✍وضو می گرفت و از بین سوره های قران سوره الرحمن را با صوت می خواند.
💥خواندن این سوره مبارکه کار هر
روزه اش بود.
▪️به طوری که باعث تعجب و کنجکاوی من شده بود.
♻️تا این که یکی از روزها بعد از تلاوت قران دلیل انتخاب سوره الرحمن را سوال کردم او گفت:
☀️روایت است که هر کس هر روز این سوره را بخواند دو ملک روی دوشش می گذارند که این فرد مرتکب گناه نشود.
#شهید_حمید_صالح_نژاد
راوی: همسر شهید
عنوان کتاب: #گردان_شهر_آفتاب
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍می خواهی از عذاب اخروی در امان باشی؟
▪️می خواهی اتش سوزان جهنم، استخوانهایت را خاکستر نکند؟
▫️می خواهی با اطمینانی سرشار از پل صراط عبور کنی؟
💥در گنجینه دلت آیه قران را جای ده.
🗯همان کاری که شهید سید جمشید صفویان می کرد، چرا که از پیامبر اکرم(ص) شنیده بود:🔻
💫خداوند قلبی که قران را در خود جای داده، عذاب نمی کند.
نام شهید:#سید_جمشید_صفویان
عنوان کتاب: #گردان_شهر_آفتاب
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍کاری را تا به انجام نمی رساند ول کن نبود.
💢می گفت: برای کسب موفقیت باید سمج بود.
💥تا مداومت در کاری نداشته باشی، به نتیجه نمی رسی.
▪️جمله ای را که فراموش کرده بود در کجا خوانده است، همیشه ورد زبان داشت:🔻
💬بزرگترین افتخار در این نیست که هرگز سقوط نکنی، بلکه در این راز نهفته است که هر بار سقوط کردی، دوباره برخیزی.
♻️اگر کودک همان نخستین بار که به زمین می خورد از راه رفتن منصرف شود، هرگز راه رفتن نمی آموزد.
عنوان کتاب:#گردان_شهر_آفتاب
#شهید_یدالله_صبور
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍با چهره ای بر افروخته، تنها کنار سنگر نشسته و به فکر فرو رفته بود به گونه ای که حتی متوجه رفت و امد بچه ها نمی شد.
♨️فکر کردن عادت همیشگی او بود.
☀️ و همیشه به دوستان سفارش می کرد بیش از انکه حرف بزنید، فکر کنید.
▪️دستی به شانه اش زدم، گفتم برادر سید چه شده باز هم توی فکری؟
💢او گفت درباره خودم فکر
می کنم و افسوس می خورم.
▫️همه را نصیحت می کنم، مثل ذاکران ابا عبد الله الحسین (ع) مصیبت ائمه می خوانم.
💥هم موذن هستم و هم امام جماعت گردان.
دوستان و نزدیکان برای مشکلاتشان با من مشورت می نمایند.
🔹ولی من مانده ام و بار سنگین مسئولیت.
🗯من مانده ام و چشمانی پر از اشک که چرا از صف شهدا جا مانده ام.
♨️در این حیرانم که چگونه
آن هایی که بار سفر بستند و رفتند مرا سرمشق، معلم و راهنمای خود قرار داده بودند.
💥ولی من خود شاگرد تنبل این مکتبم و در حل بسیاری از مسائل درمانده ام.
راوی: عبدالحسین خضریان
📚عنوان کتاب: #گردان_شهر_آفتاب
#شهید_سید_جمشید_صفویان
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍از جبهه که می امد بعضی مواقع بدون زیر انداز و بی بالش می خوابید و این برای من تعجب اور بود.
💥علت را از او سوال کردم اما او معمولا زیرکانه از جواب دادن خودداری می کرد.
▪️سرانجام با تبسمی آغشته به احساس شرم گفت:🔻
▫️حقیقتش را بخواهی به دو دلیل این گونه استراحت می کنم.
⬅️ اول اینکه: دلم پیش برادرانی است که در اسارت بسر می برند و می خواهم با آن ها همدردی کنم.
⬅️دوم اینکه: می ترسم احساس راحتی باعث شود تا صبح یکسره بخوابم.
💢اما من فهمیدم که این کار را برای نماز شبش می کند.
☀️ یاد شب هایی افتادم که دلش را با زمزمه های عارفانه خدایی تازه می کرد.
💥و فضای خانه را با مناجات های عارفانه عطر اگین می نمود.
عنوان کتاب:#گردان_شهر_آفتاب
#شهید_حمید_صالح_نژاد
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
☀️ایمان داشت که یاد مرگ می تواند روشنایی ای را پیش روی انسان بگذارد که با چشم دنیایی قابل رویت نیست.
💥 و این تنها اندیشه ای است که انسان را به کمال و روشنایی و سرایی می برد که می تواند با چشمان خویش خداوند را ببیند.
▪️با این نگرش حمید هرگز در مراحل زندگی و از روزهایی که با اندیشه های حضرت امام خمینی ره اشنا شد، ترسی به دل راه نداد و بی مهابا به تبلیغ آرمان های انقلاب اسلامی مشغول شد.
عنوان کتاب: #گردان_شهر_آفتاب
#شهید_عبدالحمید_صالح_نژاد
#یاد_مرگ
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍هر وقت از مرخصی بر
می گشت، حتما برای دوستانش هدیه می آورد...
💥و عملا نشان می داد که همیشه به یاد شما هستم.
💬دلش همیشه با خدا بود...
🌀و نهادش آرام و متوکل به ایزد منان.
📚عنوان کتاب: #گردان_شهر_آفتاب
#عبدالکریم_پور_محمد_حسین
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
🗯قبل از اینکه یک فرمانده نظامی باشد علمداری فرهنگی بود.
♨️ زیرا در بحرانی ترین لحظات عملیات مسائل فرهنگی را فراموش نمی کرد.
🔰 شیوه او این بود که در صحنه جنگ با دشمن به جنگ عقیده و تفکر می پرداخت.
💠آن روز او می گفت پا به پای آموزش خط شکنی و رزمنده بودن باید با نیروها کار فرهنگی کرد.
🔸 و چنان آن ها را با فرهنگ اسلامی مانوس کرد که گویا جلسه قرائت قرآن در جبهه تشکیل داده ایم.
🔹ابتکار سید جمشید برای تحقق چنین تفکری این بود که با دعوت از سخنرانان برجسته، میزگردهای اعتقادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی تشکیل می داد.
▪️همچنین به مناسبت های مختلف مذهبی با دعوت از دیگر گردانهای لشکر 7 ولیعصر (عج) مراسم سخنرانی، جشن و عزاداری برگزار می نمود.
▫️اعتقادش بر این بود که قبل از این که نیروها تقویت نظامی بشوند باید روی اعتقاد و فرهنگ مذهبی آن ها کار کرد.
🗯 زیرا در صحنه جنگ چیزی که ماشه تفنگ را می چکاند عقیده، قلب و روح رزمنده است نه انگشت او.
راوی: حجت الاسلام حاج علی راجی
📚 عنوان کتاب: #گردان_شهر_آفتاب
#شهید_سید_جمشید_صفویان
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
🔰میگفت، می خندید، جوک و شوخی تعریف می کرد و گاه گاهی هم سر به سر دوستانش
می گذاشت.
💠اگر کسی از درون او خبر نداشت فکر می کرد از رفاه و خوشبختی روزگار است که این طور سر زنده و پر طراوت شده است.
اما خودش می گفت:🔻
🗯آنکه شادی می آفریند لزوما این طور نیست که غرق در شادی و سرور باشد.
♨️ بلکه می خواهد از فرصت های خوب استفاده کند و با طراوتش برای دیگران شادی و امید بیافریند.
📚عنوان کتاب: #گردان_شهر_آفتاب
#شهید_رضا_پور_عابد
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea