود شد. شعیب قصه‌ی مادلین را قبلا در صفحه اش به اشتراک گذاشته بود. هرچقدر که از اسکله دورتر می‌شدیم دختربچه بلند تر فریاد می‌زد: «مواظب قلک ام باش! به مادلین بگو با پول توش یه کشتی جدید بخره! اسم عروسکمو گذاشتم مادلین!» وقتی فهمیدم دختربچه داستان مادلین را خوانده سرتاپا شوق شدم. قلک را محکم در بغلم گرفتم. خداکند حنظله به خاطر مادلین هم که شده این‌بار به غزه برسد! ✍🏻 حدیث خوش فطرت. قم اگر از این داستانک خوشت اومد، بهش رأی بده و جایزه بگیر🎁 @revayatehozour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴🔴 اگر مخاطب پایه و جدی کانال هستید، در این نظرسنجی به ما کمک کنید: 👇👇👇👇 https://eitaa.com/revayatehozour/2354
💠 گامی مهم برای سرمایه‌گذاری در تولید بازی‌های مقاومت کلید خورد یادتونه چندماه پیش از موضوع سرمایه گذاری برای تولید صحبت می‌کردیم؟؟ حالا وقتشه بازی‌سازان، تیم‌های خلاق و فعالان صنعت بازی با ارسال طرح‌های خودشون تا ۱۵ شهریورماه در این رویداد مهم شرکت کنند. 🔹برگزیدگان این رویداد، امکان جذب سرمایه از چندین سرمایه‌گذار رو دارند!!🤩 📌جزئیات ثبت‌نام و ارسال آثار مجموعه‌::.روایت حضور.::| باما باشید🔻 @revayatehozour
8.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دورهمی پروین اعتصامی با حافظ و سعدی و مولانا توی کافه برای اعاده حیثیت از حکیم ابوالقاسم فردوسی😁 مجموعه ::.روایت حضور.::| باماباشید🔻 @revayatehozour