#سیره_شهدا
هر وقت وارد خونه میشد با نشاط میگفت :
اهل خونه سلام،...
قربان صدقۀ پدر و مادرش می رفت و
میگفت: عزیز دلی، فدایی داری ...
اخم به چهره پدر و مادر در دفتر مشق زندگی اش
نوشته نشده بود.
هیچ وقت حرف پدر و مادرش را زمین نمی گذاشت
رمز شهادت ایمان ،
در احترام به پدر و مادر بود
#اخلاق_ایمان
#لبیک_یا_رسول_الله
#هفته_وحدت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#کلام_امام
#امام_خامنهای :
من توقّعم این است که مردم ما #کتابخوانی را جدّی بگیرند. البته جمعی از مردم جدّی میگیرند؛ اما همه این طور نیستند. من میخواهم خواهشی از مردم بکنم و آن این است: کسانی که وقتهای ضایعشوندهای دارند؛ مثلاً به اتوبوس یا تاکسی سوار میشوند، یا سوار وسیلهی نقلیهی خودشان هستند و دیگری ماشین را میراند، یا در جاهایی مثل مطبّ پزشک در حال انتظار به سر میبرند و بههرحال اوقاتی را در حال انتظار به بیکاری میگذرانند، در تمام این ساعات، کتاب بخوانند. کتاب در کیف یا جیب خود داشته باشند و در اتوبوس که نشستند، کتاب را باز کنند و بخوانند.۱۳۷۵/۰۲/۲۲
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
13950809_18517_128k.mp3
2.26M
📡كليپ صوتی| رهبر انقلاب: جای کتاب را هیچ چیز نمیگیرد
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰#کلیپ_تصویری🔰
📆به مناسبت فرارسیدن هفته کتاب و #کتابخوانی
❇️ مقام معظم رهبری :
📌مشکلتر از کتاب نوشتن، رساندن کتاب به چشم و ذهن مخاطب است ؛ این خیلی مهم است.
📌این هنر و دقّت لازم دارد، ظرافت هایی دارد که بایستی بتوانید اینها را وارد ذهن اینها کنید .
🔰 بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهارهزار شهید ؛ ۱۳۹۵/۰۹/۱۵
#کلیپ_تصویری
#پیشوای_حکیم
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#مسابقه_کتابخوانی مجازی ویژه #طلاب و #دانشجویان سراسر کشور از کتاب #شیعه_و_سنی_غوغای_ساختگی» به قلم #شهید_دکتر_فتحی_شقاقی برگزار می شود.
علاقه مندان تا #دوم_آذرماه سال جاری می توانند ثبت نام کرده و تاریخ آزمون، #سوم_آذرماه می باشد.
زمان اعلام نتایج این آزمون، #چهارم_آذرماه ، مصادف با ولادت امام حسن عسکری(ع) بوده و زمان فعال شدن این آزمون از ساعت ۹ صبح الی ۱۳ می باشد.
تعداد سؤالات آزمون، ۲۰ سؤال تستی و زمان شرکت در آزمون ۲۰ دقیقه می باشد.
به نفر اول این مسابقه، یک میلیون تومان، نفر دوم، ۷۰۰ هزار تومان، نفر سوم، ۵۰۰ هزار تومان، نفر چهارم، پنجم و ششم، ۳۰۰ هزار تومان و به بهترین چکیده در قالب ۳۰۰ کلمه، ۳۰۰ هزار تومان اهدا خواهد شد.
علاقه مندان برای ثبت نام در این مسابقه به آدرس اینترنتی book.mazaheb.ac.ir وارد شده، بر روی گزینه «ثبت نام در مسابقه» کلیک کرده و فرم را تکمیل نمایند.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
شیعه-و-سنی-غوغای-ساختگی.pdf
2.82M
#دانلود_کتاب
#شیعه_و_سنى_غوغاى_ساختگى
عنوان کتابی است که در سال 1983م توسط مجاهد بزرگ فلسطینی شهید دکتر فتحی شقاقی [بنیانگذار #جنبش_جهاد_اسلامی] به رشته تحریر درآمده و نشان میدهد که بسیاری از اندیشمندان معاصر #اهل_سنت بویژه سران إخوان المسلمین نگاه مثبتی نسبت به شیعیان و #تقریب_مذاهب دارند. شقاقی از عموم اهل سنت بویژه تندروها میخواهد که از شیوه اندیشمندان بزرگ خود مبنی بر #تقریب پیروی کنند. این کتاب توسط #سید_هادی_خسروشاهی به فارسی ترجمه شده است.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۲۴آبانماه ، #سالروز_شهادت #روحانی_مدافع_حرم #شهید_صالح_حسنزاده گرامی باد .🥀
تاریخ تولد : 1346/01/05
محل تولد : خرمشهر
تاریخ شهادت : 1394/08/24
محل شهادت : سامرا - عراق
وضعیت تاهل : متاهل با 3 فرزند
محل مزار شهید : جاویدالاثر
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#زندگینامه
#شهید_صالح_حسنزاده
شهید مدافع حرم صالح حسن زاده پنجم مهر 1346 در یک خانواده مذهبی در شهرستان خرمشهر، به دنیا آمد. پدرش مهدی و مادرش زهرا نام داشت. دارای دو خواهر وسه برادر می باشد، زمانی که به سن بلوغ میرسند، برای تحصیل وارد مدرسه علمیه رضویه خرمشهر میشوند.
تحصیل در قم و عراق
سپس بعد از گذشت چندی برای ادامه تحصیل راهی قم شد و زیر نظر آیتالله «میرزا جواد تبریزی» (ره) به تحصیل پرداخت. حدود هشت سال، بین سالهای 87 تا 94، در حوزه علمیه نجف اشرف عراق به مشغول تحصیل بود، در آن سالها هیچ کس از پیوستنش به نیروهای مقاومت اطلاعی نداشت و در سالهای 91 یا 92 تمام وقتش را صرف نبرد با تروریستها کرد.
جانباز دوران دفاع مقدس
در چند نقطه از بدنش جراحات جنگی داشت اما هیچ کس نمی دانست چطور و کجا مجروح شده است. بجز خانواده خودش کسی از جانبازی و مشکلاتش خبر نداشت. وی هیچ پرونده ایی در این زمینه تشکیل نداد و همیشه می گفت:«آن دوران معامله من با خدای خودم بود.»
خصوصیات اخلاقی
وی بسیار مهربان و خوشرو بود. به ساده زیستی، خوش اخلاقی و حب به اهل بیت (ع) اهمیت می داد. در برخورد با اطرافیانش همیشه احتیا ط می کرد که مبادا صحبتی از طرف ایشان بیان شود و باعث رنجش دیگران شود. در هر کاری اول با خانواده اش مشورت می کرد و بعد تصمیم می گرفت. به رعایت حدود شرعی بسیار اهمیت می داد. اکثر وقتها بعد از نماز مغرب و عشاء میخوابید؛ حدود یک یا دو ساعت قبل از نماز صبح بیدار میشد و به خواندن نماز شب و زیارت عاشورا میپرداخت. وی علاقهی خاصی به زیارت معصومین (ع) داشت.
اقامت در نجف
هنگامی که در عراق زندگی میکرد به بسیج مردمی«حشد الشعبی»پیوست و به سوی مبارزه علیه تروریستهای داعش رهسپار شدند. به گفتهی دوستانش در مدت زمانی که در نجف اقامت داشتند برای اقامه نماز شب به حرم حضرت علی (ع) میرفتند و در آنجا به عبادت مشغول میشدند. هر هفته نیز به زیارت امام حسین (ع) مشرف میشدند.
آرزوی شهادت
از حضورش در صف نیروهای مقاومت و در مبارزه با تروریستهای تکفیری داعش به هیچ کس چیزی نمی گفت. فقط با بیان اینکه آرزو دارم در راه اسلام شهید شوم به خانواده اش آمادگی می داد تا برای شهادتش آماده باشند. بنابراین در همان سالها درس و تحصیل در نجف اشرف را هم رها کرد و به نیروهای مدافع حرم در عراق پیوست. تا علاوه بر دفاع از حریم اهل بیت(ع) به آرزوی دیرین خود یعنی شهادت برسد؛ همان آرزویی که بارها درخصوص آن با دوستان خود صحبت کرده بود و در فرازی از وصیتنامه خود هم درباره آن مینویسد: «آرزوی توفیق شهادت در راه اهل بیت رحمت(ع) را اگر قابل باشم دارم که انشاءا... در رجعت با اهل بیت رحمت(ع) رجعت کنم.»
شهادت
سرانجام در بیست و جهارم آبان 1394 مطابق با اربعین حسینی، در شهرستان بیجی، استان صلاحالدین عراق در نبرد با تروریستهای تکفیری داعش به شهادت رسید.
#شهدای_روحانی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
📋 #اطلاع_نگاشت
💠سالروز شهادت
🌷روحانی شهید مدافع حرم #صالح_حسنزاده
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۲۴آبانماه، #سالروز_شهادت #مدافع_حرم #شهید_محمدرضا_ابراهیمی گرامی باد .🥀
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#زندگینامه
#شهید_سردار_حاج_محمد_رضا_ابراهیمی
شهید محمدرضا ابراهیمی یزد آبادی در سال ۱۳۴۴ در خانواده ای مذهبی در شهر ابریشم محله یزدآباد شهرستان فلاورجان متولد شد؛
خانواده آنان دارای هفت برادر بود و محمدرضا چهارمین آنها در دوران انقلاب اسلامی نوجوانی سیزده ساله بود.
شب ها به اصفهان آمد و برای تظاهرات شب ها هم در آنجا می ماند؛ به طور مثال مجسمه شاه را که در میدان انقلاب کنونی می خواستند پایین بکشند آنجا حضور داشت و با سنگ به یکی از مأموران زد و تحت تعقیب قرار گرفت به طوری که آن شب دیر به خانه رسید و همه نگران شده بودند.
چند ماهی بیشتر از حمله وحشیانه عراق به ایران نگذشته بود که تصمیم گرفت به جبهه اعزام شود و با تعدادی از نیروهای بسیجی راهی جنوب شد؛
البته که سنش کم بود و هیچ آموزشی هم ندیده بود و به همین سبب نتوانست به منطقه وارد شود؛ نزدیک دو ماه در جهاد سازندگی خوزستان خدمت کرد و بعد به اصفهان آمد و دوره آموزشی فشرده ای را در پادگان غدیر گذراند و پس ازآن به منطقه اعزام شد و در عملیات فرماندهی کل قوا شرکت کرد.
شرط شهید برای ازدواج با همسرش; جنگ تحمیلی تازه شروع شده بود؛ شور و اشتیاق و محمدرضا نشان از آن داشت که تا جنگ ادامه دارد کمتر می شود او را در شهر و دیار خود دید؛
البته که پدر و مادر تصمیم گرفتند پایبندش کنند و از او خواستند ازدواج کند؛ قبول کرد و برای همسرش شرط گذاشت که مانع رفتن او به جبهه نشود و حتی اگر مجبور می شد بعد از مرخص شدن از بیمارستان دوباره به جبهه می شتافت.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#وصیتنامه
#شهید_حاج_محمد_رضا_ابراهیمی
بسم الله الرحمن الرحیم
ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عندربهم یرزقون
اینجانب محمدرضا ابراهیمی فرزند حسن … شهادت می دهم به یگانگی خداوند متعال و شهادت می دهم که حضرت محمد پیامبر و فرستاده اوست و حضرت زهرافرزند او و مادر یازده امام بر حق و همسر امیرالمومنین و در کل شهادت می دهم که این چهارده نور مقدس را خداوند برای هدایت و راهنمای امت خلق کرد و خدا را شاکرم که به من آگاهی داد که خود را در صف مبارزان و مجاهدان در راه دفاع از دین اسلام قرار بدهم و خود را تابع دستورات حضرات معصومین قرار بدهم و بتوان در این برهه از زمان که اسلام عزیز در معرض خطر کفار مسلمان نما قرار گرفته ، خود را در صف مبارزان قرار دهم . هرچند که من رو سیاه کجا و صف مبارزان و دفاع از اسلام عزیز کجا؟!
من به عنوان سرباز کوچک ولایت ، وظیفه خود می دانم هرچند قدم کوچک در این راه بردارم و از حریم ائمه دفاع کنم و ننشینم برای تکه نانی، به اسلام و انقلاب و راه امام عزیز که غیر از سعادت و خوش بینی برای مردم چیزی نمی خواست، نق بزنم. بنده برای آمدن در صف مبارزان سوریه نه کسی به من تحمیل کرده بود و نه از من خواسته شده بود . من مدت ها بود که دنبال آمدن برای مبارزه بودم و خداوند بر من منت نهاد و مرا پذیرفت که در این جبهه قرار گیرم. از فرزندانم می خواهم که در هر کجا که خدمت می کنن. چه در منزل و چه در خدمت به مردم فقط برای خدا کار کنند نه برای دیده شدن . که اگر خدا ببیند همه می بینند و اگر خدا نبیند هیچ کس نمی بیند.
از خانواده ام می خواهم اگر خداون توفیق شهادت به من داد برای من ناراحت نباشند. که من اگر در جنگ شهید نشدم خیلی ناراحت بودم که چرا از صف شهدا جا ماندم و ناراحت حال خود بودم. عزیزانم مرا حلال کنید که اگر شما را اذیت کردم که کرده ام. و از همه دوستان می خواهم که مرا حلال کنید . اگر به کسی اذیتی کرده ام مرا حلال کند که من در پیشگاه خداوند دستم خالیست. اگر من شهید شدم من را در گلستان شهدای یزدآباد در کنار دیگر همرزمانم به خاک بسپارید.
به امید موفقیت اسلام عزیز
۹۴/۰۳/۰۷
ساعت ۶ صبح فرودگاه دمشق
#محمد_رضا_ابراهیمی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
نیمی فدای #وطن و نیمی هم فدای #حرم شد.
همسر شهید محمدرضا ابراهیمی:
«محمدرضا 30 سال در سپاه خدمت كرد و بعد از بازنشستگي در جهاد مشغول به كار شد. اما بعد از جنگ هم آرام و قرار نداشت. عاشق شهادت بود و دلتنگ رفقاي شهيدش ميشد. هميشه ميگفت چرا من شهيد نشدم. خوشا به حال رفقايم كه شهيد شدند. ميگفت اي كاش باب شهادت باز شود و من هم به آرزويم برسم. من به ايشان ميگفتم شما هر روز يك بار شهيد ميشويد. چون محمدرضا خيلي درد ميكشيد. اما ايشان راضي نميشد و ميگفت آنها كه شهيد شدند معامله را بردند. همه اينها گذشت تا اينكه بحث سوريه و دفاع از حريم اهل بيت پيش آمد. از همان آغاز جنگ زمزمه رفتن و دفاع از حرم را مطرح كرد اما به خاطر جانبازي از اعزامش جلوگيري ميكردند تا اينكه اواخر شهريورماه 1394 بعد از كلي پيگيري و اصرار عازم دفاع از حرم شد. نيمي از جسمش فداي وطن و نيم ديگر فداي حرم شد.»
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
📋 #اطلاع_نگاشت
💠سالروز شهادت
🌷سردار شهید #مدافع_حرم #محمدرضا_ابراهیمی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۲۴آبانماه، #سالروز_شهادت #مدافع_حرم #شهید_جلیل_خادمی گرامی باد .🥀
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#زندگینامه
#پاسدار_مدافع_حـرم
#شهید_جلیل_خادمی
🍃در ۱۵ تیرماه ۱۳۵۶ در روستای امیر حاجیلو از توابع شهرستان فسا دیده به جهان گشود ، وی اولین فرزند خانـواده بود. تحصیلات خود را تا دوره راهنمایی در روستای محلتولد با موفقیت گذراند، و برای ادامه تحصیل بهمراه خانوادهاش به شهرستان فسا عزیمت ڪردند، دوره متوسطه را بطور ناتمام رها کرد و در سال ۱۳۷۴ در سن ۱۸سالگی با توجه به علاقهای که به نهاد مقدس سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی داشت به عضویت این نهاد در آمد .
🍃دوره آموزشی عمومی خود را سال ۱۳۷۴ در پادگان شهید حبیب الهی اهواز آغاز کرد و دوره تخصصی اولیه توپخانه را با گرایش قبضه سال ۱۳۷۵ در پادگان ۶۳خاتم الانبیا تهران با موفقیت به اتمام رساند و بعد به گروه توپخانه موشکی ۵۶ یونس (ع) سروستان معرفی و در گردان جندالله بعنوان فرمانده قبضه مشغول خدمت شد و پس از مدتی خدمت در این گردان بنا به نیاز به گردان غدیر منتقل شد.
🍃در سال ۱۳۷۷ گواهینامه پایان دوره آموزشی راکتانداز ۲۴۰ مم را گرفت. در زمستان ۱۳۸۶ چندماه در کردستان در منطقهعملیاتی پیرانشهر با گروه پژاک مبارزه کرد و در سال ۱۳۹۰ به فرماندهی رسد دیدبانی از آتشبار هدفیاب منصوب گردید. وی در طول بیست سال خدمت صادقانه اش در مناطق مختلف حضور فعال و چشمگیری داشت . از جمله ماموریت های تنب بزرگ، تنب کوچک ، بندر عباس، قشم، کردستان .
🍃در سال ۱۳۹۳ برای اولین بار برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) راهی کشور عراق شد و ماموریت اول او منجر به آزاد سازی شهر صلاحالدین و تکریت گردید، در ماموریت دوم در مهر ۱۳۹۴ به تهران و از تهران به بغداد اعزام شد و سرانجام در تاریخ ۲۴ آبان ماه سال ۱۳۹۴ در سامرا در جوار مرقد ملکوتی امام حسن عسکری (ع) و امام علی النقی (ع) به فیض شهادت نائل آمد. پیکر پاکش طی یک تشییع با شکوه در زادگاهش روستای امیر حاجیلو در گلزار شهدای امامزاده شهیدان به خاک سپرده شد.
#سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#سیره_شهدا
جلیل هر زمان از اداره به خانه می آمد تمام خستگی هایش را پشت در می گذاشت و با لبخند وارد خانه می شد. با شور و نشاط خاصی که داشت با صدای بلند سلام می کرد. در این 18 سال روزی نشد که با بی حوصلگی آشپزی کنم همیشه با عشق به همسر و فرزندانم و با تمام وجود آشپزی می کردم.
روزهای پنج شنبه زودتر از ایام هفته تعطیل می شد و به خانه می آمد . سفره را پهن میکردم . محمد و مریم با وجود گرسنگی شدیدی که داشتند، غذا نمیخوردند. همه منتظر آمدن یک نفر بودیم که جمعمان کامل شود و با هم بر سر یک سفره بنشینیم .
روزهای جمعه نیز در خدمت خانه بود. نمی گذاشت به چیزی دست بزنم. تمام کارهای خانه را انجام می داد . از ظرف شستن تا جارو کردن خانه . گاهی دلم برایش می سوخت و به او کمک می کردم . سریع کارها را تمام می کرد غذا را می پخت تا به خطبه های نماز جمعه برسد. اکثرا با دخترم به نماز جمعه می رفت . و در راه بر گشت برای مریم تنقلات می خرید و باهم می خوردند و قتی نزدیک خانه می شد دست و صورتش را می شست که من متوجه نشم..
وقتی هم برمی گشتند سفره را پهن می کردم و همه دور هم جمع می شدیم من و محمد با اشتها غذا میخوردیم ولی آنها نه .... بعدها متوجه شدم که پدر و دختر یواشکی تنقلات می خوردند و سیر بودند که غذا نمیخوردند....
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_جلیل_خادمی🌷
#سالروز_ولادت
ولادت : ۱۳۵۶/۴/۱۵ فسا ، شیراز
شهادت : ۱۳۹۴/۸/۲۴ سامرا ، عراق
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سیره_شهدا
🔺 دلش نیامد به مادرش بگوید میخواهد شهید شود
🔹برادر #شهید_جلیل_خادمی از آخرین دیدار با او میگوید، شبی که حتی به مادرش هم نگفت دارد میرود، چون میخواست شهید شود ...
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فرازی از #وصیت_نامه :
بهراستی شهــدایمان . . .
آن انسانهای راستینی هستند ڪہ
سایه ستایش فرشتگانند و خداوند به شهیـد و رقص خونینش در جبهه هایِ نبرد فخر میفروشد و آیه تبارڪالله و احسن الخالقین نازل میڪند ...
شهیـــد پیرو حسینـی است ڪہ
خون خـدا و ثـارالله است.
#پاسدار_مدافـع_حــرم
#شهید_جلیل_خادمی🌷
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#سیره_شهدا
#هدیه_ی_پدر
فاطمه به دوسالگی که رسید .قصد داشتم جشن تولدی را برایش بگیرم. اما زخم زبان هایی از اطراف به گوشم رسید. تصمیم گرفتم تولد دوسالگی را همانند سال پیش با جمع چهار نفری در کنار مزار جلیل برای فاطمه بگیرم.
خیلی دلم گرفته بود. به گلزار شهدا رفتم و خودم را روی سنگ مزارش انداختم و گفتم : جلیل تحمل زخم زبانهای مردم را ندارم... برای من شاد کردن دل فاطمه مهم است و هدایای مردم برایم اصلا مهم نیست . خیلی گریه کردم و به او گفتم : روز تولد فاطمه کیک تولد می خرم و به خانه می روم و تو باید به خانه بیایی.روز بعد در بانک بودم که گوشی تلفنم زنگ خورد . جواب دادم . گفتند: یک سفر زیارتی سوریه به همراه فرزندان در هر زمانی که خواستید...
از خوشحالی گریه کردم.در راه برگشت به خانه آنقدر در چشمانم اشک بود که مسیر را درست نمی دیدم. یک روزه تمام وسایل ها را جمع کردم و روز بعد حرکت کردیم. از هیجان سوریه تولد فاطمه را فراموش کردم.
زمانی که به سوریه رسیدم یادم آمد که تولد فاطمه چهارشنبه است. بدون اینکه به من بگویند حرم حضرت رقیه را تزئین کردند و با حضور تمام خانواده شهدای مدافع حرم جشن گرفتند . شروع سه سالگی فاطمه خانم در کنار سه ساله امام حسین یک آرزوی بزرگی برای من بود.
#سالروز_شهادت
#شهید_مدافع_حرم_جلیل_خادمی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani