#خاطرات_تفحص
📸طی عملیات تفحص در منطقه #چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد، یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود. لباس زمستانی هم تنش بود. شهید دیگر لای پتو پیچیده شده بود. معلوم بود که این دراز کش مجروح شده است. اما سر شهید دوم بر روی دامن این شهید بود، یعنی شهید نشسته سر آن شهید دوم را به دامن گرفته بود.
خوب، پلاک داشتند، پلاکها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. 555 و 556 . فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفتهاند. معمولاً اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم میرفتند پلاک میگرفتند.
اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر. دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است. پدری سر پسر را به دامن گرفته است.
#شهید_سید_ابراهیم_اسماعیلزاده_موسوی پدر و #شهید_سید_حسین_اسماعیلزاده پسر است، اهل روستای باقر تنگه #بابلسر.»
💔« روحشان شاد و یادشان گرامی»🔻
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#عهد_مشترک
🔶 ما در برابر خدای متعال نسبت به هر انسانی که از دین منحرف شود پاسخگو هستیم. ما نسبت به هر انسانی در دورترین نقطه جهان اسلام که علیرغم وجود امکانات، منحرف است، مسئول هستیم؛ چه برسد به آن کسانی که در وطن ما، در کشور ما و در میان مردم ما زندگی میکنند.
چگونه میتوانیم ادعا کنیم که از دعوتکنندگان به خدای متعال هستیم درحالیکه در کشور ما کسانی وجود دارند که از اسلام هیچ چیز نمیدانند و ما اصلاً به آنها فکر هم نمیکنیم؟
#شهید_آیت_الله_محمد_باقر_صدر
🔹 بارقهها، ص ۴٠.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
🔰وظیفه شناسی
🔸می گفت: مهم نیست❌ چه #مسئولیتی داریم و کجا هستیم، هرجا که هستیم باید درست👌 انجام #وظیفه کنیم.
🔹خیلی برای #کارش دل می سوزاند. حسابی خودش را سر کار خسته😪 می کرد. هر جا دوره تیر اندازی💥 بود او هم شرکت می کرد از سر کار می آمد آنجا، یه موقع هایی می دیدیم از #خستگی جانی برایش نمانده. ولی باز با همان وضعیت از #بهترین_ها بود.
#شهید_جواد_الله_کرم
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
🍃🌸
#شهدا_و_ماه_مبارک_رمضان
🍀در دوران سربازی در پادگان شاهنشاهی مسئول آشپزخانه كرده بودندش ...
🌷ماه رمضان آمده بود و او گفته بود
هركس بخواهد روزه بگيرد، سحری بهش ميرساند ...
ولي يك هفته نشده، خبر سحری دادنها
به گوش سرلشكر ناجی رسيده بود.
او هم سرضرب خودش را رسانده بود
و دستور داده بود همهی سربازها به
خط شوند و بعد، يكی يك ليوان آب
به خوردشان داده بود كه
" سربازها را چه به روزه گرفتن ! "😔
و ابراهيم بعد از ۲۴ ساعت بازداشت
برگشته بود آشپزخانه...😢
👌با چند نفر ديگر، كف آشپزخانه را تميز شستند و با روغن موزاييكها را برق انداختند و منتظر شدند.
براي اولين بار خدا خدا ميكردند
سرلشكر ناجی سر برسد.
ناجي در درگاهِ آشپزخانه ايستاد. نگاه مشكوكی به اطراف كرد و وارد شد. ولی اولين قدم را كه گذاشته بود، تا ته آشپزخانه چنان كشيده شده بود كه كارش به بيمارستان كشيد.😅
پاي سرلشكر شكسته بود و ميبايست
چند صباحی توی بيمارستان بماند.
تا آخر ماه رمضان، بچهها با خيال راحت روزه گرفتند.😉
#فرمانده_دلها ❣
#شهید_محمدابراهیم_همت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani