eitaa logo
کانال محتوای روایتگری راویان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
443 فایل
✅️ این کانال متعلق به ((موسسه روایت سیره شهدا قم)) می‌باشد. 📌بیان خاطرات شهدا و رزمندگان 📌محتوای روایتگری 📌معرفی کتب شهدا 📌تشریح عملیات ها
مشاهده در ایتا
دانلود
۲۴آبان‌ماه ، گرامی باد .🥀 تاریخ تولد : 1346/01/05 محل تولد : خرمشهر تاریخ شهادت : 1394/08/24 محل شهادت : سامرا - عراق وضعیت تاهل : متاهل با 3 فرزند محل مزار شهید : جاویدالاثر 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
شهید مدافع حرم صالح حسن زاده پنجم مهر 1346 در یک خانواده مذهبی در شهرستان خرمشهر، به دنیا آمد. پدرش مهدی و مادرش زهرا نام داشت. دارای دو خواهر وسه برادر می باشد، زمانی که به سن بلوغ می‌رسند، برای تحصیل وارد مدرسه علمیه رضویه خرمشهر می‌شوند. تحصیل در قم و عراق سپس بعد از گذشت چندی برای ادامه تحصیل راهی قم ‌شد و زیر نظر آیت‌الله «میرزا جواد تبریزی» (ره) به تحصیل پرداخت. حدود هشت سال، بین سال‌های 87 تا 94، در حوزه علمیه نجف اشرف عراق به مشغول تحصیل بود، در آن سالها هیچ کس از پیوستنش به نیروهای مقاومت اطلاعی نداشت و در سالهای 91 یا 92 تمام وقتش را صرف نبرد با تروریستها کرد. جانباز دوران دفاع مقدس در چند نقطه از بدنش جراحات جنگی داشت اما هیچ کس نمی دانست چطور و کجا مجروح شده است. بجز خانواده خودش کسی از جانبازی و مشکلاتش خبر نداشت. وی هیچ پرونده ایی در این زمینه تشکیل نداد و همیشه می گفت:«آن دوران معامله من با خدای خودم بود.» خصوصیات اخلاقی وی بسیار مهربان و خوشرو بود. به ساده زیستی، خوش اخلاقی و حب به اهل بیت (ع) اهمیت می داد. در برخورد با اطرافیانش همیشه احتیا ط می کرد که مبادا صحبتی از طرف ایشان بیان شود و باعث رنجش دیگران شود. در هر کاری اول با خانواده اش مشورت می کرد و بعد تصمیم می گرفت. به رعایت حدود شرعی بسیار اهمیت می داد. اکثر وقت‌ها بعد از نماز مغرب و عشاء می‌خوابید؛ حدود یک یا دو ساعت قبل از نماز صبح بیدار می‌شد و به خواندن نماز شب و زیارت عاشورا می‌پرداخت. وی علاقه‌ی خاصی به زیارت معصومین (ع) داشت. اقامت در نجف هنگامی که در عراق زندگی می‌کرد به بسیج مردمی«حشد الشعبی»پیوست و به سوی مبارزه علیه تروریست‌های داعش رهسپار شدند. به گفته‌ی دوستانش در مدت زمانی که در نجف اقامت داشتند برای اقامه نماز شب به حرم حضرت علی (ع) می‌رفتند و در آنجا به عبادت مشغول می‌شدند. هر هفته نیز به زیارت امام حسین (ع) مشرف می‌شدند. آرزوی شهادت از حضورش در صف نیروهای مقاومت و در مبارزه با تروریست‌های تکفیری داعش به هیچ کس چیزی نمی گفت. فقط با بیان اینکه آرزو دارم در راه اسلام شهید شوم به خانواده اش آمادگی می داد تا برای شهادتش آماده باشند. بنابراین در همان سالها درس و تحصیل در نجف اشرف را هم رها کرد و به نیروهای مدافع حرم در عراق پیوست. تا علاوه بر دفاع از حریم اهل ‌بیت(ع) به آرزوی دیرین خود یعنی شهادت برسد؛ همان آرزویی که بارها درخصوص آن با دوستان خود صحبت کرده بود و در فرازی از وصیت‌نامه خود هم درباره آن می‌نویسد: «آرزوی توفیق شهادت در راه اهل بیت رحمت‌(ع) را اگر قابل باشم دارم که ان‌شاءا... در رجعت با اهل بیت رحمت‌(ع) رجعت کنم.» شهادت سرانجام در بیست و جهارم آبان 1394 مطابق با اربعین حسینی، در شهرستان بیجی، استان صلاح‌الدین عراق در نبرد با تروریست‌های تکفیری داعش به شهادت رسید. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
📋 💠سالروز شهادت 🌷روحانی شهید مدافع حرم 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
شهید 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۲۴آبان‌ماه، گرامی باد .🥀 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
شهید محمدرضا ابراهیمی یزد آبادی در سال ۱۳۴۴ در خانواده ای مذهبی در شهر ابریشم محله یزدآباد شهرستان فلاورجان متولد شد؛ خانواده آنان دارای هفت برادر بود و محمدرضا چهارمین آنها در دوران انقلاب اسلامی نوجوانی سیزده ساله بود. شب ها به اصفهان آمد و برای تظاهرات شب ها هم در آنجا می ماند؛ به طور مثال مجسمه شاه را که در میدان انقلاب کنونی می خواستند پایین بکشند آنجا حضور داشت و با سنگ به یکی از مأموران زد و تحت تعقیب قرار گرفت به طوری که آن شب دیر به خانه رسید و همه نگران شده بودند. چند ماهی بیشتر از حمله وحشیانه عراق به ایران نگذشته بود که تصمیم گرفت به جبهه اعزام شود و با تعدادی از نیروهای بسیجی راهی جنوب شد؛ البته که سنش کم بود و هیچ آموزشی هم ندیده بود و به همین سبب نتوانست به منطقه وارد شود؛ نزدیک دو ماه در جهاد سازندگی خوزستان خدمت کرد و بعد به اصفهان آمد و دوره آموزشی فشرده ای را در پادگان غدیر گذراند و پس ازآن به منطقه اعزام شد و در عملیات فرماندهی کل قوا شرکت کرد. شرط شهید برای ازدواج با همسرش; جنگ تحمیلی تازه شروع شده بود؛ شور و اشتیاق و محمدرضا نشان از آن داشت که تا جنگ ادامه دارد کمتر می شود او را در شهر و دیار خود دید؛ البته که پدر و مادر تصمیم گرفتند پایبندش کنند و از او خواستند ازدواج کند؛ قبول کرد و برای همسرش شرط گذاشت که مانع رفتن او به جبهه نشود و حتی اگر مجبور می شد بعد از مرخص شدن از بیمارستان دوباره به جبهه می شتافت. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
بسم الله الرحمن الرحیم ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عندربهم یرزقون اینجانب محمدرضا ابراهیمی فرزند حسن … شهادت می دهم به یگانگی خداوند متعال و شهادت می دهم که حضرت محمد پیامبر و فرستاده اوست و حضرت زهرافرزند او و مادر یازده امام بر حق و همسر امیرالمومنین و در کل شهادت می دهم که این چهارده نور مقدس را خداوند برای هدایت و راهنمای امت خلق کرد و خدا را شاکرم که به من آگاهی داد که خود را در صف مبارزان و مجاهدان در راه دفاع از دین اسلام قرار بدهم و خود را تابع دستورات حضرات معصومین قرار بدهم و بتوان در این برهه از زمان که اسلام عزیز در معرض خطر کفار مسلمان نما قرار گرفته ، خود را در صف مبارزان قرار دهم . هرچند که من رو سیاه کجا و صف مبارزان و دفاع از اسلام عزیز کجا؟! من به عنوان سرباز کوچک ولایت ، وظیفه خود می دانم هرچند قدم کوچک در این راه بردارم و از حریم ائمه دفاع کنم و ننشینم برای تکه نانی، به اسلام و انقلاب و راه امام عزیز که غیر از سعادت و خوش بینی برای مردم چیزی نمی خواست، نق بزنم. بنده برای آمدن در صف مبارزان سوریه نه کسی به من تحمیل کرده بود و نه از من خواسته شده بود . من مدت ها بود که دنبال آمدن برای مبارزه بودم و خداوند بر من منت نهاد و مرا پذیرفت که در این جبهه قرار گیرم. از فرزندانم می خواهم که در هر کجا که خدمت می کنن. چه در منزل و چه در خدمت به مردم فقط برای خدا کار کنند نه برای دیده شدن . که اگر خدا ببیند همه می بینند و اگر خدا نبیند هیچ کس نمی بیند. از خانواده ام می خواهم اگر خداون توفیق شهادت به من داد برای من ناراحت نباشند. که من اگر در جنگ شهید نشدم خیلی ناراحت بودم که چرا از صف شهدا جا ماندم و ناراحت حال خود بودم. عزیزانم مرا حلال کنید که اگر شما را اذیت کردم که کرده ام. و از همه دوستان می خواهم که مرا حلال کنید . اگر به کسی اذیتی کرده ام مرا حلال کند که من در پیشگاه خداوند دستم خالیست. اگر من شهید شدم من را در گلستان شهدای یزدآباد در کنار دیگر همرزمانم به خاک بسپارید. به امید موفقیت اسلام عزیز ۹۴/۰۳/۰۷ ساعت ۶ صبح فرودگاه دمشق 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
نیمی فدای و نیمی هم فدای شد. همسر شهید محمدرضا ابراهیمی: «محمدرضا 30 سال در سپاه خدمت كرد و بعد از بازنشستگي در جهاد مشغول به كار شد. اما بعد از جنگ هم آرام و قرار نداشت. عاشق شهادت بود و دلتنگ رفقاي شهيدش مي‌شد. هميشه مي‌گفت چرا من شهيد نشدم. خوشا به حال رفقايم كه شهيد شدند. مي‌گفت‌ اي كاش باب شهادت باز شود و من هم به آرزويم برسم. من به ايشان مي‌گفتم شما هر روز يك بار شهيد مي‌شويد. چون محمدرضا خيلي درد مي‌كشيد. اما ايشان راضي نمي‌شد و مي‌گفت آنها كه شهيد شدند معامله را بردند. همه اين‌ها گذشت تا اينكه بحث سوريه و دفاع از حريم اهل بيت پيش آمد. از همان آغاز جنگ زمزمه رفتن و دفاع از حرم را مطرح كرد اما به خاطر جانبازي از اعزامش جلوگيري مي‌كردند تا اينكه اواخر شهريورماه 1394 بعد از كلي پيگيري و اصرار عازم دفاع از حرم شد. نيمي از جسمش فداي وطن و نيم ديگر فداي حرم شد.» 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
📋 💠سالروز شهادت 🌷سردار شهید 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۲۴آبان‌ماه، گرامی باد .🥀 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🍃در ۱۵ تیرماه ۱۳۵۶ در روستای امیر حاجیلو از توابع شهرستان فسا دیده به جهان گشود ، وی اولین فرزند خانـواده بود. تحصیلات خود را تا دوره راهنمایی در روستای محل‌تولد با موفقیت گذراند، و برای ادامه تحصیل بهمراه خانواده‌اش به شهرستان فسا عزیمت ڪردند، دوره متوسطه را بطور ناتمام رها کرد و در سال ۱۳۷۴ در سن ۱۸سالگی با توجه به علاقه‌ای که به نهاد مقدس سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی داشت به عضویت این نهاد در آمد . 🍃دوره آموزشی عمومی خود را سال ۱۳۷۴ در پادگان شهید حبیب الهی اهواز آغاز کرد و دوره تخصصی اولیه توپخانه را با گرایش قبضه سال ۱۳۷۵ در پادگان ۶۳خاتم الانبیا تهران با موفقیت به اتمام رساند و بعد به گروه توپخانه موشکی ۵۶ یونس (ع) سروستان معرفی و در گردان جندالله بعنوان فرمانده قبضه مشغول خدمت شد و پس از مدتی خدمت در این گردان بنا به نیاز به گردان غدیر منتقل شد. 🍃در سال ۱۳۷۷ گواهینامه پایان دوره آموزشی راکت‌انداز ۲۴۰ م‌م را گرفت. در زمستان ۱۳۸۶ چندماه در کردستان در منطقه‌عملیاتی پیرانشهر با گروه پژاک مبارزه کرد و در سال ۱۳۹۰ به فرماندهی رسد دیدبانی از آتشبار هدفیاب منصوب گردید. وی در طول بیست سال خدمت صادقانه اش در مناطق مختلف حضور فعال و چشمگیری داشت . از جمله ماموریت های تنب بزرگ، تنب کوچک ، بندر عباس، قشم، کردستان . 🍃در سال ۱۳۹۳ برای اولین بار برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) راهی کشور عراق شد و ماموریت اول او منجر به آزاد سازی شهر صلاح‌الدین و تکریت گردید، در ماموریت دوم در مهر ۱۳۹۴ به تهران و از تهران به بغداد اعزام شد و سرانجام در تاریخ ۲۴ آبان ماه سال ۱۳۹۴ در سامرا در جوار مرقد ملکوتی امام حسن عسکری (ع) و امام علی النقی (ع) به فیض شهادت نائل آمد. پیکر پاکش طی یک تشییع با شکوه در زادگاهش روستای امیر حاجیلو در گلزار شهدای امامزاده شهیدان به خاک سپرده شد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
جلیل هر زمان از اداره به خانه می آمد تمام خستگی هایش را پشت در می گذاشت و با لبخند وارد خانه می شد. با شور و نشاط خاصی که داشت با صدای بلند سلام می کرد. در این 18 سال روزی نشد که با بی حوصلگی آشپزی کنم همیشه با عشق به همسر و فرزندانم و با تمام وجود آشپزی می کردم.   روزهای پنج شنبه  زودتر از ایام هفته تعطیل می شد و به خانه می آمد .  سفره را پهن میکردم .   محمد و مریم با وجود گرسنگی شدیدی که داشتند، غذا نمیخوردند. همه منتظر آمدن یک نفر بودیم که جمعمان کامل شود و با هم بر سر یک سفره بنشینیم . روزهای جمعه نیز در خدمت خانه بود. نمی گذاشت به چیزی دست بزنم. تمام کارهای خانه را انجام می داد . از ظرف شستن تا جارو کردن خانه . گاهی دلم برایش می سوخت و به او کمک می کردم . سریع کارها را تمام می کرد غذا را می پخت تا به خطبه های نماز جمعه برسد. اکثرا با دخترم به نماز جمعه می رفت . و در راه بر گشت برای مریم تنقلات می خرید و باهم می خوردند و قتی نزدیک خانه می شد دست و صورتش را می شست که من متوجه نشم..  وقتی هم برمی گشتند سفره را پهن می کردم و همه دور هم جمع می شدیم من و محمد با اشتها غذا میخوردیم ولی آنها نه .... بعدها متوجه شدم که پدر و دختر یواشکی تنقلات می خوردند و سیر بودند که غذا نمیخوردند.... ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 ولادت : ۱۳۵۶/۴/۱۵ فسا ، شیراز شهادت : ۱۳۹۴/۸/۲۴ سامرا ، عراق 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 دلش نیامد به مادرش بگوید می‌خواهد شهید شود 🔹برادر از آخرین دیدار با او می‌گوید، شبی که حتی به مادرش هم نگفت دارد می‌رود، چون می‌خواست شهید شود ... 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فرازی از : به‌راستی شهــدای‌مان . . . آن انسان‌های راستینی هستند ڪہ سایه ستایش فرشتگانند و خداوند به شهیـد و رقص خونینش در جبهه‌ هایِ نبرد فخر می‌فروشد و آیه تبارڪ‌الله و احسن الخالقین نازل می‌ڪند ... شهیـــد پیرو حسینـی است ڪہ خون خـدا و ثـارالله است. 🌷 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فاطمه به دوسالگی که رسید .قصد داشتم جشن تولدی را برایش بگیرم. اما زخم زبان هایی از اطراف به گوشم رسید. تصمیم گرفتم تولد دوسالگی را همانند سال پیش با جمع چهار نفری در کنار مزار جلیل برای فاطمه بگیرم. خیلی دلم گرفته بود. به گلزار شهدا رفتم و خودم را روی سنگ مزارش انداختم و گفتم : جلیل تحمل زخم زبانهای مردم را ندارم... برای من شاد کردن دل فاطمه مهم است و هدایای مردم برایم اصلا مهم نیست . خیلی گریه کردم و به او گفتم : روز تولد فاطمه کیک تولد می خرم و به خانه می روم و تو باید به خانه بیایی.روز بعد در بانک بودم که گوشی تلفنم زنگ خورد . جواب دادم . گفتند: یک سفر زیارتی سوریه به همراه فرزندان در هر زمانی که خواستید... از خوشحالی گریه کردم.در راه برگشت به خانه آنقدر در چشمانم اشک بود که مسیر را درست نمی دیدم. یک روزه تمام وسایل ها را جمع کردم و روز بعد حرکت کردیم. از هیجان سوریه تولد فاطمه را فراموش کردم. زمانی که به سوریه رسیدم یادم آمد که تولد فاطمه چهارشنبه است. بدون اینکه به من بگویند حرم حضرت رقیه را تزئین کردند و با حضور تمام خانواده شهدای مدافع حرم جشن گرفتند . شروع سه سالگی فاطمه خانم در کنار سه ساله امام حسین یک آرزوی بزرگی برای من بود. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
📋 💠سالروز شهادت 🌷 پاسدار شهید مدافع حرم 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
یک شب با صدای گریه ی فاطمه از خواب بیدار شدم. دیدم جلیل نیست. فاطمه را آرام کردم و در اتاق را آرام باز کردم . جلیل گوشه ای از سالن نشسته بود. عبا یی (که از نجف خریده بود ) روی شانه هایش و انگشتر عقیق یمن هم در انگشتانش خوابش برده بود. صدایش زدم .چشمانش را باز کرد. گفتم جلیل خدا اینگونه قرآن خواندن تو را دوست ندارد! ببین بین قرآن خواندن خوابت برده.. گفت: زهرا جان. خداوند خطاب به فرشتگانش می گوید در دل این شب، وقتی همه خواب هستند  بنده ی من با همه ی خستگیها یش  و خوابی که تمام چشمانش را فرا گرفته . بیدار مانده تا من به او عطا کنم هر آنچه می خواهد ... ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۲۴آبان‌ماه، گرامی باد .🥀 محل تولد: پرین ، ممسنی تاریخ تولد: ۱۳۵۶ تاریخ شهادت: ۹۴/۸/۲۴ محل شهادت: بیجی ، عراق محل دفن: پرین ، ممسنی 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
📋 💠سالروز شهادت 🌷پاسدار شهید مدافع حرم شهید مدافع حرم بهزاد سیفی متولد شهریور ۱۳۵۶ بود. دوران ابتدایی و راهنمایی را در روستا گذراند و در ۱۵ سالگی به خدمت سپاه در آمد. بهزاد سیفی پاسداری از اهالی شهرستان «رستم» و از نیروهای «تیپ ۵۶۶ یونس» سروستان بود که چندسال پیش به یگان های «مدافع حرمِ آل الله(صلوات الله علیهم)» در «عراق» پیوست و به تاریخ ۲۶ آبان ۱۳۹۴ شمسی(2 سال قبل)، در نبردهای «بیجی» علیه «مزدوران سعودی» و «سرسپرده گان اسلام آمریکایی» بال در بال ملائک گشود. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🔰در جاده شمال، ماشینی همینطور به ما چراغ میزد. به بهزاد گفتم: یک ماشین دنبال ما هست ، بهزاد کنار گرفت و به سراغ راننده رفت. من هم به دنبالش رفتم . 🔰یک مرد بسیار متشخص بود و با کمال محبت و احترام درخواست مبلغ 20 هزار تومان کرد و گفت همه کارتهایش را در منزل جا گذاشته و برای بنزین کم دارد ، همش میگفتم به چه ماشینی تقاضا کنم که باور کند و بهم کمک کند و خجالت نکشم به دلم افتاد از ماشین شما تقاضا کنم. 🔰بهزاد مبلغ را بهش داد و آن شخص هرچه اصرار کرد که شماره کارتی بهش بدهیم که پول را به ما پس بدهد بهزاد قبول نکرد و گفت به خاطر حضرت زهرا این مبلغ را دادم . مرد لبخندی زد و گفت دیدم پشت ماشین شما یا زهرا نوشته بود به شما رو زدم و تشکر کرد و رفت هیچ وقت ذوق و اشتیاق آن روز بهزاد را فراموش نمی کنم. ✍به روایت مادربزرگوارشهید 🌷 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۲۴آبان‌ماه، گرامی باد . 🌹 خلاصه گزارش عملیات : نام‌ عمليات: فتح‌ 3 (هجومي) زمان‌ اجرا : 24/8/1365 تلفات‌ دشمن‌ (كشته، زخمي‌ و اسير): 500 مكان‌ اجرا: منطقه‌ زاخو - دهوك‌ در عمق‌300 كيلومتري‌ جبهه‌ شمالي‌ جنگ‌ ارگان‌هاي‌ عمل‌كننده: نيروهاي‌ قرارگاه‌ رمضان‌ از سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامي‌ و معارضان‌ كرد عراقي‌ اهداف‌ عمليات: ضربه‌ به‌ مراكز پشتيباني‌ و عقبه‌ دشمن‌ 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
📸 (اینفوگرافی) عملیات ۳ (فتح سه) 🗓 زمان شروع عملیات ۲۴ آبان ۱۳۶۵ 👈 هدف‌ عمليات ضربه‌ به‌ مراكز پشتيبانی و عقبه‌ دشمن‌ 🔹 تلفات‌ دشمن‌ (كشته، زخمي‌ و اسير): ۵۰۰ نفر 📌 مكان‌ اجرا: منطقه‌ زاخو - دهوك‌ در عمق ۳۰۰ ‌كيلومتري‌ جبهه‌ شمالی 🔹 ارگان‌هاي‌ عمل‌كننده نيروهاي‌ سپاهی و بسیجی قرارگاه‌ رمضان‌ از سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامي‌ و معارضان‌ كرد عراقي 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
کانال محتوای روایتگری راویان
📸 #اطلاع_نگاشت (اینفوگرافی) عملیات #فتح۳ (فتح سه) 🗓 زمان شروع عملیات ۲۴ آبان ۱۳۶۵ 👈 هدف‌ عمليات ض
این عملیات در تاریخ 24 آبان ماه 1365 در منطقه‌ زاخو - دهوك‌ در عمق‌300 كيلومتري‌ جبهه‌ شمالي‌ جنگ‌ و با هدف ضربه‌ به‌ مراكز پشتيباني‌ و عقبه‌ دشمن‌ به صورت هجومی انجام شد. تهاجمي‌ به‌ عقبه‌ دشمن سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامي‌ با نزديك‌ شدن‌ «اتحاديه‌ ميهني‌ كردستان‌ عراق»- به‌ رهبري‌ «جلال‌ طالباني»- به‌ جمهوري‌ اسلامي‌ و در پي‌ تشكيل‌ قرارگاه‌ «رمضان»، به‌ برنامه‌ريزي‌ حركت‌هاي‌ نامنظم‌ در داخل‌ خاك‌ عراق‌ پرداخت. همكاري‌ با اين‌ اتحاديه‌ مي‌توانست‌ در راستاي‌ حركت‌ قرارگاه‌ رمضان‌ مفيد و موثر باشد و در همين‌ رابطه‌ سلسله‌ عمليات‌هاي‌ نامنظم‌ فتح‌ پايه‌ريزي‌ شد. در همين‌ راستا عمليات‌ «فتح‌3» در تاريخ‌24 آبانماه‌ سال‌1365 در جبهه‌ شمالي‌ به‌ اجرا درآمد. نيروهاي‌ عمل‌ كننده‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامي‌ با همكاري‌ معارضين‌ عراقي‌ و نفوذ به‌ عمق‌300 كيلومتري‌ خاك‌ عراق‌ در منطقه‌ «زاخو- دهوك» درشمال‌ عراق، ضمن‌ كشته‌ و زخمي‌ ساختن‌500 تن‌ از نيروهاي‌ عقبه‌ دشمن، مقر لشكر38 عراق‌ و شماري‌ تانك‌ و زره‌پوش‌ و20 خودرو نظامي‌ را منهدم‌ ساخته‌ و به‌ مراكز دولتي، مخازن‌ سوخت، گمرك‌ و ترمينال‌ بارگيري‌ نفت‌ زاخو، مراكز نظامي‌ و دولتي‌ شهر «حي‌صدام» عراق‌ و چند مركز دولتي‌ شهر دهوك‌ آسيب‌ كلي‌ وارد آورده‌ و يك‌ فروند چرخبال‌ را نيز ساقط‌ كردند. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا