eitaa logo
روایتگران شهدا
283 دنبال‌کننده
345 عکس
240 ویدیو
13 فایل
✍🏻جمع ما یه جمع از دهه شصتی تا دهه نودی هاست. ☀آتش به اختیاریم و از شهدا می‌پرسیم و برای شهدا می‌نویسیم. 💥با شهدا زندگی می‌کنیم و درس می آموزیم... راه ارتباطی با مدیر کانال: @admin_revayatgaran
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍کلامی از شهید نوجوان شهید علی مشتاق دزفولی:🔻 ✔️چه بسیار رهروان و مدعیانی که در این راه ماندند و پوسیدن و با توجه به مصلحت طلبی و صحنه پردازی از صحنه عمل گریختند و در امتحان باختند و چه بسیار مردمانی که در راه هدفشان جان را باختند. 💭آری شهادت یعنی پیروزی؛ پیروزی عقل بر نفس مصلحت طلب. منبع: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍علی به عنوان یک فرمانده ی با تجربه در منطقه شناخته شده بود. 💯نه فقط در بین نیروهای تحت امرش بلکه در میان فرماندهان عالی رتبه ی سوری هم او را به عنوان یک فرمانده ی کاربلد و شجاع می شناختند. 💢از طرف دیگر محبوبیت خیلی زیادی هم در دل آن ها داشت. 🔰نیروهایش او را از عمق جان دوست داشتند. ♻️اخلاق و رفتار و منش او به گونه ای بود که در دل نیروهایش جا باز کرده بود. 🌐میزان محبوبیت و نفوذ معنوی او در دل نیروها و همرزمانش را بعد از شهادتش فهمیدیم. 💠وقتی علی شهید شد من هم در همان منطقه بودم‌. ▪️خبر شهادت را که دادند خودم را به خان طومان رساندم. ▫️دیدم همه ی نیروهای فاطمیون و حیدریون که آنجا هستند به شدت گریه می کنند. 💭بعضی ها با ضجه به سر خود می زدند و شیون می کردند. 💬از همه عجیب تر گریه ی شدید یکی از فرماندهان ارشد ارتش سوریه بود. 🔹این فرمانده ی سوری؛ یک سرهنگ تمام بود‌. 🔸سن و سالی داشت. 💢اما مثل یک پدر جوان از دست داده؛ گریه می کرد. 🔰آن هایی که نظامیان سوری را می شناسند می دانند که این ها آدم هایی نیستند که به این سادگی؛ آن هم پیش نیروهای زیر دستشان ضعف نشان بدهند. 🚫اما آن سرهنگ نمی توانست خودش را کنترل کند. 🌀معلوم بود که علی چقدر توانسته بود محبت این ها را جلب کند‌. راوی: همرزم شهید برگرفته از کتاب: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍شهید علی مشتاق دزفولی در ۱۸ اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۸ در خانواده ای که در آن عطر خوش ایمان و باور موج می زد؛ دیده به جهان گشود. ✨از همان آغاز؛ شیر ایمان نوشید و شهد عشق به حسین علیه السلام در کام جانش ریخته شد. 💥آثار نبوغ در همان آوان کودکی در سیمای زیبا و معصومانه اش مشاهده می شد؛ بیان دلنشین؛ ذکاوت و زیرکی اش؛ چهره ای محبوب و دوست داشتنی از او ساخته بود. 💫شش سال بیشتر نداشت که به مسجد پیوست و همچون قطره ای که به اقیانوس رسیده باشد در زلال جاری و در آیات روح بخش قرآن؛ جان را صفا داد و در کوثر شیرین و پر حلاوت آن؛ خود را تطهیر می نمود. 💢جلسه قرائت قرآن ابوذر غفاری مسجد کجبافان؛ مامن و آرامش بخش روح علی بود. 💯با مسجد پیوندی ناگسستنی یافته بود؛ نشاط و سرزندگی او وقتی بود که خود را در مسجد و در میان دوستان احساس می کرد. 🔰در تنهایی زمزمه قرآن؛ مونس و دم سازش بود و صوت خوش قرآن بر لبانش همواره جاری. منبع: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍کتاب مونس و همدم او و همراه همیشه و هم صحبت شب و روزش بود‌. 💢او موج بود که آرامش نمی شناخت؛ کوه بود که خستگی نمی فهمید. ♻️وارد بسیج مسجد امام حسین علیه السلام شد و این زمانی بود که جنگ آغاز شده بود. 🔰مگر عاشق اسلام در هنگامه ی خطر و تجاوز می تواند گوشه عافیت و آرامش گزیند‌. 🌐مگر پرورده ی مکتب علی علیه السلام و حسین علیه السلام می تواند در حضور یزید ساکت و راکد بنشیند. 💠او دوازده ساله بود؛ اما جبهه می طلبید؛ آموزش نظامی می خواست و از شهادت و ایثار می گفت. 🌀وصیت و زندگی نامه شهدا را با دقت مطالعه می کرد و به تأمل و تفکر پیرامون آن ها می پرداخت. ▪️دوازده سال بیشتر نداشت که پدرش را در یک حادثه رانندگی از دست داد و در همان اوایل نوجوانی رنج یتیمی را به جان خرید. ▫️تاثیر عمیق در روح لطیف او ایجاد کرد و او علی رغم عدم وجود سرپرست؛ جدی برنامه ی خود سازی را تداوم بخشید. منبع: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
🤲مراسم دعای پر فیض کمیل و عزاداری شهادت جواد الائمه (ع)🥀 🎵با نوای: کربلایی مرتضی ملایی ⏰زمان: پنجشنبه ۱۷ خرداد ماه ، ساعت ۲۱:۳۰ 📍مکان: گلزار مطهر شهیدآباد دزفول 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍شهید علی مشتاق با جلسه ی مسجد صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آشنایی یافت. 💢فضای معنوی و قدسی جلسه؛ سطح بالای آموزشی او را شیفته کرده بود؛ هرگز سفره ی رنگین شام را بر جلسه ی مسجد ترجیح نمی داد. 💯او هر روز شکفته تر می شد و افق های نور را پرواز می کرد. ✔️چهره ی محبوب؛ جذاب و دوست داشتنی شهید محمد علی زمانی نیا او را چون طیف مغناطیسی به خود کشید. 🔸شهید محمد علی در سیمای آرام و مودب و سراسر خلوص شهید علی نیز استعدادی عجیب را می خواند. 🔹همواره می گفت علی مشتاق از استعدادهای بزرگی است که کشف کرده ام. 💭انس او با محمد علی شگفت بود؛ یک روح در دو جسم و دو قلب همراه و هم تپش بودند. 💠شب ها و روزها در هر فرصتی زمزمه ها داشتند. 🌀قرآن می خواندند؛ مطالعه می کردند و برای هم برنامه ی خود سازی و تهذیب نفس تدارک می دیدند. 🌐گاه تا نیمه ای از شب گذشته با هم نوار صحبت و سخنرانی گوش می دادند و به نقد و بررسی می پرداختند. منبع: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍جلسه ی مسجد صاحب الزمان را هرگز ترک نکرد. 💥رفتار و ویژگی های اخلاقی اش جذاب و پر کشش بود. 💫سیمای مظلوم و دوست داشتنی و صمیمی اش هر کس را جذب می کرد. 💢روحش بزرگ تر از آن بود که با اولین برخورد شناخته شود و گویی که از روزنه ی چشمان محبوب و چهره ی پر از صفایش دنیای درون زیبایش به روی انسان گشوده می شد. 🔰دوستانش عمدتا از نظر سنی از او بزرگ تر بودند. ♻️با همه الفت و انس داشت و هر کس با انقلاب و امام و مسجد و قرآن پیوندی داشت؛ دوستش بود. 💠در مطالعاتش توجه و عنایتی خاص بر حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام داشت و از او همواره می گفت و می نوشت و مطالعه می کرد و عمده روایات در مورد حضرت علی علیه السلام را می دانست. 🌀وی همیشه شب ها ابتدا وضو می گرفت. 🌐و قبل از خواب هم دعای توسل را می خواند. ✔️ و صبح ها نیز زیارت عاشورا را می خواند و این عادت همیشگی او بود‌. منبع: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
🔻 ✍ عرض سلام و ادب 🔰ضمن تشکر ویژه از حضور سبز و اهتمام همه عزیزان به راه و رسم شهدا به اطلاع می رساند که به حول و قوه الهی در نظر داریم جهت نشر سبک زندگی شهدا، بصورت ماهانه یا فصلی از کتاب و خاطرات شهدا، مسابقه کتابخوانی با اهدای جوایز نفیس برگزار نماییم. لذا از همه عزیزان درخواست داریم در این موضوع و بالاخص موارد ذیل ما را از نظرات خود بهرمند سازند:🔻 1- مسابقه ماهانه باشد یا فصلی (مثلا اول هر ماه یک کتاب یا بخشی از آن معرفی و عرضه شده و تا آخر ماه برنامه تمام شده و جوایز اهدا شوند) 2- اعضای اولیه کانال که موفق به جذب حداقل ده نفر جدید شوند، به اعضای ویژه تبدیل شده و از مزایای خاصی مانند هدایا و قرعه کشی اختصاصی در مسابقه، بهره مند شوند. 3- هرگونه پیشنهاد جهت افزایش چند هزار نفری اعضای کانال 4- پیشنهاد در خصوص ایجاد جذابیت در کانال و حفظ مخاطبین (از قبیل مسابقات هفتگی، خاطرات صوتی جذاب و...) 5- معرفی افراد متخصص، با تجربه و موفق جهت همکاری در ارتقاء و فعال نمودن کانال و همچنین کیفیت برگزاری مسابقات. 6- پیشنهاد تعیین انواع جوایز مسابقه بگونه ای که انگیزه کافی را برای همه اقشار بخصوص جوانان بوجود آورد. 7- انتخاب نام کوتاه و متناسب برای کانال (مانند مسابقه روایتگران شهدا و...) و یا هرگونه پیشنهاد در خصوص کانال و مسابقه شهدایی... ♻️حداقل به سه نفر از کسانی که نظرات ارزنده و کارگشایی را ارسال نمایند جوایزی اهداء می گردد. ✨ضمنا زمان ارسال نظرات حداکثر تا آخر خرداد ماه می باشد. ✍منتظر نظرات ارزنده شما هستیم... راه ارتباطی با مدیر کانال:🔻 @admin_revayatgaran 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍محمد حسین اثنی عشری، ما این روز هایی که بوی خون شهدای مظلوم فلسطین را هر جای این عالم می شود فهمید؛ خیلی یادت می افتیم. 💥این عکس، یادگاریِ جالبی از تو شده. 💫 وقتی این عکس را از تو می گرفتند؛ با تفنگت جلوی دوربین ژست گرفتی؛ ژست تو مصنوعی نیست؛ این همه ابهت برازنده توست. 💢این عکس از ابهت تو حرف می زند و سرنوشتت از شجاعت تو. ♻️آن همه شجاعت را برداشتی بردی در سرزمینی که غریب بودی؛ خرج خدا کردی وقتی که فقط بیست و چند سالی سن داشتی. 🔰 تندیس قهرمانی ات دارد این روزها جلوی چشممان رونمایی می شود. 🌐برایمان دعا کن کمی شبیه تو باشیم همشهری. ✔️به نیابت از شهید محمد حسین اثنی عشری، تنها شهید خوزستانی انتفاضه ی فلسطین در سال ۱۳۵۹ : صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین(ع) 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍شهید علی سعد از فرماندهانی بود که در اکثر تخصص های نظامی؛ مهارت داشت. 🔰او به صورت رسمی مربی تخریب بود اما به خاطر عشق و علاقه اش به کار؛ در دورانی که در پادگان آموزشی؛ مربی تخریب بود در کلاس های دیگر هم شرکت کرد و به همین دلیل در تخصص های مختلف؛ حرفی برای گفتن داشت. ♻️از طرف دیگر او از سال ۹۱ بارها و بارها در میادین مختلف عملیاتی حضور داشت و در کلاس های آموزشی با افسران و سربازان زیادی از کشور سوریه گفتگو کرده بود و علاوه بر افزایش اطلاعات فرهنگی و جغرافیایی محل ماموریت؛ دانش نظامی و امنیتی خود را نیز وسعت داده بود. 🌀او از هر فرصتی برای کسب علم و دانش تخصصی مورد نیازش بهره می برد. راوی: همرزم شهید برگرفته از کتاب: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✔️"دو مادر در یک قاب" ✍یکی روی دیوار نقش بسته و زنبیل به دست رهسپار مزار فرزند شهیدش شده دیگری روی دوش عزیزانش آرمیده تا به منزل ابدی برود ▪️آرام بخواب مادر، دیگر نیاز نیست هر پنجشنبه، برای دیدار جگر گوشه ات زنبیل برداری و راهی شهید آباد شوی‌ ▫️حالا میروی تا در بهشت همنشین همیشگی شهیدانت و انشاالله سید شهیدان باشی 💭سلام ما را به حضرت ابا عبدالله الحسین برسان ✍(گزارش تصویری از مراسم تشییع پیکر مادر شهیدان صالح نژاد سه شنبه ۲۲ خرداد ماه ۱۴۰۳) 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍به اهل بیت علاقه و محبت خاصی داشت. ✨نوجوان که بود در ایام محرم و روز عاشورا مقتل خوان مسجد محل خودشان بود. 💢به حضرت معصومه ارادت ویژه ای داشت. 💯در دوره ی‌ آموزشی در تهران و بعد از آن؛ هر دو؛ سه هفته یک بار می رفت قم؛ زیارت حضرت. 🔰بعد از ازدواج هم همراه خانمش می رفت. 💠فرزند اولش که به دنیا آمد اسمش را گذاشت معصومه. 🌐فروردین سال ۹۸ که پیکر علی را پیدا کردند؛ برای تشییع آوردند دزفول. ▪️آن سال در خوزستان و چند شهر دیگر سیل آمده بود. ▫️ما هم در دزفول بودیم‌. 🔹دو اتفاق عجیب در تشییع علی افتاد. 🔸اول اینکه پیکر را در حرم سبزقبا که ظاهراً برادر امام رضا و حضرت معصومه است طواف دادند. 💭دوم اینکه وقتی صبح که می خواستیم پیکر را برای تشییع ببریم داخل شهر؛ یک مینی بوس جلوی پادگان سپاه ایستاد. 🗯یک روحانی از آن پیاده شد،از ما سوال کرد که شما این جا شهید دارید؟ 💫ما گفتیم بله، شهید علی سعد. 🌀آن روحانی گفت ما خادمان حرم حضرت معصومه هستیم که برای کمک به سیل زدگان آمده ایم. ♻️به ما گفتند یک شهید آوده اند، آمدیم تا ادای احترام کنیم. 🌀اولین نفراتی که در شهر دزفول پیکر علی را تشییع کردند خادمان حرمی بودند که علی در زمان حیات بارها و بارها به زیارت آن رفته بود. راوی : همرزم شهید برگرفته از کتاب: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 ✍آینده ساختنی است... 🎙 راوی: هادی قاسمی (رئیس سازمان بسیج دانشجویی کشور) 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
🔻 🔺 فرازهایی از وصیت نامه شهید مظلوم آیت الله : ✍️ ما بی شناسنامه نيستيم؛اهل قنوتيم. ✨ ساكن دهستان نيايش و بچه جنوب عشقيم 💫 كبوتران قباپوشي كه بال در خون شهيدان كربلا نهاده ايم 💢و عمری بر شاخه ها مرثيه خوان ذبح بنی آدم... 💯ما مثل تلاوت، غمگينيم؛ مثل تكبير، حالت خنجر داريم 🌀 و دوستان ما و اند... ✔️ما در اين آب و خاك سبز می شويم؛ ما بی شناسنامه نيستيم. 🔺پی نوشت: 💭امام خامنه ای: سراسر دوران جنگ سرشار از ماجراهای رؤیا گونه این راهبان شب و شیران روز است. 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍یک جزوه عربی داشتم؛دنبال مترجمی بودم که بتواند هم زود و هم خیلی خوب آن را برایم ترجمه کند. ✨از چند نفر پرسیدم؛ همه شان آدرس علی آقا را به من دادند. 💢من خیلی او را نمی شناختم؛در محل کار دیده بودمش اما رفاقت خاصی با هم نداشتیم. با ناامیدی رفتم پیشش؛جزوه رو نشان دادم و گفتم:🔻 ▪️میشه زحمت بکشید این جزوه رو برای من ترجمه کنید؟ ▫️خیلی بهش احتیاج دارم و وقت زیادی هم ندارم. علی آقا جزوه را از من گرفت؛نگاهی کرد و گفت:🔻 💬تو ساعت اداری که نمی تونم انجام بدم. ✔️بعد ساعت اداری هم که میرم خونه؛ وقتم متعلق به خانواده است. 💠فقط ۱۲ شب به بعد شاید بتونم ترجمه کنم. 🌐البته اگه خوابم نیاد؛چون صبح زود باید بیام سرکار. ♻️با خودم گفتم نمی تواند ترجمه کند و چند روز دیگر جزوه را به من بر می گرداند. 🔰چون می دانستم که کارش خیلی زیاد است و دیر از محل کار خارج می شود. 💭خودش هم که گفت بعد از ساعت اداری در خدمت خانواده اش است. 🗯فردا صبح هم که باید سر ساعت ۷ در محل کار باشد؛ پس امیدی نیست. 🔸اگر هم بتواند ترجمه کند حداقل یک هفته ای طول می کشد. 🔹اما فردا صبح که دیدمش؛ جزوه را به همراه متن ترجمه تحویلم داد. 💢باورم نمیشد برای من این قدر وقت بگذارد. 🌀فکر می کنم آن شب اصلا نخوابیده بود تا بتواند جزوه را ترجمه کند؛خیلی خوب و روان ترجمه کرده بود. راوی: همرزم شهید برگرفته از کتاب: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ توجه! ✍اگر برای رأی دادن بی تفاوت باشید... 💢یا گروه‌های شما با هم اختلاف پیدا کند... 🔰ممکن است اشخاصی که لایق نیستند به این مقام برسند... 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5798435784969162969.mp3
6.23M
پای‌ کار انقلابیم حتما راه تو ادامه داره مطمئنا... 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍پول نداشتن همیشه هم بد نیست! 💬آدمو وادار میکنه ↩️ به توکل..‌. ↩️به توسل..‌. ↩️ به تلاش... 🗯اون موقعه‌اس که خدا برکت میده ⬅️ هم به وقتمون... ⬅️ هم به کارمون... ⬅️ هم به صبرمون... 🔰ما در گروه مردمی روایتگران، بدون هیچ حمایت مالی داریم تلاش میکنیم. ♻️ دستمون خالیه اما لبریزیم از انگیزه؛امید و استعداد... 🌐و البته ما یه رانت ویژه‌ هم داریم اونم دعای خیر شهدا که راه رو نشونمون میده و توانمون رو مضاعف می‌کنه 💢با تمام وجود حس کردیم رزق مادی و معنوی دست خداست... 💠 پس بازم ادامه میدیم و ایمان داریم خدا روزی رسونه فقط کافیه خالصانه یا علی بگی و راه بیفتی ... 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea