#داستانک
✨شجاع ترین آدمها کیا هستند ؟
💫معلم به بچه ها گفت : تو یه کاغذ بنویسید به نظرتون شجاع ترین آدما کیان ؟بهترین متن جایزه داره
💫یکی نوشته بود: غواص که بدون محافظ تواقیانوس با کوسه ها شنامیکننه
یه نفر نوشته بود : اونا که شب میتونن تو قبرستون بخوابن
یکی دیگه نوشته بود :اونایی که تنها چادرمیزنن تو جنگل از حیوونا نمیترسن . و...
💫هر کی یه چیزی نوشته بود اما این نوشته دست ودلشو لرزوند ، تو کاغذ نوشته شده بود :
شجاع ترین آدما اونان کـه خجالت نمیکشن و دست پدرمادرشونو میبوسن...نه سنگ قبرشونو...!!!
💫قطره اشکی بر پهنای صورت معلم دوید به همراه زمزمه ای ...
افسوس منهم شجاع نبودم...
💫یادمون باشه تو خونه ای که بزرگترهاکوچک میشن
کوچکترهاهرگز بزرگ نمیشن💝
@bohloool
#داستانک 📚
در عالم کودکی به مادرم قول دادم که همیشه هیچ کس را بیشتر از او دوست نداشته باشم. مادرم مرا بوسید و گفت: «نمیتوانی عزیزم!»
گفتم:«میتوانم، من تو را از پدرم و خواهر و برادرم بیشتر دوست دارم.»
مادر گفت: «یکی میآید که نمیتوانی مرا بیشتر از او دوست داشته باشی.»
نوجوان که شدم دوستی عزیز داشتم ولی خوب که فکر میکردم مادرم را بیشتر دوست داشتم. معلمی داشتم که شیفتهاش بودم ولی نه به اندازه مادرم. بزرگتر که شدم عاشق شدم. خیال کردم نمیتوانم به قول کودکیام عمل کنم ولی وقتی پیش خودم گفتم: «کدام یک را بیشتر دوست داری؟» باز در ته دلم این مادر بود که انتخاب شد.
سالها گذشت و یکی آمد. یکی که تمام جان من بود.
همان روز مادرم با شادمانی خندید و گفت:«دیدی نتوانستی.»
من هر چه فکر کردم او را از مادرم و از تمام دنیا یشتر میخواستم. او با آمدنش سلطان قلب من شده بود. من نمیخواستم و نمیتوانستم به قول دوران کودکیام عمل کنم. آخر من خودم مادر شده بودم!
👳 @mollanasreddin 👳