اینجا ایران است...بیشه ی شیران و یک سپاه ملت جنگاور در قلبش،و خلیج آن،خلیج همیشه فارس...
قابل توجه مترسک امریکا و عربستان سعودی و اسرائیل...
زنده باد ایران و ایرانی
سپاه پاسداران و دلاوران نیروی دریایی
#روز_ملی_خلیج_فارس برهمگی مبارک
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۱۰ اردیبهشت #سالروز_شهادت #شهید_مصطفی_تقی_جراح گرامی باد .
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#زندگی_نامه
شهید حاج مصطفی تقی جراح در سال 1333 در نجف آباد اصفهان در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد ، دوران تحصیل را در حالی با موفقیت به پایان برد که همراه پدرش در کارگاه ایشان به کار می پرداخت ، پس از پایان تحصیلات و اخذ دیپلم به خدمت سربازی اعزام شد و این دوران را در اسلام اباد غرب سپری کرد . پایان خدمت ایشان مصادف بود با حرکت پرخروش و همه جانبه ی مردم مسلمان ایران علیه طاغوت و رژیم سلطنتی پهلوی که ایشان نیز به سیل خروشان مردم پیوست و در این حرکت بر اثر درگیری با ماموران رژیم طاغوت مجروح گردید . پس از پیروزی انقلاب اسلامی با هجوم ناجوانمردانه ی رژیم بعثی عراق به کشور اسلامیمان او نیز آماده ی دفاع از انقلاب اسلامی و ایران شد و به خرمشهر اعزام گشت . بعد از آن بدنبال پیام امام راحل (ره) برای پاکسازی غرب و کردستان از لوث بیگانگان راهی آن دیار گشت ، پس از آن مدتی در جهاد سازندگی مشغول خدمت گشته و بواسطه ی تخصصهایی که داشت طرحهای سازنده ای برای احداث حمام و مسجد و … به جهاد سازندگی ارائه داد و چون قبل از انقلاب اسلامی آموزش نظامی را دیده بود اقدام به آموزش دادن برادران جهاد کرد . با شروع جنگ تحمیلی وتجاوز دشمن به جمهوری اسلامی مصطفی دیگر لحظه ای تاب ماندن در شهر و خانه و کاشانه ی خود را نداشت و به اتفاق جمعی از جهادگران جهاد سازندگی همان روزهای اول جنگ به اهواز عزیمت کرده و این سرآغاز شکوفایی استعدادها و توانائیهای حاج مصطفی تقی جراح در جبهه های دفاع مقدس بود .در پادگان گلف اهواز مصطفی و سایر دوستان جهادی ایشان به نیروهای شهید چمران و گروه شهید علم الهدی پیوسته و با توجه به تخصص دوران سربازی اش در واحد خمپاره انداز بکار مشغول گردید که در خلال یک عملیات چریکی مجروح و بعد از سه ماه دوباره سلامت خود را باز یافته و به جبهه بر می گردد . ایشان این بار در محور سوسنگرد مشغول دفاع می گردد که مجدداً مجروح ولی این بار به عقب برنمی گردد . ایشان بعد از این مراحل در عملیات شکست حصر آبادان ، فتح بستان ، آزادی سوسنگرد ، فتح المبین ، بیت المقدس و رمضان حضور فعال داشته و در رسته ادوات و توپخانه از عملیات رزمندگان اسلام پشتیبانی آتش می نماید .
شهید مصطفی تقی جراح خود را در محضر خدا می دید و هرجا نیاز بود مشغول خدمت می شد ، ایشان در عملیاتهای مختلفی شرکت کردند و با دلاوریهایی که از خود نشان دادند مسئولیتهای مختلفی را پذیرا شدند . در سال 1361 پس از تشکیل گروه توپخانه 61 محرم ابتدا بعنوان جانشین گروه مشغول خدمت شده و پس از آن در سال 1363 از طرف فرماندهی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و په پیشنهاد فرماندهی توپخانه ی نیروی زمینی به عنوان فرمانده گروه توپخانه 61 محرم معرفی شد . گروه توپخانه 61 محرم با فرماندهی ایشان در عملیاتها ی مختلفی شرکت کرده و تلفات سنگینی به دشمن متجاوز وارد نمود . ایشان همزمان با فرماندهی گروه توپخانه 61 محرم به فرماندهی توپخانه ی قرارگاه نجف نیز برگزیده شدند که این مسئولیتها تا زمان شهادتشان ادامه داشت . بلاخره در تاریخ 10/2/1365 در عملیات والفجر 8 در منطقه خسرواباد پس از عمری تلاش و جهاد در راه خدا بر اثر ترکش توپخانه ی دشمن به فیض عظمای شهادت نایل آمده و به دیدار معبودش شتافت .
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
** بخشی از وصیت نامه شهید حاج مصطفی تقی جراح
گفتنیها زیاد است ولی با خودم میگویم آیا با دیدن این صحنهها چقدر توانستم خود را بسازم و از هوای نفس دور باشم؟ اگر دروغ نگویم خیلی کم. ولی ای امت قهرمان، ای عزیزان پشت جبهه، ما در این جنگ عزیزان بسیاری را از دست دادیم. شهیدان و سرداران شهیدی چون باقری، بقایی، بروجردی و نمازی و حاج همت و دیگر عزیزانی که با خون سرخشان جبههها را رنگین کرده و روح شجاعت و رزمندگی در رزمندگان به جای گذاشتهاند و این پیروزیها همهاش به برکت خون این شهیدان است.
حال وظیفهی ما در قبال خون این شهیدان چیست؟ آیا باید بازاریان ما گرانفروشی کنند؟ و جنس مردم را احتکار کنند و در اختیار مردم نگذارند؟ کارکنان ما در کارخانه کم کاری کنند؟ خواهران با وضعیتی مضحک در سطح شهر خود را نمایان کنند؟ و هزاران کار دیگر؟
آیا این شیوه و مقصد و هدف عزیزان شهید بود یا این که بر عکس، هر فرد ایرانی که خود را مقبول بداند هر فرد ایرانی هر قطره خونی که از رزمندهای بر زمین میریزد باری بر شانه او آمده و باید این بار را تحمل کند و با اعمال صالح و اطاعت از امام، دستورات اسلام را به طور صریح عمل نماید. ولی بحمدالله ما نمیتوانیم ناامید شویم که تعدای واقعاً کورند و کرند و نمیتوانند واقعیتها را ببینند و از اسلام و قرآن بدشان میآید و نمیخواهند بپذیرند که باید کمی در سختی زندگی کرد.
گفتنی زیاد است ولی باید بدانیم که با یک کار اشتباه و خلاف در جمهوری اسلامی که انجام بدهید قلب امام امت را به درد آوردهایم و امام زمان(عج) را از خود ناراضی کردهایم و از خودم میگویم که هنوز نتوانستم خود را راضی کنم که آیا به وظیفه خود درست عمل کردهام یا خیر؟
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
10 اردیبهشت #سالروز_شهادت
#شهید_محسن_وزوایی
از فرماندهان لشکر 27 محمدرسول الله(ص) گرامیباد.⚘
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#زندگی_نامه سردار شهید #محسن_وزوایی
محسن وزوایی، 5 مرداد ماه سال 1339 در محله نظام آباد تهران، در دامان خانوادهای اصیل و مذهبی دیده به جهان گشود.
وی دوره دبستان و متوسطه را با نمرات عالی سپری کرد و دوره دبیرستان را در مدرسه دکتر هشترودی تهران گذراند. محسن وزوایی، در سالهای نوجوانی با راهنماییهای مؤثر پدرش، مرحوم حاج حسین وزوایی که از همرزمان مرحوم آیت اللّه کاشانی بود، قدم به وادی مبارزات ضد استبدادی گذاشت. وی در سال ۱۳۵۵ به دانشگاه راه یافت و در رشته شیمی دانشگاه صنعتی شریف مشغول به تحصیل شد. پس از ورود به دانشگاه، به جریان مکتبی انجمنهای اسلامی دانشجویان این دانشگاه پیوست و هم زمان با شرکت در فعالیتهای سیاسی و جلسات عقیدتی، از سال 1356 مسئولیت هدایت و جهت دهی به مبارزات دانشجویی ضد دیکتاتوری را در سطح دانشگاه شریف عهده دار شد.
در سالهای ورودش به دانشگاه، نقش فعالی در تشکیلات اسلامی دانشگاه از خود نشان میداد. این جوان مبارز و پرشور، از تظاهرات خونین 17 شهریور سال 1357 تا 12 بهمن 1357 و ورود امام خمینی (ره) به ایران، در همه صحنهها از جمله پیشتازان و جلوداران تظاهرات مردمی بود.
پاو در روزهای پرتلاطم انقلاب نیز نقش حساس هدایت را بردوش میکشید و در درگیریهای مسلحانه و سرنوشت ساز 19 بهمن تا 22بهمن 1357، حضوری پرثمر داشت. محسن وزوایی در تصرف دو پادگان مهم جمشیدیه و عشرتآباد نیز شهامت بالایی از خود نشان داد.
وی از نخستین دانشجویان پیرو خط امام بود که در جریان راهپیمایی برضد سیاستهای مداخلهگرایانه آمریکا در ایران، در سالروز کشتار دانشآموزان به دست رژیم پهلوی و سالگرد تبعید امام خمینی (ره) عهدهدار حرکتی شد که رهبر انقلاب، از آن با تعبیر بدیع «انقلابی بزرگ تر از انقلاب اول» یاد فرمودند.
محسن وزوایی در سال 1358 همزمان با کار تبلیغاتی در جمع دانشجویان پیرو خط امام، بلافاصله با تشکیل سپاه پاسداران، به این ارگان نظامی پیوست و در دورهای فشرده، آموزشهای چریکی را در سپاه آموخت. او مدتی در سپاه به عنوان فرمانده مخابرات انجام وظیفه کرد، سپس سرپرستی واحد اطلاعات ـ عملیات را به عهده گرفت.
محسن وزوایی به دنبال تجاوز عراق به ایران، داوطلبانه به جبهه غرب عزیمت کرد. با ورود او به این منطقه، تحولی پدید آمد؛ به گونهای که در عملیات سرنوشت ساز پارتیزانی به عنوان فرمانده گردان، مسئولیت محور تنگ کورک تا حد فاصل تنگ حاجیان را برعهده گرفت و ضمن حملهای پارتیزانی به مواضع و استحکامات دشمن، به کمک همرزمان خود، ارتفاعات حساس و سوقالجیشی تنگ کورک را از تصرف قوای اشغالگر بعث خارج ساخت.
در عملیات جدیدی که از سوی رزمندگان اسلام در اردیبهشت ماه 1360 طرحریزی شده بود، محسن وزوایی فرمانده گردان شد. در این عملیات، او با آن که مجروح شده بود، ولی با گامی استوار و خستگی ناپذیر و روحی امیدوار به نبرد ادامه میداد.
در حین عملیات، بیشتر رزمندگان شهید یا مجروح شده و تنها محسن و چند رزمنده دیگر زنده بودند؛ و شگفت آن که همین چند نفر، توانستند 350 تن نیروهای کماندوی بعث عراق را به اسارت بگیرند.
محسن وزوایی، نقش فعالی در طراحی عملیات فتح بلندیهای «بازی دراز» ایفا کرد و در همین نبرد به شدت مجروح شد و به تهران انتقال یافت. او در بیمارستان با وجود درد بسیار، ناله نمیکرد و به یکی از پزشکان که از مقاومت او در برابر درد ابراز شگفتی کرده بود گفت: «آقای دکتر! من هر چه بیشتر درد میکشم، بیشتر لذت میبرم و احساس میکنم از این طریق به خدای خودم نزدیک میشوم». پس از بهبودی نسبی از مجروحیت، قدم به معرکهای گذاشت که فرجام آن، آزادسازی خرمشهر اشغال شده بود.
او در طول جنگ تحمیلی، در عملیاتهای متعدد با مسئولیتهای گوناگون حضور داشت. در 20 آذر 1360، در عملیات مطلع الفجر فرمانده بود. در اسفند سال 1360 فرمانده گردان حبیب بن مظاهر و تیپ تازه تأسیس محمد رسول اللّه (ص) گردید که در عملیات فتح المبین، این گردان نوک عملیات بود. با تأسیس تیپ 10 سیدالشهداء، فرمانده این تیپ شد. همین تیپ، در 23 فروردین ماه 1361 وارد عملیات بیت المقدس شد و برای اجرای بهتر عملیات، با تیپ حضرت رسول صلی الله علیه و آله ادغام گردید و محسن وزوایی نیز فرماندهی محور اصلی را عهدهدار شد.
محسن وزوایی، این عاشق وارسته و آگاه، پس از ماه ها مجاهدت و مبارزه با دشمنان اسلام و حماسه آفرینی در عملیاتهای متعدد و به ویژه بیت المقدس، سرانجام در دهم اردیبهشت ماه سال 1361، در 22 سالگی هنگام هدایت نیروهای تحت امر خود، بر اثر اصابت گلوله و ترکش به شهادت رسید.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#وصیت_نامه شهید محسن وزوایی : (صفحه اول این وصیت نامه بدست نیامده است ...)
بسم الله الرحمن الرحیم
ما ترس از شهادت نداریم و این تنها آرزوى ماست در این جبهه ها خداوند را مشاهده مى کنیم که چگونه ملتمسانه به کمک رزمندگان اسلام مى شتابد و آنها را نصرت مى دهد و به مصداق آیه شریفه که مى فرماید کم من فئة قلیله غلبت فئة کثیرة را مى بینیم که تعداد محدود لشکریان سپاه اعم از سپاه و ارتش و نیروهاى مردمى بر تعداد کثیرى از نیروهاى دشمن غلبه مى نماید.
بیاد دارم در عملیات بازى دراز در قسمتى از عملیات مقداد ما ۶ نفر بودیم و بر ۳۰۰ نفر غلبه پیدا نمودیم. در جبهه ها چنان روحیه ایمان و ایثار مفهوم پیدا میکند که گویى اصلا قابل تصور نیست هنگامیکه در قسمتى از عملیات صحبت از داوطلب شهادت مى شود دعوا بین برادران مى افتد. اینها ارزشهایى است که ملت الله ارزانى بشریت داشته است.
حقیر بزرگترین افتخار خودم را عبودیت به در گاه احدیت مى دانم. مى خواهم بگویم اى عازمان و اى عاشقان لقاء الله، اى مخلصین اخلاق و اى کسانى که مشغول ریاضت کشیدن جهت نزدیکى به درگاه خدا هستید، بیایید تا ببینید در جبهه ها چگونه برادران شما به آن درجه از نزدیکى به درگاه خداوند رسیده اند که نوجوان تازه داماد پس از ۳ ساعت که از عروسیش میگذرد در جبهه حاضر مى شود؛ آخر در کدامین مکتب چنین ارزشهایى را سراغ دارید؟ خدا را شاهد مى گیریم هنگامى که در ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ در سر پل ذهاب بواسطه اصابت گلوله تانک زخمى شده بودم، خون زیادى از بدنم رفته بود؛ وقتى به کمک الهى نجات پیدا کردم، در بیمارستان زجر زیادى مى بردم؛ آنگونه که شاید قابل تصور نباشد بطوریکه در یک شب ده عدد والیوم ۱۰ به من تزریق شد تا کمى آرام گرفتم اما هنگامى که درد مى کشیدم در عین زجر بدنى، از لحاظ معنوى و روحى لذت مى بردم. حس مى کردم که بار دوشم سبک مى شود و هنگامى که شخص پرستار مراقب من، به مسخره مى گفت چرا این کارها را کردى و خودت را به این روز انداختى، به خمینى بگو تا بیاید درستت کند، به او گفتم خدا خودش درست مى کنه و همینطور هم شد.
والله قسم وقتى کمى از فشار کارم کم مى شود در خود احساس ضعف و کوچکى مى کنم. آخر میدانید اى امت شهید پرور ایران امروز در شرایطى هستم که لحظه اى غفلت، خیانت به اسلام و قرآن است.
باید با هم براى خدا تا آنجا که در توان داریم کوشش کنیم. امروز تمام مزدوران و طاغوتیان به مقابله با انقلاب عزیز اسلامى پرداخته اند در راس آن به تعبیر امام، شیطان بزرگ آمریکا و به دنبال او تمامى وابستگان دیگرش. پس از خدا غافل نشوید که پشیمانى سودى ندارد و ما باید به تعبیر امام تکلیف را عمل کنیم. اگر توانستیم پیروز مى شویم و اگر کشته هم بشویم شهید هستیم و این نیز خود پیروزى است.
پس ما نباید نگرانى داشته باشیم؛ این منافقان از خدا بى خبر باید بدانند که ملت آنها را شناخته است. اکنون که ملت در جبهه ها حاضر شده است شما بیشتر ملت بیگناه را ترور مى کنید. شما نامردان تاریخ هستید که روى تمامى جباران تاریخ را از یزید بن معاویه گرفته تا به هیتلر سفید کرده اید. شرمتان باد اى خود فروختگان به اجنبى! آخر چگونه حاضر مى شوید از کودکان شیرخوار گرفته تا روحانیون معظم و جان بر کف، این راهیان راه الله را ترور نمایید؟
#ادامه 👇
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
این امت باید بداند از بزرگترین خطراتى که انقلاب را تهدید مى کند، آفت نفوذ خطوط انحرافى در خط اصلى انقلاب یعنى همانا خط امام است؛ پس خط امام را دنبال کنید و امام را تنها نگذارید که نمى گذارید. شما امت مسلمان ایران در تاریخ جهان نمونه هستید. شما فرزندانى تربیت نموده اید که شهادت را بالاترین سعادت خود مى شمارند و فقط روى پشتوانه الهى حساب مى کنید و شکست در راه چنین حرکتى مفهومى ندارد.خدا را شکر مى کنم که نعمت زجر کشیدن در راهش را نصیبم نمود. خدا را شکر مى کنم که نعمت شرکت در عملیات به منظور روشن کردن سرزمینهاى سرد و بی روح گشته از وجود صدامیان به نور خدایى نصیبم شد و از خدا مى خواهم که شهادت در راهش را نصیبم فرماید و آنگاه که به مشیت الهى از این دنیاى فانى رفتم در زمره شهدا به حساب مى آیم و از خدا مى خواهم که مرا به حال خود وا مگذارد که بنده اى حقیر و زبون هستم و به درگاه کسى غیر از تو نمیتوانم رو بیاورم. اللهم ارزقنا شهادة فى سبیلک و اما پدر و مادرم از وجود داشتن چنین پدر و مادرى بر خود مى بالم که افتخارش بر پایه نماز و روزه و خلاصه دستورات الهى است. پدرم ! هنگامى که بیاد مى آورم در سنین کودکى صداى فریاد شما در سحر به منظور نماز در گوشم مى پیچید که محسن نمازت قضا نشود. امروز هم همچون نوایى دلنشین در گوشم طنین مى افکند و شکر نعمت خداى را مى نمایم. سفارش مى کنم همانگونه که تا به حال عمل کرده اید به یارى امام بشتابید و او را تنها نگذارید. و در آخر برادران و خواهرانم، به امید اینکه انقلاب حرکتى است به منظور اثبات حق و این مسئولیت بر گردن همگى ماست، دستورات الهى را فراگیرید و در عمل نیز آنها را به کارگیرید. به خصوص عبدالرضا و محمود و حمیده شما فرزندان انقلاب هستید. من هر چه باشد مدت زیادى از سنم در زمان طاغوت گذشته است، اما شما امروز (از) نعمت حکومت اسلامى بر خور دارید و این بزرگترین موهبتى است که خداوند به شما ارزانى داشته است. قدر آنرا بدانید و شکر نعمتش را بجا آورید.در آخر مى خواهم که ۱۴ روز روزه و سه ماه نماز قضا برایم بجا آورید و راجع به آنچه که دارایى من محسوب مى شود آنطور که پدرم تصمیم بگیرد اجرا شود منتهى سعى شود این مقدار محدودى که دارم در جهت کمک به جنگ و امور اسلام اختصاص داده شود. در ضمن اگر نتوانستید جنازه ام را به عقب بیاورید آنرا به روى مینهاى دشمن بیندازید تا اقلا جنازه من کمکى به اسلام کرده باشد. انشاءالله و من الله التوفیق
۲۶/۱۲/۱۳۶۰
ساعت یازده شب جبهه بلد ـ دزفول.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
هدایت شده از کانال محتوای روایتگری راویان
خاطره شهید محسن وزوایی _ دانلود مستند و کلیپ و مداحی و فیلم و سخنرانی و نرم افزارهای مذهبی.flv
15.13M
کلیپ خاطره شنیدنی از شهید محسن وزوایی
کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
ما ترس از شهادت نداریم
و این تنهـا آرزوی مـاست ...
#سالروز_شهادت
#شهید_سردار_محسن_وزوایی 🌷
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 دعای روز ششم ماه مبارک رمضان 🌺
─═༅𖣔❁﷽❁𖣔༅═─
اللَّهُمَّ لا تَخْذُلْنِي فِيهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِيَتِكَ
وَ لا تَضْرِبْنِي بِسِيَاطِ نَقِمَتِكَ
وَ زَحْزِحْنِي فِيهِ مِنْ مُوجِبَاتِ سَخَطِكَ
بِمَنِّكَ وَ أَيَادِيكَ يَا مُنْتَهَى رَغْبَةِ الرَّاغِبِينَ
📝 ترجمه فارسی 👇
خدايا مرا در اين ماه به خاطر نزديك شدن به نافرمانی ات وامگذار،
و با تازيانه هاى انتقامت عذاب مكن،
و از موجبات خشمت دورم بدار،
به فضل و عطاهايت، اى نهايت دلبستگى دل شدگان.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#سالروز_شهادت
#شهید_صادق_کلهر
صادق کلهر، #دهم_فروردین ۱۳۴۴
، در شهر قزوین به دنیا آمد.
پدرش پرویز، کشاورز بود .
تا پایان دوره راهنمایی درس خواند.
به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. #یازدهم_اردیبهشت ۱۳۶۶، در سردشت توسط نیروهای حزب دمکرات بر اثر شکنجه به #شهادت رسید.
مزار او در گلزار زادگاهش واقع است.
#فرازی_از_وصیٺ_نامہ_شهید
(خطاب به پدر ومادرشان)
همیشه به شما گفته بودم که بنده امانتی هستم از طرف خدا پیش شما و روزی باید پیش او بروم و امروز، همان روز است. من را اگر خفهام کنند، به خدا سازش نخواهم کرد و حقیقت را قربان مصلحت نمیکنم.
فقط و فقط ـ زیر عکسم بنویسید: «پاسدار امام زمان (عج) بود.» که ان شاء الله سرباز امام زمان (عج) باشم.
«خدایا، خدایا! تا انقلاب مهدی (عج)، خمینی را نگهدار.» عوض من هم، مرقد شش گوشهی امام حسین (ع) را زیارت کنید.
۲۷/۱۲/۱۳۶۳
#شهید_صادق_کلهر
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۱۱ اردیبهشت #سالروز_شهادت #شهید_محمد_مهدی_فاضل گرامی باد .
نام : محمد مهدی
نام خانوادگی : فاضل استر آبادی
نام پدر : محمد
تولد: 22 مهر 1347(بابل)
شهادت : 11 ارديبهشت 1365
منطقه عملیاتی : فاو
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
خاطراتى از شهيد محمد مهدى فاضل :
1- شهید بار اولی که به جبهه رفت احساس بنده و سایر اطرافیان این بود که اخلاق و رفتار شهید رنگ دیگری به خود گرفته مثلاً نحوه برخورد با دیگران که ایشان بعد از جبهه با متانت بیشتری با سایرین مواجه می شد که همین مساله ایجاد تصویری روشن و مثبت از بسیجیان و رزمندگان در نظر عامه مردم بود.
2- به یاد دارم در ایام تحصیل روزی دستم ضربه شدیدی خورد و نیاز به ترمیم داشت خواهرم که در خانه بود مرا به مطب دکتر برد در طول راه به طور اتفاق شهید را دیدیم پس از شرح ماجرا برادرم به خواهرم گفت که خودش مرا به دکتر می برد و او را به منزل برگرداند و خودش زحمت من را به عهده گرفت با این که سن زیادی نداشت.
3- بسیار آرام ، متواضع و فروتن، دلسوز و مهربان بود. قرآن و نماز می خواند ، عشق و علاقه خاصی به امام و ارادت زیادی به ائمه داشت. از حجب و حیای خاصی برخوردار بود و صبر و استقامتش مثال زدنی بود و بسیار منظم و مرتب و پاکیزه بود. پایبند به انجام واجبات و ترک محرمات بود.
4- به علت روحیه معاشرتی و اجتماعی که شهید داشت و همچنین شور و تحرکی که از کودکی در وجودش بود توانست شخصیت خود را به عنوان یک عنصر موثر در خانواده تثبیت کند. طبق آنچه از اعضای خانواده و بزرگتر ها شنیدم در سالهایی که خانواده ام در نجف بودند یک روز شهید با آن که سن کمی داشت به خانه آمد و گفت همه ی نجفی ها پدر خود را بویه صدا می زنند بهتر است ما هم از این کلمه استفاده کنیم و مورد موافقت همه قرار گرفت و از آن به بعد همه پدر خانواده را به این اسم صدا می زدند.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#سالروز_شهادت
🌹تاریخ ولادت: 11 بهمن 1343
🌹محل تولد : ماهشهر (خوزستان)
🌹تاریخ شهادت: 11 ارديبهشت 1365
#شهید_حمید_مسیحی
وی دردعملیاتهای متعددی از جمله والفجر مقدماتی، والفجر ۸، فتحالمبین، بیتالمقدس و عملیات مربوط به جزیره مجنون و آزادسازی خرمشهر حضوری فعال داشت تا اینکه سرانجام در تاریخ یازدهم اردیبهشتماه سال ۱۳۶۵ هجری شمسی در فاو با اصابت گلوله توپ به سنگرش در سن بیست و دو سالگی، به شهادت رسید.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani