#قسمت_نود_و_هشتم🔻
✍به خاطر دارم یک بار در دزفول؛ از جبهه که به شهر برگشتیم دیدم که در شهر نان نیست؛ گوشت نیست و اوضاع راضی کننده نبود.
▪️مردم تحت فشار زیادی بودند.
▫️همون جا جلسه ای گرفتیم و قرار شد با فرماندار صحبت کنیم و اگه ایشون نتونست اوضاع رو تغییر بده بخوایم برکنار بشه.
💬فرماندار تو اون موقع ضعیف عمل می کرد.
🗯موضوع رو پیش امام جمعه که اون موقع آیت الله اراکی بود؛ بردیم نهایتا اونا هم پذیرفتن و فرماندار هم بعدا عوض شد.
💠در چنین شرایطی سید حتما تکلیف خود می دونست که وارد ماجرا بشه و تا جایی که اوضاع درست نشه از تلاش دست بر نداره.
🔰حتی وقتی بچه ها زخمی می شدن و در بیمارستان ها بودن؛ تا جایی که می تونست به همه شون سر می زد و اگه تو جبهه بود خودش بقیه رو دسته بندی می کرد و برای عیادتشون می فرستاد.
♻️هوای اونا رو داشت و اونا هم وقتی می دیدن فرمانده شون انقدر حواسش به اونا هست؛ کلی روحیه می گرفتن.
راوی: عزیز آشنا
ادامه دارد...
عنوان کتاب: #دو_قدم_مانده_به_صبح
#شهید_سید_جمشید_صفویان
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
🤲 مراسم پر فیض دعای ندبه کشوری
🎵 با نوای گرم حاج صادق آهنگران
▪️گرامیداشت روز دزفول و شهدای والامقام خدمت
▫️پخش مستقیم از شبکه یک
✔️همراه با صرف صبحانه
⏰زمان : جمعه ۴ خرداد ماه ساعت ۵ صبح
🕌 مکان: حسینیه ثارالله دزفول
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
#قسمت_نود_و_نهم🔻
✍سید مشکل معده داشت و گاهی بدجور آزارش می داد؛ ولی این باعث نمی شد که وقفه ای در کارش پیدا بشه.
💢یادم میاد مدتی پیک گردان بودم و یه بار برای رفتن به منطقه پیچ انگیزه گفتن برم دنبال سید شهر.
💯وقتی رفتم به خاطر معده اش رفته بود دکتر و حالش خوب نبود؛ ولی وقتی منو دید گفت بریم و معطل نکرد.
🌐رفتیم پلازو بعد آماده رفتن شدیم.
💠رفتیم منطقه و به دستور آقای خضریان رفتیم تو شیارها تقسیم شدیم.
▪️عراقی ها هم متوجه شده بودن.
▫️یه منور سبز می زدیم صد تا منور سبز می رفت بالا یه قرمز می زدیم همین طور.
💬یک آن متوجه سید شدم که از درد توی شیار به خود می پیچه؛ ولی لام تا کام حرف نمی زنه؛ ولی فرصت چیزی نبود تا صبح که نماز صبح و همونجا تو شیار خوندیم و من متوجه او شدم که هنوز درد شدید داشت ولی چیزی نمی گفت.
کنارش رفتم و گفتم:🔻
🔸سید! من دارو همراهمه می خوای؟؟
🔹گفت: آره! اگه داری بده من دیروز فقط یه قرص خوردم.
🗯شربت معده ای رو که همراهم داشتم بهش دادم و اون از درد تقریبا نصف اونو خورد و بعد از مدتی آروم شد و تونست کمی بخوابه؛ ولی بعد از اون به پدافند فاو رفتیم که تقریبا سه چهار ماه هم طول کشید و او با اینکه حال زیاد خوبی نداشت؛ ولی در تموم مدت خم به آبرو نیاورد.
راوی: حسین موتاب
ادامه دارد...
عنوان کتاب: #دو_قدم_مانده_به_صبح
#شهید_سید_جمشید_صفویان
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍علی به نمازهای یومیه و نماز شب خیلی مقید بود.
💢نمازهای واجب را تا جایی که می توانست سر وقت می خواند.
💯برایش فرقی نمی کرد کجا و در چه موقعیتی باشد.
🔰وقتی صدای اذان را می شنید ناخود آگاه بلند می شد برای نماز.
♻️اکثر اوقات هم وضو داشت و اگر نداشت؛ ده دقیقه مانده به اذان وضو می گرفت و آماده ی نماز می شد.
💠قرائت قرآن و نماز شبش هم ترک
نمی شد.
🌐در این ده سالی که با هم زندگی کردیم هر وقت که خانه بود نماز شبش هم به راه بود.
🌀اول شب یک جز قرآن می خواند؛ بعد یک دعایی از مفاتیح می خواند و بعد می خوابید.
🔹ساعت سه تا سه و نیم شب هم بیدار می شد برای نماز شب.
🔸بعد از نماز شب می خوابید و دوباره برای نماز صبح بیدار می شد.
همیشه به او می گفتم: 🔻
✔️علی! این چه خوابیه؟ هی بیدار میشی؛ نمی خوای یه ذره به خودت رحم کنی؟ یه کم استراحت کنی؟
علی هم همیشه می گفت:🔻
💬خواب راحت فقط برای زیر خاکه.
🚫دنیا جای خواب نیست.
💭وقتی رفتیم زیر خاک به اندازه کافی وقت برای خوابیدن هست.
راوی: همسر شهید
برگرفته از کتاب: #تنها_در_باغ_زیتون
#شهید_علی_سعد
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
دهه هشتادی!.mp3
4.48M
✍آقا سید! راحت بخواب...
✨ادامه مسیر باشه با ما دهه هشتادیا!
💫خیالت راحت سید اسلحه زمین نمیمونه✌️🏻🫀
💢از امشب تلاش همه مون مضاعف میشه ما قراره راه شما رو ادامه بدیم...
💯آره ادامه میدیم ، با بغض ، با اشک
ولی جا نمیزنیم ✋🏻
🔰ما میدونیم ک به قله نزدیکیم
خیلی نزدیک...
♻️و علامتش هم زیاد شدن
حـوادث و پیشامدهاست!
🌀هر چی به قله نزدیک تر میشیم
ریـزش ها بیـشتـر میشه...!
▪️هرچه به قله نزدیک تر میشیم
اکسیژن کمتر میشه و تنفس دشوارتر...
▫️رفقااااا نفس هاتونو حبس کنید،
نزدیک قله ایم،خیلی نزدیک...🌱
#شهید_جمهور
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
امام خمینی (ره) فرمودند:🔻
✍شما دزفولی ها امتحان دادید و از این امتحان خوب بیرون آمدید، شما دِین خود را به اسلام ادا کردید.
📍اينجا دزفول است.
💯شهرى جنگ زده از سرزمين ابراهيم خليل.
💢اينجا مردمى از تبار ابراهيم زندگى مىكنند.
🔰در اين شهر، تمامى پدران اسماعيل خويش را فدا می كنند و خود اگر بتوانند زودتر از اسماعيلشان قربانى مىشوند.
(شهید حاج احمد سوداگر)
📚برگرفته از کتاب جاده های سربی
🗓4 خرداد ، روز مقاومت و پایداری و روز دزفول گرامی باد...
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍دزفول میشویم؛ همه مظلوم و مقتدر!
🌱 مردان شهید گشته و زنها شهیده ایم
🔰شعرخوانی زهرا آراسته نیا در برنامه خادم الرضا به مناسبت روز دزفول
#روز_مقاومت_و_پایداری
#روز_دزفول
#چهارم_خرداد
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea