eitaa logo
محتوای روایتگری راویان
3.1هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
472 فایل
🌟 محتوای روایتگری راویان 🌟 📚 بازخوانی خاطرات شهدا 🎖 تشریح عملیات‌های دفاع مقدس 📖 معرفی کتاب و خاطرات ارزشمند 🗓 پرداختن به مناسبت‌های مهم ✍️ محتوای روایتگری 📩 ارتباط با ادمین : @Revayatgar_admin وابسته به موسسه روایت سیره شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
واکنش امام به جریان فیضیه در روز جمعه مصادف با دوم فروردين 1342 : در اين اطلاعيه‌ها از عموم مردم دعوت شده بود که با حضور در اين جلسه ضمن تعزيت شهادت امام صادق(ع) به گفتار سخنرانان پيرامون حوادث چند ماهه اخير کشور گوش فرا دهند. اسناد ساواک حکايت از آن دارد که رژيم نيز متقابلاً سطح آمادگي خود را در جلوگيري از اين جلسات و نهايتاً سرکوب موج مخالفت مردم بالا برده بود. سخنراني امام در واپسين روز سال 41، که سطح مبارزه را تا مرز شهادت پيش برده بود، باعث شد ارکان حکومت حساسيت خود را نسبت به روز موعود بيشتر نشان دهد. در همين راستا، ساواک طي بخش نامه‌اي دستورات لازم را در خصوص جلوگيري از برگزاري چنين جلساتي صادر نمود. اين بخش نامه پرده از بعضي شيوه‌هاي بازدارنده رژيم در مقابله با مجالس مذکور برمي‌دارد: «اخيراً بعضي از وعاظ و علما مرکز و مجامع مذهبي، تراکت و اعلاميه‌هايي تحت عنوان عزاي عمومي به جاي برگزاري مراسم عيد باستاني انتشار داده، احتمال دارد در منطقه آن ساواک بعضي از وعاظ در مساجد هنگام وعظ با توجه به اين که روز جمعه دوم فروردين که مصادف با رحلت امام صادق(ع) است، مطالبي بر خلاف مصالح کشور ايراد واذهان عمومي را مشوب سازد، دستور فرماييد از هم اکنون با تشريک مساعي مأمورين و مسئولين انتظامي محل، همه گونه پيش بيني لازم معمول حتي در صورت وجود احتمال اين گونه عمليات مخالف، مجالس با شکوه‌تر، در مخالفت با اين گونه اظهارات تشکيل داده و در مقابل بيانات وعاظ محرک در مساجد نيز دستجاتي وجود داشته باشد که با ذکر صلوات مانع اظهارات نامناسب آنان بشوند... سرلشگر پاکروان.» بر طبق گزارش، رئيس اسبق ساواک و مشاور عالي شاه، سرهنگ مولوي رئيس ساواک تهران با نيروهاي تحت امرش براي سرکوب مردم عازم قم شد. درروز موعود از سوي مراجع سه مجلس بزرگ در قم برگزار گرديد. مجلس اول صبح جمعه در منزل امام بر پا شد. در حالي که سخنران جلسه به بيانات خود ادامه مي‌داد عده‌اي از عوامل رژيم بر طبق دستور شروع به بي‌نظمي و فرستادن صلوات‌هاي بي‌جا نمودند. بلافاصله امام توسط آقاي شيخ صادق خلخالي پيغام دادند چنانچه اين افراد از توطئه دست برندارند اما به سمت حرم حضرت معصومه(س) حرکت و آنجا سخن آخر را با مردم خواهند کرد. به دنبال تهديد امام مجلس نظم خود را به دست آورده و بدون حادثه‌اي ادامه يافت. مجلس دوم به ميزباني آيت‌الله شريعتمداري در مدرسه حجتيه قم برگزار گرديد. در آن مجلس نيز با ايادي رژيم در هنگام سخنراني‌ حاج آقا انصاري قمي به فرستادن صلوات اقدام نمودند. به گفته آقاي دواني که خود در آن مجلس حضور داشت، برگزار کنندگان ناچار شدند از «آقا حسن ميره ای پهلوان معروف قم استفاده نمايند. ايشان درحالي که دو متر قد داشت و از هيبت و احترامي برخوردار بود با ايستادن کنار منبر و دستور سکوت به اغتشاش‌گران توانست آرامش را برقرار سازد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۲فروردین ماه ، گرامی باد .‌🥀 نام:زینب کمایی تاریخ ولادت:۱۳۴۶/۳/۸ وضعیت تاهل:مجرد تاریخ شهادت:۱۳۶۱/۱/۷ نحوه شهادت:دستگیری توسط منافقین و خفه کردن ایشان با چادرشان محل شهادت:شاهین شهر اصفهان محل مزار:اصفهان مزار شهدا کتاب های مربوط به شهید: 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
در سال ۱۳۴۷ در آبادان و در خانواده ای متدین و مذهبی به دنیا آمد. اسمش را میترا گذاشته بودند که بعدها وقتی بزرگ شد، به اسمش اعتراض داشت. دوست داشت اسمش زینب باشد، برای همین اصرار داشت او را زینب خطاب کنند. نهایتا هم یک روز روزه گرفت و برای افطاری دوستانش را دعوت کرد و به دوستانش اعلام کرد که نامش را به زینب تغییر داده و خواست تا آنها هم زینب صدایش کنند. به گفته خانواده اش، در دوران کودکی دو بار به بیماری سختی مبتلا شد و در بیمارستان بستری شد، اما به لطف و عنایت خدا، سلامتی اش را به دست آورد. به گفته مادرش، زینب بین ۷ بچه، چهار دختر و سه پسر از همه سازگارتر بود. از هیچ چیز ایراد نمی گرفت، صبور و فعال بود. از بچگی در کارهای خانه کمک حالم بود و بیشتر از اینکه دنبال لباس و خوردن و بازی باشد، دنبال نماز و روزه و قرآن بود. به همسرم می گفتم از هفت تا بچه ام زینب سهم من است، انگار قلبمان را با هم تقسیم کرده بودند. زینب بسیار درسخوان و خیلی مومن بود، در دوران دبستان به کلاس های قرآن می رفت. بعد از شرکت در کلاس های قرآن علاقه شدیدی به حجاب پیدا کرد. کلاس چهارم با حجاب شد. با روسری به مدرسه می رفت، در مدرسه مسخره اش می کردند و امُل صدایش می زدند. از همان دوران با وجود گرمای زیاد و شرجی بودن آبادان و لاغری جسمی، روزه می گرفت. اولین باری که روزه گرفت، ده روز قبل از ماه رمضان بود. زینب کوچکترین دختر خانواده بود و در همه راهپیمایی های زمان انقلاب شرکت می کرد. زینب فعالیت های انقلابی اش را در مدرسه راهنمایی شهرزاد آبادان شروع کرد.بعد از انقلاب به خاطر پیام امام هر هفته دوشنبه و پنجشنبه روزه بود و خیلی مقید به انجام برنامه های خودسازی بود. وی حتی بعد از انقلاب تصمیم داشت برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه برود، می گفت باید دینمان را خوب بشناسیم تا بتوانیم از آن دفاع کنیم. جنگ که شروع شد، مردم کم کم به دلیل بمباران مجبور به خروج از شهر شدند، زینب و خواهران و برادرانش مخالف رفتن از آبادان بودند. خواهران بزرگترش برای کمک به بیمارستان شرکت نفت رفتند ولی زینب چون لاغر و ضعیف و کم سن و سال بود، به جامعه معلمان که فعال بودند می رفت و کارهای فرهنگی انجام میداد. به گفته مادر شهید، با دستور امام جمعه آبادان جهت تخلیه آبادان، به اصفهان رفتیم. فقط دو دخترم که در بسیج و بیمارستان فعال بودند ماندند. زینب سوم راهنمایی بود و من خیلی به او وابسته بودم، وقتی گفتم به تو احتیاج دارم، راضی به آمدن با ما به اصفهان شد. زینب که ۶ ماه از درس عقب مانده بود، در اصفهان به مدرسه راهنمایی رفت. علاقه زیادی به شهدا داشت و برای تشییع شهدا به گلزار شهدای اصفهان می رفت. از خاک قبر شهدا به عنوان تبرک برای خودش نگه می داشت، سر مزار شهید زهره بنیانیان از شهدای انقلاب می رفت و قرآن می خواند، می گفت مامان ببین فقط مردها شهید نمی شوند، زن ها هم شهید می شوند. بعد از مدتی از محله دستگرد اصفهان به شاهین شهر رفتیم، زینب اول دبیرستان بود و تصمیم داشت وارد رشته علوم انسانی شود و در آینده به قم برود و درس حوزه علمیه را برای طلبه شدن بخواند. در شاهین شهر هم فعالیتهای فرهنگی می کرد و علاوه بر فعالیت در دبیرستان به جامعه زنان و بسیج می رفت. در دبیرستان گروه سرود و تئاتری به نام گروه سرود و تئاتر زینب تشکیل داد. مدرسه اش دور بود و مخارج کرایه ماشین را خرج خرید کتاب و هدیه آن به مجروحین و رزمنده های بیمارستان می کرد و مسیر را تا خانه پیاده طی می کرد. اهل خواندن نماز شب بود، وقتی از مدرسه برمی گشت اول به مسجد المهدی می رفت، نماز می خواند و بعد به خانه برمی گشت. یک دفتر درست کرده بود و روی جلد آن نوشته بود، دفتر خودسازی زینب کمایی! دفتری که بیست تیتر داشت و به خودش نمره میداد. به گفته مادر شهید، زینب همیشه غسل شهادت می کرد. قبل از شهادت هم غسل شهادت کرده بود. اسفند ماه بود که در تمیز کردن خانه برای عید کمک می کرد و از من خواست که بگذارم روز آخر سال برای خواندن نماز مغرب و عشاء به مسجد برود. آخرین نمازش بود بعد از نماز، هنگام برگشت از مسجد توسط منافقین ربوده شد که در ۲ فروردین ۱۳۶۱ با چادر اش خفه اش کرده بودند و نیروهای امنیتی، پیکرش را بعد از سه روز جستجو پیدا کردند. زینب قبل از شهادت توسط منافقین تهدید شده بود و منافقین در طی ارسال نامه و تماس تلفنی مسئولیت ترور زینب را برعهده گرفتند. زینب چهارده ساله بود و اولین دبیرستانی بود که همراه با شهدای عملیات فتح المبین در اصفهان تشییع شد و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد. 🌺یادش گرامی و راهش پر رهرو باد🌺 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
14.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دختری که به جرم منافقان کور دل با چادر خفه اش کردند 🖤 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
بسم الله الرحمن الرحیم خدایا نگذار نقاب نفاق و بیطرفی بر چهره مان افتد و در این هنگامه جنگ را تنها گذاریم . اینها از یزید بدترند و جایگاهشان اسفل سافلین است و بس ... ماذا وجدک من فقدک و ماذا فقد من وجدک . چه یافت آنکسی که تو را گم کرد و چه گم کرد انکس که تو را یافت . از شما می خواهم که راه این شهیدان به خون خفته را ادامه دهید . هیچ گاه از پشتیبانی امام سرد نشوید . همیشه سخن ولی فقیه را به گوش جان بشنوید و به کار ببندید . چون هرکس روزی به سوی خدا باز خواهد گشت. همیشه به یاد مرگ باشید . تا کبر و غرور و دیگر گناهان شما را فرا نگیرد .نمازهایتان را فراموش نکنید و برای سلامتی اماممان همیشه دعا کنید و در انتظار ظهور مهدی عج باشید مادر جان تو که از بدو تولد همیشه پرستار و غمخوار من بودی حال که مرا می خوانی خوشحال باش که از امتحان خدا سربلند بیرون امده ای و هرگزدر نبود من ناراحت نشو ٬ زیرا که من در پیشگاه خدای خود روزی می خورم و چه چیزی از این بهتر است که تشنه ای به آب برسد و عاشقی به معشوق . مادر جان می دانم که برای رساندن من به این مرحله از زندگی زحمات بسیار کشیده ای و بهمین دلیل تو را به رنجهای حضرت زینب سلام الله علیها قسم می دهم مرا حلال کن و مرا دعای خیر بفرما . در آخر از همه شما خواهران و برادران عزیزم و تمام دوستانم تقاضا می کنم که مرا حلال کنند و اگر من باعث ناراحتی شده ام مرا ببخشید . شما را به خون جوشان حسین علیه السام قسمتان می دهم دعا برای را فراموش نکنید . خواهر کوچک شما . 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
خواهر بزرگوار شهیده: 🌱زینب همیشه در وسایلش مقداری تربت شهدا و هفت عدد کاج نگه می داشت.. بعد از شهادتش متوجه شدیم که شش تا از کاج ها از درختان مختلفی هستند که در گلزار شهدا وجود دارد ، هفتمین کاج از همان درختی است که بالای مزار مطهر زینب قرار دارد ..🌲🍃 🌻یکبار زینب به من گفت :غسل شهادت کرده‌ای؟ گفتم: غسل شهادت دیگه چیه؟ گفت: هر مسلمانی باید همیشه غسل شهادت داشته باشه..🌷 🌹گفتنی است، پیکر شهیده زینب کمایی همراه با پیکر 160 شهید عملیات فتح المبین تشییع شد و در گلستان شهدای اصفهان زیر درخت کاج ، به خاک سپرده شد... 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
☝️✨برگی از دفتر خودسازي مادر زينب دربارۀ دفتر خودسازی دختر نوجوان خود، این گونه روایت می‌کند: «زینب در دفتر خودسازی خود جدولی کشیده بود که بیست مورد داشت؛ از نماز به موقع، یاد مرگ، همیشه با وضو بودن، خواندن نماز شب، نماز غفیله و نماز امام زمان (عج)، ورزش صبحگاهی، قرآن خواندن بعد از نماز صبح، حفظ کردن سوره‌های قرآن کریم، دعا کردن در صبح و ظهر و شب، کمتر گناه کردن تا کم‌ خوردن صبحانه، ناهار و شام. دخترم جلوی این موارد ستون‌هایی کشیده بود و هر شب بعد از محاسبۀ کارهایش جدول را علامت می‌زد؛ من وقتی جدول را دیدم به یاد سادگی زینب در پوشیدن و خوردن افتادم، به یاد آن اندام لاغر و نحیفش که چند تکه استخوان بود، به یاد آن روزه‌های مداوم و افطارهای ساده، به یاد نماز شب‌های طولانی و بی‌صدایش، به یاد گریه‌های او در سجده‌هایش و دعاهایی که در حق امام خمینی (ره) داشت. زینب در عمل، تک ‌تک موارد آن جدول خودسازی و خیلی از چیزهایی که در آن جدول نیامده بود را رعایت می‌کرد.» 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 با نیروهای انسانی تحصیل کرده ، شرکت های دانش‌بنیان تشکیل دهید 🔻 رهبر انقلاب : ما از لحاظ نیروی انسانی خیلی دستمان باز است. من به شما عرض بکنم عناصر تحصیلکرده‌های سطح بالای ما تعداد زیادی‌شان، یک درصد بالایی که این درصد را به من گزارش کردند، درصد بالایی از تحصیل‌کنندگان، کسانی که تحصیلکرده‌های سطح بالا هستند در رشته‌های غیر تحصیلی خودشان مشغول کارند؛ چرا؟ میتوان اینها را در آن رشته‌های خودشان مشغول کار کرد، به اینها کمک کرد، پشتیبانی کرد تا بتوان شرکتهای دانش‌بنیان را تشکیل بدهند؛ البتّه باید شناسایی کرد. ۱۴۰۱/۱/۱ 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۳فروردین‌ماه ، گرامی باد . 🥀 نام و نام خانوادگی:علی خلیلی تاریخ تولد:۸ آذر ۱۳۷۱ محل تولد:تهران تاریخ شهادت:۳ فروردین ۱۳۹۳ محل شهادت:تهران-تهرانپارس-چهار راه سیدالشهدا علت شهادت:درگیری خیابانی علت درگیری:امر به معروف و نهی از منکر حکم قانونی درگیری:حمایت از آمران به معروف و اعدام الف شین شادی روحــش 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
علی خلیلی در سال ۱۳۷۱ در استان تهران متولد شد و تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد.علی خلیلی از سنین نوجوانی با موسسه فرهنگی دینی بهشت آشنا شده و وارد این مجموعه ی فرهنگی شد. او که انگیزه و استعداد خوبی در انجام فعالیت های فرهنگی داشت خیلی زود به یکی از مربیان موفق این مجموعه تبدیل شد و پس از اخذ مدرک دیپلم وارد حوزه علمیه امام محمد باقر(ع) شد شهید علی خلیلی ناهی امر به معروف نهی از منکر قبل از نائل شدن به درجه رفیع شهادت در گفت‌و‌گو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، در مورد درگیری خود با اشراری که سال 90 قصد تجاوز به یک خانم را داشتند، گفت: نیمه شعبان دو سال پیش به نظرم ساعت دوازده شب بود که می‌خواستیم دو نفر از دوستانم را به خانه‌‌شان در خاک سفید برسانم که دیدیم پنج، شش نفر در حال اذیت دو خانم هستند و به زور می‌خواستند وی را سوار ماشین کنند. وی افزود: دوستان من به دلیل پائین بودن سن‌شان جلو نرفتند اما من به آن افراد تذکر دادم و گلاویز شدیم و یکباره چاقویی که نمی‌‌دانم از کدام سو، نثار ما شد. شهید خلیلی با بیان اینکه چاقو به ناحیه گردنم و شاهرگ خورده بود، اظهار کرد: من همان جا افتادم و آن افراد نیز فرار کردند اما یکی از همراهان من که موتور سواری بلد بود آن‌ها را دنبال کرد و شماره پلاکشان را برداشت. وی می‌گوید که من نیم ساعت در خیابان افتاده بودم و ماشینی که دو سرنشین داشت و عازم شمال بود من رو سوار کردند و به اورژانس فلکه سوم تهرانپارس بردند؛ ساعت دوازده و نیم بود که پزشکان گفتند که اگر تا نیم ساعت دیگر مریضتان را به یک بیمارستان مجهز نرسانید وی جان به جان آفرین تسلیم می‌کند. «دوستان من را به بیست و شش بیمارستان دیگر هم بردند اما هیچ بیمارستانی من را به دلیل اینکه حالم وخیم بود پذیرش نمی‌کرد تا اینکه بالاخره ساعت پنج در بیمارستان عرفان عملم کردند». وی با بیان اینکه ضارب نیز به دلیل در اختیار داشتن شماره پلاک اتومبیلش به زندان افتاد گفت که مدت زیادی گذشت و ما چهار الی پنج ماه بعد به دادگاه رفتیم که سردار نقدی نیز حضور داشتند و من دیدم وکیلی گرفته‌اند و خود ایشان پیگیر کارها بودند. این ناهی امر به معروف و نهی از منکر افزود: در دادگاه یکی از آن افراد به سه سال زندان و بقیه نیز که همدست بودند به شصت الی هفتاد ضربه محکوم شدند اما همه آن‌ها به قید وثیقه آزاد هستند. شهید خلیلی به نقش مرضیه وحید دستجردی وزیر بهداشت وقت نیز اشاره کرد و اظهار داشت: البته ناگفته نماند دکتر دستجردی نیز تشریف آوردن و هزینه بیمارستان را حساب کردند. وی معتقد است که اسم کارش را امر به معروف نمی‌گذارد بلکه آن اقدام را دفاع از ناموس می‌داند و به گفته وی دفاع از ناموس بر هر مسلمانی واجب است. شهید خلیلی در پایان با تاکید بر اینکه جز خدا هیچ کسی پشت آدم نیست، خاطرنشان کرد: من آن موقع هم که رفتم با آن افراد درگیر شدم به کسی امید ندوخته بودم به خاطر لبخند آقا رفتم و دفاع کردم. پیکر شهید ناهی از منکر حجت الاسلام علی خلیلی سه شنبه 5 فروردین ساعت 9:30 صبح از مسجد فاطمه زهرا(س) در نارمک به سمت مسجد النبی(ص) تشیع شد؛ همچنین ساعت 11 صبح در مسجد النبی نارمک آیت الله صدیقی نماز را بر پیکر شهید علی خلیلی خوانده شد و پس از آن پیکر شهید به سمت بهشت زهرا تشییع و در قطعه شهدا به خاک سپرده شد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani