eitaa logo
کانال محتوای روایتگری راویان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
443 فایل
✅️ این کانال متعلق به ((موسسه روایت سیره شهدا قم)) می‌باشد. 📌بیان خاطرات شهدا و رزمندگان 📌محتوای روایتگری 📌معرفی کتب شهدا 📌تشریح عملیات ها
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از خصوصیات و اعمال آقا وحید کاملا برایم روشن بود که همان کسی است که دنبالش بودم و هم من او را دوست داشتم هم خدا! آن اهمیت دادنشان به نماز و نماز اول وقت، آن تاکیدشان بر صداقت، آن همه جدیت و تلاش و کوششی که برای اسلام و هدایت افراد داشتند، همگی گویای این حقیقت بود. ‌●همیشه می‌گفتند: من اگر بتوانم حتی یک نفر را به صف نماز جماعت بکشانم، برای دنیا و آخرتم کافی است.... راوی : همسر شهید شادی روح این شهید عزیز 🌷 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۱۵آبان‌ماه ، گرامی باد. 🥀 نام : محمدحسین نام خانوادگی : محمد خانی تاریخ تولد : ۱۳۶۴/۴/۹ تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۸/۱۶ مکان شهادت : سوریه 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
متولد نهم آبان ۱۳۶۴ بود، در تهران. مثل همه دهه شصتی ها چیز زیادی از دفاع مقدس و حال و هوای جهه ها به یاد نداشت.مطابق سالروز تولدش تنها ۴ ساله بود که روح الله به خدا پیوست.اما از همان کودکی سرباز امام بود و گوش به فرمان خلف صالحش. و دقیقا به همین دلیل هم بود که وقتی شنید همه دغدغه رهبری حفظ حرمین شریفین است و دلش از حمله تکفیری ها به درد آمده، زن و بچه ۹ ماهه اش را به خدا سپرد و لباس رزم پوشید. رفتا تا این بار نه فقط از ناموس ملت و کشورش که از حرم آل الله در کشوری غریب دفاع کند. هر چند دفاع را فقط در جنگ و اسلحه نمی دید، او سال های متمادی در اردوهای جهادی در مناطقی همچون بشاگرد، جور دیگری دفاع را در خدمت به مردم محروم آنجا تجربه و تمرین کرده بود. مرد عمل بود و شجاع. مرید امام حسین (ع) بود و به قول مادرش اصلا مدافع حرم به دنیا آمده بود. آخرین بار که آمد فروردین ماه امسال بود، بعد از آن رفت و وقتی برگشت تنها لبخندی از رضایت بر لب داشت.محمد حسین محمد خانی حالا دیگر آرام گرفته بود. محمدحسین با جهاد انس داشت قرارمان این بود که دوستان شهید محمدخانی قبل از نماز مغرب در مسجد صاحب‌الزمان(عج)جمع شوند. قاسم کارگر، مسئول بسیج دانش‌آموزی مسجد صاحب‌الزمان(عج) نخستین فردی است که سراغش می‌رویم. او مدت‌ها به‌عنوان مربی بسیج با محمدحسین در ارتباط بود. کارگر از روزهای ورود شهید محمدخانی به بسیج می‌گوید: «حدود سال ۷۴ بود که محمدحسین برای ثبت‌نام در بسیج سراغم آمد. آن روزها اوکلاس پنجم بود.» ورود شهید به بسیج با اجرای برنامه‌های ویژه بسیج محله‌اش همراه شد. کارگر سخنانش را این‌گونه ادامه می‌دهد و می‌گوید: «محمدحسین جزو بچه‌هایی بود که خیلی راحت در دل همه جا باز می‌کرد. قرار بود تابستان آن سال با دانش‌آموزان ممتاز مدارس، کلاس‌های فوق برنامه داشته باشیم. محمدحسین هم جزو دانش‌آموزان درسخوان بود و سعی می‌کرد در همه کارها پیشقدم باشد.» دوره راهنمایی‌اش را در مدرسه امام موسی صدر واقع در خیابان تفرش غربی در محله مهرآبادجنوبی سپری کرد. مسئول بسیج دانش‌آموزی مسجدصاحب‌الزمان(عج) به خاطره‌ای که از شهید دارد اشاره می‌کند و می‌گوید: «‌تابستان آن سال به‌عنوان برنامه اختتامیه فعالیت بسیج دانش‌آموزی بچه‌ها را برای اردو به بهشت زهرا بردیم. محمدحسین برخلاف بقیه دوستانش با محیط بهشت زهرا(س) و قطعه شهدا به خوبی آشنا بود. وقتی بر مزار شهدا حاضر می‌شدیم محمدحسین زندگینامه آن شهید را برای‌مان تعریف می‌کرد. این کودک ۱۲ساله برخلاف بسیاری از افراد به خوبی با شهدا آشنا بود. حضور در کنار پدری رزمنده و ایثارگر باعث شده بود تا شهید محمدخانی به خوبی با مضمون جهاد و ایثار آشنایی داشته باشد. کارگر با اشاره به این موضوع می‌گوید: «وقتی خبر شهادت محمدحسین را شنیدم تعجب نکردم. او همیشه آرزوی شهادت داشت. هروقت من را می‌دید، دستم را در دستش می‌گرفت و می‌گفت حاجی حلالم کن. تو مسجد آمدن را به من یاد دادی.» مسئول بسیج دانش‌آموزی مسجد صاحب‌الزمان(عج) درباره آخرین خاطره‌ای که از شهید دارد می‌گوید: «مدت‌ها بود که محمدحسین را ندیده بودم. ایام فاطمیه بود که برای دیدن دوستانش به مسجد آمده بود. با من تماس گرفت و گفت حاجی من در مسجد هستم و می‌خواهم ببینمت. گفتم کمی دیر می‌رسم. در پاسخم گفت حاجی برایم دعا کن که شهید شوم. وقتی خبر شهادت محمدحسین را شنیدم آن جمله آخرش در ذهنم تداعی شد که چقدر محمدحسین عاشق شهادت بود. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
دو تایے بار اولمان بود مے رفتیم مڪہ؛ برای برآورده شدن سہ حاجت شرعے ‌مان در اولین نگاه بہ ڪعبہ سجده ڪردیم.... او زودتر از من سرش رو آورد بالا.... بہ من گفت: "توی سجده باش! بگو خدایا! من و ڪل زندگی و همه چیزم‌ رو خرج خودت ڪن، خرج امام حسین(ع) ڪن!" وقتی نگاهم بہ خانہ ڪعبہ افتاد، گفت: "ببین خدا هم مشڪے پوش حسینه!" خیلی منقلب شدم حرفهاش آدم رو بہ هم مے ریخت... ✍راوی: همسرشهید 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
مرام‌های خاص زیاد داشت اما بعضی چیز ها برایش قانون بود و خط قرمز داشت و یکی از آن خط قرمز ها این بود : محمد حسین همیشه یکی از دیوارهای خوش اندازه که چشم خورش از بقیه جاها بیشتر بود را به عکس شهدا تعلق میداد و تو باید قبول میکردی که به واسطه عکس شهدا حرمت حضور شهدا را در خانه رعایت کنی ...                               قرارداد که تمام میشد و خانه را که میخواستیم عوض کنیم بعضاً عکس ها هم نو میشد ؛ یادم هست وقتی پوسترهای کم عرض شهدا مد شده بود محمدحسین کلی ذوق زد که عکس های بیشتری را میتواند در خانه جا بدهد. با این حال ولی همیشه یک پوستر تکراری بود ؛ قدیمی بود؛ و نه نو میشد و نه قرار بود سایزش عوض شود و آنهم تمثال شهید مبارزه با اشرار جنوب شرق کشور"محمد عبدی" بود؛ خیلی دوست داشت مثل محمد عبدی باشد. 💭همیشه از خنده های لحظه های اخرش و حین شهادت محمد عبدی میگفت ؛ وقتی فهمیدم اسم جهادی محمدحسین خودمان؛ عمارعبدی ; است اصلا جا نخوردم ولی زمانی که عکس صورتش را در معراج شهدای تهران دیدم ؛ با آن لبخند ملیح آن موقع باورم شد : 🌸تا در طلب گوهر کانی کانی 🌿تا در هوش لقمه نانی نانی 🌸این نکته ی رمز اگر بدانی دانی 🌿هرچیز که در جستن آنی،آنی 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 پشتیبانی از رزمندگان در مراکز مردمی و خانه‌ها جزو اختصاصات جنگ ماست. 🔻 : یکی از چیزهایی که جزو اختصاصات کشور و جنگ ما است، این خدماتی است که در خانه‌ها و در مراکز زنانه و مردمی و مانند اینها انجام گرفته. فرض کنید در خانه‌هایی غذا و کمپوت درست کردند، امکانات آذوقه‌های جنگی فراهم کردند، نان پختند و فرستادند؛ اینها چیزهای عجیب و غریبی است؛ این مردها و این زنها با چه انگیزه‌هایی، با چه همّتی این کار را کردند؟ ۱۴۰۰/۰۷/۲۴ 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۱۶آبان‌ماه ، () گرامی باد . 🥀 تاریخ تولد : 1355/01/25 محل تولد : تهران تاریخ شهادت : 1394/08/16 محل شهادت : حلب - سوریه متاهل با 2 فرزند محل مزار شهید : کرج – قطعه شهدای امامزاده محمد (ص) شهید حجت الاسلام تمام‌زاده از شهدای مدافع حرم، متولد سال 1355 و دارای دو فرزند به نام های فاطمه و محمدهادی بود. وی مدت 15 سال به امر تبلیغ دین در زمینه ها و عرصه های مختلف از گویندگی و امام جماعت تا تهیه نشریه مدافعان حرم، وب سایت و فعالیت در مجامع فرهنگی و اجتماعی و سیاسی اشتغال داشت. ابوهادی نام مستعار این شهید بزرگوار است، او با وجود فعالیت های تبلیغی دینی و اجتماعی بسیار، خود را برای رفتن به سوریه و دفاع از حریم اهل بیت(ع) آماده کرد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
کانال محتوای روایتگری راویان
با نام و یاد خداوند مهربان و با درورد به ارواح طیبه شهدای جهان اسلام و با سلام و دعای خیر به پیشگاه آقا صاحب الزمان(عج) و آرزوی سر سلامتی رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای(دام عزه) شب عملیات است و رزمندگلن با تجهیزات عازم خط نبرد حق علیه باطل هستند. این عملیات از آنجا اهمیت فراوان نسبت به دیگر عملیات ها دارد که برای دفاع از شیعیان مظلوم شهرهای سوریه تدارک دیده شده است، مردم مظلومی که ماه ها در محاصره هستند و تنها از طریق هلیکوپتر آذوقه دریافت می کنند. امشب دوم محرم است؛ ماهم اقتدا کردیم به امام حق طلبان و کربلایی شدیم حتی از اینکه کی یک شکم سیر نان خالی بخورند عاجزند و بقدری در مضیقه هستند که آرد را با پوست درختان دیگر خمیر می کنند تا حجم زیادی پیدا کند و بتوانند چند روزی بیشتر محاصره را تحمل کنند. انشالله با غیرت رزمندگان حزب الله، برادران ایرانی، فاطمیون، حیدریون، زینبیون و ... این محاصره خواهد شکست و پیروزی از آن مومنین و متقین است. چند کلامی با پدر و مادر عزیزم. پدر خوب و مهربانم و مادر عزیزتر از جانم از شما به خاطر اینکه فرزندتان را با راه و مکتب اهل بیت آشنا کردید تشکر می کنم و ممنونم. ممنونم از اینکه پدر مهربان من با نان حلال مرا بزرگ کرد و مادر خوبم با مجلس روضه اهل بین و محبت آنها تربیتم نمود. هیچ گاه عرق های پدرک را زیر تیغ تابستان و در اوج گرما که با زبان روزه کارگری می کرد تا نان حلال و طیب و طاهری بر سر سفره خانواده خود بگذارد را فراموش نمی کنم، کودک بودم اما آن زحمان هیچگاه فراموش شدنی نیست و هیچگاه محبت مادرانه را که با اشک روضه اهل بیت عجین شده بود را از یاد نخواهم برد. همه چیز ما از اهل بیت است چرا که این ها وسیله هستند، اسباب و وسیله نجات همه انسان ها به صوری کشتی نجات اهل بیت هستند و بس. امشب دوم محرم است و بچه ها برای امام حسین (ع) سید و سالار و سرور همه آزادمردان جهان عزاداری می کنند. ماهم اقتدا کردیم به امام حق طلبان و کربلایی شدیم. چند کلامی با فرزندانم؛ فاطمه عزیزم، دختر خوب، پاک و متدین، نجیب، با وقار، خانم، مهربان و قشنگ من. خیلی دوست داشتم همین الان دستت را بسان رسول الله(ص) که دست فاطمه زهرا(س) را می بوسید، می بوسیدم چرا که تو هم نام فاطمه زهرا(س) هستی. برایم خیلی عزیزی، خیلی. همیشه دوستت داشتم و الان خدا می داند چقدر دوستت دارم، خدا می داند و بس. دخترم از در زندگی از من اذیت شدی و آزاری دیدی، عصبانیت و دعوای پدر دختری دیدی حلالم کن که سخت محتاجم. دوستت دارم عزیزم. و آقا محمد هادی، پسر قشنگ و خوشگل من، من برای عزت دین اسلام به جهاد رفتم. پسر خوب و رئوفم، خدا م یداند که یک دل سیر دلم برایت تنگ شده و دوست دارم بغلت بگیرم و دور سرم بچرخانم. عزیزم اگر از سن طفولیت عبور کردی پسر مودبی برای مادرت باش، عصای خانواده باش، مسیر اهل بیت را فراموش نکن، با افراد با ایمان نشست و برخاست کن، دوستان با ایمان انتخاب کن، همیشه توکلت به خدای مهربان باشد، از اهل بیت عصمت و طهارت مدد بگیر و آن ها را وسیله برای رسیدن به خدا انتخاب کن، سختی ها را بر جان بخر و بدان که پیروزی از آن متقین است. دوستت دارم کوچولوی دوست داشتنی من چند کلامی با خواهران و برادران عزیزم،خواهران مهربانم دوستتان دارم. بدانید مهر و محبت همه شما در قلب من بوده و خواهد بود. راه اهل بیت عصمت و طهارت را بروید و نمازتان فراموش نشود. دوست و یاور همدیگر باشید. کانون خانواده را مثل همیشه گرم نگاه دارید. دوستتان دارم. بدانید برای هیچ چیز که اهداف مادی باشد به سوریه نرفتم. چند کلامی با همه دوستان و آشنایام؛ بدانید من برای هیچ چیز به سوریه نرفتم که اهداف مادی داشته باشم. راه برای هدف مقدس دفاع از نوامیس و کیان مسلمین و برای مقابله با استکبار و راس آن رژیم جعلی و سفاک اسرائیل، رژیم کودک کش و جنایت پیشه رژیم صهیونیستی هرچه در توان دارید بر این این رژیم جعلی فریاد بکشید و خشم و نفرتتان را نثار آن کنید. کینه های انقلابیان رسوب نگیرد و فراموش نکنید که همه ما شیعه علی ابن ابی طالب هستیم. شیعه علی علیه السلام ذلت نمی پذیرد. آقا و مولای ما حسین ابن علی(ع) هم تن به ذلت نداد. آشنایان و دوستان خوبم همه شما مرا حلال کنید. از پدرم خانم و پدر خانم عزیزم نیز التماس دعای شدید دارم و مهر و محبت همه شما در قلب من است. از مادر خوبم، خواهرهای خوبم، خواهر خانم ها و بستگان می خوام مراقب خانواده من باشند و صله رحم فراموشتان نشود، رفت و آمدتان را با خانواده بعد از من ادامه دهید. همه شما را به خدای سبحان می سپارم. ظهور حضرت مهدی نزدیک است و چه بسا دوباره رجعت کنیم (انشاءلله). همیشه پشت سر رهبر فرزانه انقلاب حرکت کنید. از دوستان و آشنایانی که فراموش کردم نامشان ببرم پوزش می‌خواهم یاعلی،علی تمام‌زاده 🇮🇷 @ravianerohani
شهید اخلاص بالایی داشت؛ عبودیت و بندگی‌‌اش هم به سبب اخلاصش بود. شهید تمام زاده از شهدای شاخص کرج است که بعد از شهادت به‌عنوان «نماد اخلاص و بصیرت» معروف شد. این بصیرت باعث می‌شد که در مواجهه با تمام فتنه‌ها در صف اول قرار داشته باشند. همیشه می‌گفت: «ما باید ببینیم وظیفه‌مان چیست و به آن عمل کنیم». در سفرهایی که می‌رفت، به خاطر کار کردن بدون چشم‌داشت او نظر مردم منطقه نسبت به روحانیت تغییر می‌کرد و بهبود می‌یافت. الآن هم که از ایشان یاد می‌شود، همه می‌گویند شهید تمام زاده عالمی بود که به علمش عمل می‌کرد. این تنها حرفِ من به‌عنوان همسر ایشان نیست، بلکه حرف همه‌ کسانی است که ایشان را می‌شناسند. هر دفعه که پدر و مادرشان را می‌دیدند، دست‌بوس آن‌ها بود و در حد اعلا به آن‌ها احترام می‌گذاشت. فرد متمایزی بود؛ هم بین افراد خانواده‌اش، هم بین روحانیون. در قرآن می‌گوید به پدر و مادر اف نگویید! من خودم به آن درجه نرسیدم اما او به خاطر روح بزرگش رعایت می‌کرد. یکی از خصوصیات بارزش، دوری از دنیاطلبی بود. همیشه به من می‌گفت: «دنیا را جدی نگیر». همّ و غمّ او برای آخرت بود. البته این کلام به این معنا نبود که بد زندگی کند یا افسرده باشد، در زندگی دنیایی هم خیلی تمیز و با لذت زندگی می‌کرد، اما برای آخرت تلاش می‌کرد و برخلاف برخی که مسابقه‌ دنیا دارند، او مسابقه‌ آخرت داشت. واقعاً بی‌ارزشی دنیا را با تمام وجود چشیده بود. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۱۶آبان‌ماه، گرامی باد .‌🥀 نــام :هادی نـام خـانوادگـی :زاهد نـام پـدر :شعبان تـاریخ تـولـد :۱۳۵۸/۱/۱ مـحل تـولـد :تهران دیـن و مـذهب :اسلام شیعه تـاریخ شـهادت :۱۳۹۵/۸/۱۶ کـشور شـهادت :سوریه مـحل شـهادت :حلب عـملیـات :اطـلاعاتی مـوجود نـیست نـحوه شـهادت :انفجار مین  متولد 1357 بود. او اصالتاً اهل ساوه و ساکن تهران بود که از ابتدای حضور مستشاران نظامی و مدافعان حرم در سوریه حضور داشتند.شهید هادی زاهد یکی از مستشاران زبده نظامی بود که پس از شش سال حضور مستشاری در سوریه یک شنبه 16 آبان ماه 95 براثر انفجار مین در حلب به شهادت رسید.  🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
آمنه زاهد خواهر بزرگ شهید مدافع حرم هادی زاهد ، از برادرش چنین می‌گوید: هادی متولد 57 و بچه انقلاب بود. در بحبوحه پیروزی انقلاب و شب‌های حکومت نظامی به دنیا آمد. از همان ابتدای جوانی هم به فعالیت‌های انقلابی علاقه مند بود. 6 سال بود که سوریه بود. فرمانده قَدری بود و روحیه جنگاوری قوی داشت. منتها هیچ کس در رزم حریفش نمی‌شد. آخر سر هم روی مین رفت که به شهادت رسید. هنگام شهادت پاهایش هم روی مین از بین رفت. خواهر شهید در ادامه از خصوصیات اخلاقی شهید زاهد می‌گوید: فوق العاده ولایتی بود. به اهل بیت(ع) خیلی ارادت داشت. از بچگی مرتب مراسم‌های هیأت را شرکت می‌کرد. در عبادت و خلقیاتش رفتار خاصی داشت. در همه چیز خوب و منحصر به فرد بود. همیشه برای همه رفتارها خط قرمزی ایجاد می‌کرد و می‌گفت از نگاه و رفتار و زبانتان مواظبت کنید تا اسلامی باشد. او از روایت‌هایی که برادرش از سوریه تعریف می‌کرد، می‌گوید و ادامه می‌دهد: همیشه در رابطه با اینکه بچه‌های ما چقدر در سوریه زحمت می‌کشند و با چه دشمن وحشی طرف هستند صحبت می‌کرد و می‌گفت اگر ما امروز استقامت به خرج ندهیم فردا این‌ها می‌آیند و به زن و بچه ما را اهانت می‌کنند. روایت خواهرانه از شهیدی که طی ۶ سال جنگ در سوریه حریفی در رزم نداشت آمنه زاهد با اشاره به مجروحیت چند ماه پیش برادرش می‌گوید: چند ماه پیش در سوریه مجروح شد. ترکش به سینه‌اش خورده بود و از طرف دیگر درآمده بود. به او گفتم: "دیگر مجروح شده‌ای. چند وقتی را استراحت کن و به رفتن فکر نکن" گفت: "نه؛ تازه شرایطی پیش آمده و متوجه شدم اگر ما نباشیم این‌ تکفیری‌ها چه کار می‌کنند و چه بر سر جامعه و رهبر می‌آید؟" وقتی کمی بهتر شد دوباره رفت. اصلا فکر نمی‌کردم شهید شود. به توانایی بالای رزمی‌اش غره شده بودم. به آموزش‌های زیادی که در این رابطه دیده بود و تسلط او در امور رزمی اطمینان داشتیم و اصلا فکر نمی‌کردیم به شهادت برسد. واقعا لایق شهادت بود. او ادامه می‌دهد: یک پسر 12 ساله و یک دختر 8 ساله دارد. خانمش خیلی ناراحت بود و گاهی به او می‌گفت نرو. بچه‌ها که هنوز به سنی نبودند که بخواهند مانع رفتن پدر شوند. ولی خیلی برای پدرشان دلتنگی می‌کردند. دوستانش که شهید می‌شدندبه مراسم تشییع آن‌ها می‌رفت، به خانواده‌ها سر می‌زد و می‌گفت: "رفتم خانواده‌هایشان را دیدم. خیلی متاثر شدم چون همه آن‌ها بچه‌های کوچک دارند." خواهر شهید زاهد از اشتیاقش برای مشارکت در جهاد برادر چنین می‌گوید: من همیشه به او می‌گفتم: "من را با خودت ببر." او می‌گفت: "می‌خواهی بیایی آنجا چه کار انجام دهی؟" گفتم: "بالاخره از بچه‌های یتیم آنجا که می‌توانم مراقبت کنم. در خانه هایی که آنجا هست بچه‌ها را جمع کرده و کمک کنیم." می‌گفت: "من برایت پیگیر می‌شوم اگر چنین چیزی آنجا وجود داشت به تو می‌گویم." وقتی سوریه بود با شبکه‌های اجتماعی با هم در ارتباط بودیم. همیشه سعی می‌کردم با الفاظی مثل: دلاور، یاور امام زمان(عج)، خداقوت و این چیزها با او حرف بزنم و اینگونه سعی می‌کردم مشوقش باشم. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
این دستمال و این تسبیح تربت کربلا با این کفن با من به خاک بسپارید . هادی زاهد ۱۳۷۸/۳/۱۸ 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۱۶آبانماه گرامی باد. 🥀 🌷نــام :میثم 🌷نـام خـانوادگـی :مدواری شهربابک 🌷نـام پـدر :ریحان 🌷تـاریخ تـولـد :۱۳۶۳/۲/۲۳ 🌷مـحل تـولـد :تهران 🌷سـن :۳۱ سـال 🌷دیـن و مـذهب :اسلام شیعه 🌷وضـعیت تاهل :متاهل ۲فرزند دختر 🌷تـاریخ شـهادت :۱۳۹۴/۸/۱۶ 🌷کـشور شـهادت :سوریه 🌷مـحل شـهادت :حلب 🌷نـحوه شـهادت :توسط تروریست های تکفیری 🌷مزار شهید : بهشت زهرا تهران قـطعـه :۲۹ردیـف :۴۹شـماره :۱۶ 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
شهید میثم مدواری در تاریخ بیست و سوم اردیبهشت سال 63 در محله تختی نازی آباد واقع در تهران دیده به جهان گشود و دوران کودکی خود را در کنار خانواده اش سپری کرد و در دامان مادر نهضت حسینی و مکتب زینبی را آموخت و از همان دوران طفولیت با هیئت و مسجد آشنا شد و همراه پدر در این مجالس شرکت میکرد. در همین دوران بود که یکی از برادران میثم به مقام شهادت رسید. مسعود فرزند دوم خانواده در تاریخ بیست و سوم بهمن 63، روز تشکیل کمیته انقلاب اسلامی به دست گروهک های منافقین در میدان رسالت به همراه سه تن از دوستانش ترور و شربت شهادت را نوشیدند. بعد از شهادت مسعود، خانواده ایشان به ویلاشهر نقل مکان نمودند. پدر بزرگوار این شهید، فرمانده پایگاه بسیج امام محمد باقر(ع) بودند و همین امر کمکی شد برای میثم تا با بسیج آشنا شود و در بسیج نوجوانان ثبت نام کرد و یکی از بسیجیان فعال پایگاه شد. بعد از گرفتن دیپلم در سال 80 وارد سپاه شد و به طور رسمی شروع به کار کرد. در همین دوران به طور مستمر برای تفحص شهدا به مناطق جنوب میرفت. میثم سال ۸۷ ازدواج کرد که ثمره این زندگی هشت ساله، دو دختر دردانه به نامهای فاطمه زهرا و فاطمه کوثر است. آقا میثم با شروع جنگ سوریه با داعش به این جبهه اعزام شد و از سال 89 به دفاع ازدین و اسلام پرداخت. بعد از رشادت های بسیار در این زمینه و دفاع از حرمین شریفین؛ در آخرین بار به مدت چهل روز مقاومت در برابر کفار داعشی در صبح روز شانزدهم آبان 94 پس از هشت ساعت درگیری سخت و طاقت فرسا به فیض شهادت نائل آمد و شهد شیرین شهادت را نوشید.روحش شاد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
: بسم رب الشهدا و الصدیقین از کوی جنون سلسله واران همه رفتند ما با که نشینیم که یاران همه رفتند نی کوه کن بی سر و پا ماند و نی مجنون از کوی جنون سرو خرامان همه رفتند سلام علیکم چندی است که اشق اشقیا و بدترین دشمنان اسلام و قرآن و ولایت آمده اند که ریشه دین را بزنند و این بار نقطه عزتمندی ما را یعنی حریم و حرم آل الله در سوریه و عراق را هدف قرار داده اند. احمق ها فکر کرده اند چون شیطان بزرگ و استکبار جهانی و ظالمان عالم در کنارشان است قدرت دارند. ولی کور خوانده اند مگر بچه شیعه مرده باشد که بگذارد این خزان زدگان و نوکران استکبار جهانی و این کافران و حرام زادگان به اهداف شوم خود برسند. ما بچه شیعه ها به پیروی از منش مولای متقیان امیرالمومنین علی ابن ابیطالب(ع) خود را موظف به حمایت از مظلومین عالم می دانیم. یا زینب کبری(س)بنت حیدرالکرار اسم شما شفا است. اسم شما راه گشا است. اسم شما بانوی ایثار و اقتدار که می آید چهار ستون بدن من حقیر می لرزد که من سگ رو سیاه که باشم که بخواهم جان ناقابل خود را در راه حرم امن شما تقدیم کنم. بی بی جان من حقیر رو سیاه و آلوده، دستانم خالی است و چیزی ندارم (عملی ندارم که راه گشا در روز قیامت باشد) که در طبق اخلاص قرار دهم و تقدیمشان کنم جز این جسم آلوده و ناقابل خود که اگر شما قبول فرمائید رو سفید خواهم شد و اگر نه که من رو سیاه و خسران زده هستم. فقط ترا به خدا بی بی جان مگذارید که حقیرتان شرمنده برادرتان حضرت عباس بن علی بن ابی طالب علیه السلام شوم (غیرت الله) مدافع حرم شما بودن افتخار ماست و مدال افتخار است زیرا راه شما و راه آل الله راه نجات است(ان الحسین مصباح الهدی و السفینه النجاه ) در این راه و امتحان سخت الهی صمیمانه و عاجزانه به دعای خیر تمام کسانی که ذره ای و کمتر از ذره ای به گردن من روسیاه حق دارند احتیاج مبرم دارم ان شاءالله که بتوانم سرباز خوبی برای ولایت فقیه حضرت آیت الله خامنه ای (حفظ ) باشم. امیدوارم که آقا صاحب الزمان علیه السلام از من رو سیاه قبول بفرماید. من شرمنده ام که بارها و بارها با گناهانم دل صاحب الزمان علیه السلام را به درد آورده ام. امیدوارم با شفاعت شما آقاجان، خداوند متعال از گناهان من حقیر بگذرد(امید با شفاعت شما است). لا یمکن الفرار من عشق الحسین علیه السلام. کلنا عباسک یا زینب سلام الله علیها. ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست. میثم مدواری 💐شادی روح پرفتوح شهید 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
💠شهیدی که وصیت کرد برایش سنگ مزار نگذارند ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽﮔﻔﺖ: «ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﻫﻢ، ﻓﻘﻂ ﯾﻚ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺩﺍﺭد؛ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮ ﻧﮕﺬﺍﺭﯾﺪ!» ﺗﺎ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻛﻨﻢ، ﺑﺎ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﻣﯽﮔﻔﺖ: «ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯽﻛﻨﻢ ﻫﯿﭻ ﻧﮕﻮ.» ﻭﻗﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﺰﺍﺭ ﺳﯿﻤﺎﻧﯽ ﺍﺵ ﻛﻪ ﻫﯿﭻ ﺳﻨﮕﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﻣﯽﻧﺸﯿﻨﻢ ﺗﺎ ﺩﺭﺩﺩﻝ ‌ ﻛﻨﻢ، ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ ﻛﻪ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﺭﺍﺿﯽ ﻛﺮﺩﻩﺍﻡ. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🌹 مرامش حسنی بود وصیت کرد تا مزارش نیز حسنی باشـد🌹 همرزم شهید : شب عملیات تا صبح من و محمدحسین و میثم زیر یک پتو لرزیدیم میثم قبل از نماز صبح بلند شد وضو گرفت تا نماز شب بخواند نماز شب را خواند و این آخرین نمازشبش بود قبل از اینکه بزنیم به خط گفتم: میثم نیتت صاف شد؟ نگاهم کرد و با یه لبخند گفت: صاف صاف از این صاف صاف گفتنش تا لحظه ای که غسل خون کرد چند لحظه هم نشد و شهید شد. همسرشهید : بعضی ﺭﻭﺯﻫﺎ به من میگفت ﺍﮔﺮ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺟﻨﺎﺯﻩ بیﺳﺮ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﭼﻪ ﻛﺎﺭ ﻣﯽﻛﻨﯽ؟» همینطور هم شد، در عملیات مستشاری در سوریه در اثر اصابت گلوله توپ به سرش بی سر شد و به شهادت آرزوی دیرینه خود رسید، بنا بر وصیت میثم، مزار او در بهشت زهرا(س) بدون سنگ مزار در کنار برادرش شهید مسعود مُدواری می باشد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۶ آبان ماه ، علمدار جبهه فرهنگی گیلان گرامی باد . 🥀 سیداسماعیل سیرت نیا متولد بیست وسوم تیر ماه سال ۱۳۵۷ اصالتاً اهل شهر رشت و ساکن تهران بود. وی از دانشجویان رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن بود که در مقطع کارشناسی پیوسته مشغول به تحصیل بود. اواز نیروهای سپاه حضرت محمد رسول الله (ص) تهران بزرگ محسوب می شد که در عملیات مستشاری در سوریه در جریان عملیات محرم هفدهم آبان سال ۱۳۹۴ و در نزدیکی حلب به وسیله اصابت ترکش خمپاره به ناحیه پهلو و پشت سرش همچون مادرش حضرت زهرا(س) در سن ۳۷ سالگی به شهادت رسید. پیکر این عزیز در ستاد تیپ عملیاتی سپاه محمد رسول الله تشییع و سپس در زادگاهش شهر رشت تشییع و تدفین شد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری @ravianerohani
بسمه تعالی اللهم لبیک، اللهم لک لبیک، ان‌ّالحمده و نعمته لک و الملک لا شریک لک لبیک اللهم صل علی محمد و آل محمد(ص) واجعلنا به اعونا الصاحب الاعصر و الزمان(عج) بقیه‌الله الاعظم و المستشهدین مدافع من حرم الله حال که بحمدلله گذر زمان همچون نهر جاری ما را به اینجا رساند که شیر پاک مادر عزیزم و لقمه پاک پدر سید و گرانقدر و دعای خالصانه مادران و همسران گرانقدر شهداء که جلسات و مراسمات پاسداشت عزیزانشان را برای خدا و ادای بر نائب خاص امام زمانش(عج) در شهر رشت و استان گیلان برگزار نمودم که ان‌شاءالله از روی خلوص و برای غیر الله نبوده باشد این سعادت نصیب شد که وصیتنامه‌ای کوتاه قبل از سفر و اعزام به سرزمین دمشق و دیار شام همین‌جایی که دل امام مظلوم‌مان حضرت سجاد(ع) و عمه سادات را آزردند، بنویسم. حال در پوست خود نمی‌گنجم که ملقب به اسم زیبای مدافع حرم اهل بیت(ع) و حرم عمه سادات حضرت زینب کبری(س) شده‌‌ام، لقبی که ابتداء فقط زیبنده جناب حضرت عباس ابن‌ علی و پسر رشید حضرت فاطمه(س) ام‌البنین است. حقیر چند مطلب مهم را خواهش دارم پس اینکه لیاقت شهادت دفاع از حرم‌الله را یافتم هر آنکس که این را می‌خواند بهره‌مند شود. به همسر عزیز و مهربانم که در روزگار و عصر این دنیا، تحصیلات و نسبت و وجاهت ظاهری و ثروت که جزءاصلی‌ترین فاکتورهای بله عقد و زندگی است پشت پا زد و فقط سر سفره عقدمان که در حرم حضرت امام خمینی(ره) بود به رضایت مادر سادات حضرت بانوی عشق و مادر بی مزارمان فاطمه زهرا(س) بله رضایت داد و در همه سیر زندگی، نبود و بود، فقر و نداری را برای رسیدن به اهداف الهی و انقلابی‌ام تحمل کرد و بلکه تنها پشتیبان و مدافع و همچنین موتور محرک این اقدامات بود. هشت یادواره شهدا، برگزاری مراسمات بصیرت‌افزایی در فتنه ۱۳۸۸ و پس از آن، حضور در همه عرصه‌های نبرد خونین برای انقلاب از فتنه ۱۳۸۸ تاکنون و تحمل رنج و زخم زبان افراد ناآگاه و مریض و تحمل دوری و تنهایی خودش بخاطر سربلندی در روز قیامت در محضر مادر بی مزارمان، گاهی آنچنان غریب و مظلومه بودی که جدای از تحمل دوری‌ام و نبودن‌هام، زخم زبان‌های نزدیکانت را با ظاهر دلسوزی باید می‌شنیدی و دم بر نیاوری که کسی به زبان نیاورد که همسرم کم آورده است. همنشینی با همسر و مادر شهیدان گوارای جان نحیف و خسته‌ات باد همسر پاک و مهربانم. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 خاطره‌نویسی‌های زندگی شهدا نیازمند تحلیل جامعه‌شناختی و روان‌شناختی است 🔻 رهبر انقلاب : باید تحلیل‌ها و استنتاجهای جامعه‌شناختی و روان‌شناختی روی این خاطره‌نویسی‌ها بر اساس حضور عنصر پُرقدرت دین، انجام بگیرد؛ اینکه این مادر و این پدر آماده هستند که این تک‌پسر را بفرستند به میدانی که ممکن است برنگردد، از چه چیزی ناشی میشود؟ این جز با نگاه به دین، به رضای الهی، به ثواب الهی و به وظیفه‌ی دینی از چیز دیگری ناشی میشود؟ ۱۴۰۰/۰۷/۲۴ 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani