eitaa logo
کانون فرهنگی ریحانه النبی مسجدالزهرا(س) کهریزسنگ
563 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
46 فایل
این کانال متعلق به شما و مربوط به کانون فرهنگی مسجدالزهرا (س) کهریزسنگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بیداری ملت
🔴 در انتظار شکار ‏می‌دانید چرا BBC تاکنون علی‌رغم رویه همیشگی‌اش در مورد بحث داغ روز، تاجگردون، گزارشی منتشر نکرده است؟ منتظر است ببیند نتیجه چه می‌شود. اگر اعتبارش رد شد، بر تنور اغتشاش در گچساران بدمد؛ و اگر تأیید شد، پیرامون «فساد سیستماتیک» و «نمایشی بودن مبارزه با فساد» داستان سرایی کند. "احمد قدیری" 🔴 بیداری ملت @bidariymelat @bidariymelat
اقدام انقلابی دیگر از یک مرد انقلابی (حجة الاسلام رئیسی). درود خدا بر این افراد باد.
✨﷽✨ تاحالا دندونپزشکی رفتین؟؟؟ اول دکتر چند تا سوزن میزنه تو لثه تون،بعد اون مته رو میگیره دستش... بعضی وقتا از شدت درد دسته های صندلی رو محکم فشار میدیم و اشک تو چشمامون جمع میشه... چرا نمیزنین تو گوشش؟ چرا داد و هوار نمی کنید؟ این همه درد رو تحمل کردید،این همه سوزن و آمپول و مته و انبر و ... خوب اعتراض کنید بهش! چرا اعتراض نمی کنید؟ تازه کلی هم ازش تشکر میکنیم و میخوایم بیایم بیرون میگیم:آقای دکتر ببخشید وقت بعدی کی هستش؟! نمی خوای خدا رو اندازه یه"دندونپزشک" قبول داشته باشی...؟؟ به دکتر اعتراض نمی کنیم چون می دونیم این درد فلسفه داره و منجر به بهبود میشه،میدونیم یه حکمتی داره،خوب خدا هم حکیمه... اصلا قبلا هم به دکتر می گفتند حکیم... یعنی کارهای او از روی حکمت است. وقتی درد و رنجی رو تو زندگی ما فرستاد،ازش تشکر کنیم،بگیم نوبت بعدی کی هستش؟ رنج بعدی؟ به من بگو مدرک خدا رو قبول نداری؟؟؟ حتی قد یه"دندون پزشک"؟؟؟ یادت نره اون خیــلی وقته خداست... 🆔 @pedarefetneh 🔜 🆔 @pedarefetneh2 🔜
هدایت شده از پایگاه خبری کهریزسنگ
📣مژده مژده📣 ✅ بنا به درخواست بسیاری از همشهریان و همچنین علاقه مندی خانم دکتر قربانی فوق تخصص غدد، ایشان در هلال احمر کهریزسنگ حضور خواهند یافت 🗒 دوشنبه ها عصر برای نوبت دهی فقط با یکی از شماره های زیر تماس بگیرید ☎️ 2666 یا 2655 👈همچنین جهت اطلاع ،برنامه سونوگرافی هلال احمر نیز دوشنبه و پنج شنبه هرهفته صبح برقرار است @karsang
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 بسم رب الشهداء 🎋برنامه تلویزیونی "یادواره شهدا و شهید ، آبروی محله" (شهید محمد علی قاسمی) که در بهمن ماه ۹۸ برگزار گردید؛ یکشنبه۹۹/۰۳/۲۵ ساعت ۲۰:۴۰ و تکرار آن دوشنبه۹۹/۰۳/۲۶ ساعت ۸:۴۰ صبح از شبکه اصفهان پخش خواهد شد. لطفا اطلاع رسانی کنید. @ganjineisarkahrizsang
هدایت شده از علی
بسمه تعالی 📣📣📣 دارالقرآن حضرت مهدی (عج) برگزار می نماید : 🌹کلاسهای قرانی تابستان۹۹ بزرگسالان ✅حفظ کل ۴ساله همراه باتجوید وترجمه ومسابقات ✅حفظ موضوعی ایات بامحوریت کتاب باقران خوشبخت شوید ✅ حفظ سوره های منتخب (یس ، واقعه ، ملک و ...) ✅ تثبیت ویژه حافظان عزیز ✅ روخوانی و روانخوانی ✅ تجوید ✅ حکمتهای نهج البلاغه ✅تفسیر وصحیفه سجادیه ✅صوت و لحن 12 جلسه 🌹کودکان و نوجوانان ✅ترتیل (زیبا خوانی قران ویژه ششم تا دهم) ✅تقویت روخوانی قران اول تاپنجم۱۲جلسه ✅ شکوفه های قران (4 و 5 سال) ۱۵جلسه ✅ قصه های قرآن (7 و 8 سال) ✅ تجوید ✅صوت و لحن ✅حفظ دبستان۱۲ الی 15 جلسه در سه مقطع ۱-زلزال تاناس (دوره اول ابتدایی) ۲-طارق تاناس (دوره دوم ابتدایی) ۳-کل جز۳۰(مقطع راهنمایی) 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌹 کلاسهای هنری دارالقران ✅ خیاطی بدون الگو ۱۲جلسه ✅ مانتودوزی۱۲جلسه ✅ بافتنی بامیل ۱۲جلسه ✅نقاشی کودکان۱۲جلسه ✅طراحی وسیاه قلم 12 جلسه ✅خوشنویسی ۱۲ جلسه ✅ نمددوزی۱۲جلسه 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌹 کلاسهای تقویتی وعلمی ✅ اسمارت کینز مت(هوش چند گانه) ✅ تقویت ریاضی اول تاچهارم۱۰جلسه ✅ قصه وداستان خوانی ۱۲جلسه ✅ اموزش چرتکه۷ تا۱۲سال 🌹 برادران نیز می توانند در کلیه کلاسها ثبت نام نمایند و در صورت به حد نصاب رسیدن کلاسهای برادران نیز تشکیل خواهد شد. فرصت ثبت نام 99/3/31 شروع کلاسها 99/ 4/ 7 😷تمامی کلاسها با ظرفیت محدود و با رعایت پروتکل های بهداشتی برگزار خواهد شد . جهت اطلاعات بیشتر در مورد چگونگی و تاریخ ثبت نام کلاسها و همچنین کلاسهای هنری و علمی و مسابقات ماهانه ی تفسیر ، ختم قرآن هفتگی و .... ، در کانال دارالقران حضرت مهدی (عج) در پیام رسان ایتا به ادرس زیر عضو شوید. @darolquranehazratmahdi همچنین می توانید جهت ثبت نام فقط روزهای یکشنبه و چهار شنبه از ساعت 9:30 تا 11 صبح با دارالقرآن حضرت مهدی (عج ) تماس حاصل فرمایید . ☎️ تلفن تماس دارالقرآن : 4232 3496 09135700915
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلشوره‌ی اربعینت امانم را بریده، کاش میشد مثل این مرد عراقی سایه زائرانت باشم 🖤 @Bisimchimedia
🌸اخلاص از بچگی 🌸 ✳️ من به شما کمک می‌کنم تا خدا هم به من کمک کند! ✍️سرایدار مدرسه‌‌ای که شهید عباس بابایی در آن درس می‌خواند می‌گوید: کمردرد داشتم و نمی‌توانستم کار مدرسه را خوب انجام دهم. مدیر مدرسه به من گفت: اگر اوضاعت همیشه این باشد، باید بروی بیرون. اگر من را بیرون می‌کردند، خیلی اوضاع زندگی‌ام بدتر می‌شد. آن شب همه‌اش در این فکر بودم که اگر من را بیرون بیندازند، چه خاکی توی سرم کنم؟ فردا صبح که رفتم مدرسه، دیدم حیاط و کلاس‌ها عین دسته گل شده و منبع آب هم پر است. از عیالم که برنمی‌آمد؛ چون توان این همه کار را نداشت. نفهمیدم کار کی بوده. فردا هم این قضیه تکرار شد. شب بعد نخوابیدم تا از قضیه سردربیاورم. صبح، یک پسربچه از دیوار پرید پایین و یک‌راست رفت سراغ جارو و خاک‌انداز. شناختمش. از بچه‌های مدرسه‌ی خودمان بود. مرا که دید، ایستاد. سرش را پایین انداخت. با بغضی که در گلویم نشسته بود، گفتم: «پسرم! کی هستی؟» گفت: «عباس بابایی.» گفتم: «چرا این کارها را می‌کنی؟» گفت: «من به شما کمک می‌کنم تا خدا هم به من کمک کند.» 📚 برگرفته از کتاب «ظرافت‌های اخلاقی شهدا» https://eitaa.com/MirzayQom
؟ زاهد وارسته ای در بصـره ساکن بود. وی در بستر مرگ قرار گرفت، مادر و پدر بر بالین او نشسته بـودند و گریه می کردند . زاهـد به پدرش رو کرد و گـفت: چرا گریه می کنید؟ پدر گفت: چگونه گـریه نکنم ، وقتی فرزندی از دنیا برود ، پشت پدر می شکند زاهد به مادر گفت: چرا گریه میکنی؟ مادر گفت : چگونه نگریم که امیدوار بودم درایام پیری عصای دستم باشی ودر هنگام و مرگم در بالینم باشی. زاهد به همسرش گفت تو چرا گریه می کنی؟ همسرش گفت چگونه گریه نکنم که‌با مرگت، فرزندانم یتیم و بی سرپرست می شوند. زاهد فریاد زد آه‌آه‌! شما هرکدام برای خود گریه میکنید، هیچکس برای من نمی گرید ، که بعد از مـرگ بر من چه خواهد رسید و حالم چه خواهد شد؟ آیا جواب سوالات فرشته نکیر ومنکر را می دهم یا درمانده می‌شوم؟ هیچ کس برای من نمی‌گرید که مرا تنها در گور می گذارند و از اعمال مـن می پرسند ، این را گفت و آهی کشید وجان سپرد. منهاج الشارعین ص۵۹۳ https://eitaa.com/MirzayQom
🌸حکایت بسیار زیبا 🌷 در رزق حلال و قناعت در رزق حلال.. * مردی ساده چوپان شخصی ثروتمند بود. * 🌸 *وو هر روز در مقابل چوپانی اش پنج درهم از او دریافت میکرد. * 🌸 * یک روز صاحب گوسفندان به چوپانش گفت * 🌸 * میخواهم گوسفندانم را بفروشم چون میخواهم به مسافرت بروم. * 🌸 * و نیازی به نگهداری گوسفند و چوپان ندارم و میخواهم مزدت را نیز بپردازم. * 🌸 * پول زیادی به چوپان داد اما چوپان آن را نپذیرفت و مزد اندک خویش را که هر روز در مقابل چوپانی اش دریافت میکرد و باور داشت که مزد واقعی کارش است، ترجیح داد. * 🌸 * چوپان در مقابل حیرت زدگی صاحب گوسفندان، مزد اندک خویش را که پنج درهم بود دریافت کرد و به سوی خانه اش رفت. * 🌸 * چوپان بعد از آن روز که بی کار شده بود، دنبال کار می گشت اما شغلی پیدا نکرد ولی پول اندک چوپانی اش را نگه داشت و خرج نکرد به امید اینکه روزی به کارش آید. * 🌸 * در آن روستا که چوپان زندگی می کرد مرد تاجری بود که مردم پولشان را به او می دادند تا به همراه کاروان تجارتی خویش کالای مورد نیاز آنها را برایشان خریداری کند. * 🌸 * هنگامی که وعده سفرش فرا رسید، مردم مثل همیشه پیش او رفتند و هر کس مقداری پول به او داد و کالای مورد نیاز خویش را از او طلب کرد. * 🌸 *چوپان هم به این فکر افتاد که پنج درهمش را به او بدهد تا برایش چیز سودمندی خرید کند* 🌸 * لذا او نیز به همراه کسانی که نزد تاجر رفته بودند، رفت. هنگامیکه مردم از پیش تاجر رفتند ، چوپان پنج درهم خویش را به او داد. * 🌸 * تاجر او را مسخره کرد و خنده کنان به او گفت : 🌸 با پنج درهم چه چیزی می توان خرید ؟؟؟ * 🌸 * چوپان گفت : آن را با خودت ببر هر چیز پنج درهمی دیدی برایم خرید کن. * 🌸 * تاجر از کار او تعجب کرد و گفت: من به نزد تاجران بزرگی میروم و آنان هیچ چیزی را به پنج درهم نمیفروشند، آنان چیزهای گران قیمت میفروشند. * 🌸 * اما چوپان بسیار اصرار کرد و در پی اصرار وی تاجر خواسته اش را پذیرفت * 🌸 * تاجر برای انجام تجارتش به مقصدی که داشت رسید و مطابق خواسته ی هر یک از کسانی که پولی به او داده بودند ما یحتاج آنان را خریداری کرد. * 🌸 * هنگام برگشت که مشغول بررسی حساب و کتابش بود، بجز پنج درهم چوپان چیزی باقی نمانده بود و بجز یک گربه ی چاق چیز دیگری که پنج درهم ارزش داشته باشد نیافت که برای آن چوپان خریداری کند. * 🌸 * صاحب آن گربه می خواست آن را بفروشد تا از شرش رها شود ، تاجر آن را بحساب چوپان خرید و به سوی شهرش بر می گشت. * 🌸 * در مسیر بازگشت از میان روستایی گذشت، خواست مقداری در آن روستا استراحت کند ، هنگامی که داخل روستا شد ، مردم روستا گربه را دیدند و از تاجر خواستند که آن گربه را به آنان بفروشد. * 🌸 * تاجر از اصرار مردم روستا برای خریدن گربه از وی حیرت زده شد. از آنان پرسید: دلیل اصرارتان برای خریدن این گربه چیست؟؟؟ * 🌸 * مردم روستا گفتند : ما از دست موشهایی که همه زراعتهای ما را می خورند مورد فشار قرار گرفته ایم که چیزی برای ما باقی نمی گزارند. * 🌸 * و مدتی طولانی است که به دنبال یک گربه هستیم تا برای از بین برن موشها ما را کمک کند. * 🌸 * آنان برای خریدن آن گربه از تاجر به مقدار وزن آن طلا اعلام آمادگی کردند. * 🌸 * هنگامی که تاجر از تصمیم آنان اطمینان حاصل کرد، با خواسته ی آنان موافقت کرد که گربه را به مقدار وزن آن طلا بفروشد. * 🌸 * چنین شد و تاجر به شهر خویش برگشت ، مردم به استقبالش رفتند و تاجر امانت هر کسی را به صاحبش داد تا اینکه نوبت چوپان رسید ، تاجر با او تنها شد و او را به خداوند قسم داد تا راز آن پنج درهم را به او بگوید که آن را از کجا بدست آورده است ؟؟؟ * 🌸 * چوپان از پرسش های تاجر تعجب کرد اما داستان را بطور کامل برایش تعریف نمود * 🌸 * تاجر شروع به بوسیدن چوپان کرد در حالی که گریه می کرد و می گفت * * خداوند در عوض بهتر از آن را به تو داد چرا که تو به روزی حلال راضی بودی و به بیشتر از آن رضایت ندادی * * در اینجا بود که تاجر داستان را برایش تعریف کرد و آن طلاها را به او داد. * *این معنی روزی حلال است* *الهی ما را به آنچه به ما دادی قانع گردان* *و در آنچه به ما عطا فرموده ای برکت قرار ده* *دوستان این قصه ها برای آموختن ودرس گرفتن است ساده از کنار آن عبور نکنیم بخوانید وتأملی کنید ، و نشر دهید تا دیگران هم استفاده کن . https://eitaa.com/MirzayQom
🔴شیطان به حضرت یحیی گفت: می خواهم تو را نصیحت کنم. ✍️حضرت یحیی فرمود: من میل به نصیحت تو ندارم؛ ولی می خواهم بدانم طبقات مردم نزد شما چگونه گفت: مردم از نظر ما به سه دسته تقسیم می شوند: ۱- عده ای مانند شما معصومند، از آنها مأیوسم و می دانیم که نیرنگ ما در آنها اثر نمی کند. ۲- دسته ای هم برعکس، در پیش ما شبیه توپی هستند که به هر طرف می خواهیم می گردانیم. ۳- دسته ای هم هستند که از دست آنها رنج می برم؛ زیرا فریب می خورند؛ ولی سپس از کرده خود پشیمان می شوند و استغفار می کنند و تمام زحمات ما را به هدر می دهند. دفعه دیگر نزدیک است که موفق شویم؛ اما آنها به یاد خدا می افتند و از چنگال ما فرار می کنند... ما از چنین افرادی پیوسته رنج می بریم... 📚کشکول ممتاز، ص 426 https://eitaa.com/MirzayQom
👎عاقبت عالِمِ بدون عمل💦 ✍️حضرت خاتم الانبیا محمد صلی الله علیه و آله: روز قیامت، گروهی از بهشتیان، به گروهی از دوزخیان می‌نگرند و می‌گویند: «ما به برکت آموزش و پرورشی که شما به ما دادید به بهشت رفتیم. اما چه شده است که خود شما به دوزخ افتاده‌اید؟» آن گروه از دوزخیان پاسخ می دهند: «ما دیگران را به نیکی کردن فرمان می‌دادیم ولی خود به آن عمل نمی‌کردیم!» 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 📚مکارم الأخلاق ، جلد ۲ ، صفحه ۳۶۴ https://eitaa.com/MirzayQom
🌺یکی از سفارشات امام زمان علیه السلام به مرحوم سید احمد رشتی؛ خواندن زیارت عاشوراست.. 🌸 🌷داستانی از انس با زیارت عاشورا 🌷 🍒مرحوم شهید دستغیب رحمه الله علیه: ✍️یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب حضرت عزراییل را می بیند. پس از سلام می پرسد: از کجا می آیی؟ ملک الموت می فرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم. شیخ می پرسد: روح او در چه حالی است؟ عرزاییل می فرماید: در بهترین حالات و بهترین باغهای عالم برزخ. خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است. آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است؟ 💥فرمود: نه! گفتم: آیا برای نماز جماعت و بیان احکام! فرمود: نه! گفتم پس برای چه؟ فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا.نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی توانست بخواند، نایب می گرفت. 📚 داستان های شگفت، حکایت ۱۱۰ https://eitaa.com/MirzayQom
🌷﷽🌷 🌺داستانی شنیدنی از طلبه ی فقیری که به لوسترهای امیر المومنین علیه السلام چشم دوخت..💧 💧فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده : یکى از طلبه هاى حوزه باعظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمومنین (علیه السلام)عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟ 🌸شب امیرالمومنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فیجیل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو :به آسمان رود و کار آفتاب کند . 👈پس از این خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهید !!بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند . 🍒وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى کنند مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید .مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود . 👈فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن پرزینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است .هنگامى که مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید . 😳😊چون صیغه جارى شد طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟ راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمومنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم ; به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پیش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمومنین (علیه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم :به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه لطف خود امیرالمومنین (علیه السلام) است . راجه سجده شکر کرد و خواند : 🌸🌷🌷🌷🌷🌷 به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند *** به آسمان رود و کار آفتاب کند 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 وقتى نظر کیمیا اثر حضرت مولا ، فقیر نیازمندى را اینگونه به ثروت و جاه و جلال برساند ، نتیجه نظر حق در حقّ عبد چه خواهد کرد ؟ https://eitaa.com/MirzayQom
🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒 🌷شیخ جنید بغداد به عزم سیر از شهر بغداد بیرون رفت و مریدان از عقب او، شیخ احوال بهلول را پرسید. گفتند او مردی دیوانه است. گفت او را طلب کنید که مرا با او کار است. پس تفحص کردند و او را در صحرایی یافتند. 🌺🌺 شیخ پیش او رفت و در مقام حیرت مانده سلام کرد. بهلول جواب سلام او را داده پرسید چه کسی هستی؟ عرض کرد منم شیخ جنید بغدادی. 🌸فرمود تویی شیخ بغداد که مردم را ارشاد می‌کنی؟ عرض کرد آری.. بهلول فرمود طعام چگونه می خوری؟ عرض کرد اول بسم‌الله می‌گویم و از پیش خود می‌خورم و لقمه کوچک برمی‌دارم، به طرف راست دهان می‌گذارم و آهسته می‌جوم و به دیگران نظر نمی‌کنم و در موقع خوردن از یاد حق غافل نمی‌شوم و هر لقمه که می‌خورم بسم‌الله می‌گویم و در اول و آخر دست می‌شویم... بهلول برخاست و دامن بر شیخ فشاند و فرمود تو می‌خواهی که مرشد خلق باشی در صورتی که هنوز طعام خوردن خود را نمی‌دانی و به راه خود رفت. 🍎 👳‍♂️مریدان شیخ را گفتند: یا شیخ این مرد دیوانه است. خندید و گفت سخن راست از دیوانه باید شنید و از عقب او روانه شد تا به او رسید. جنید دامنش را بگرفت و گفت ای بهلول من هیچ نمی‌دانم، تو قربه‌الی‌الله مرا بیاموز. ☘️🎋 💠بهلول گفت چون به نادانی خود معترف شدی تو را بیاموزم. بدانکه اینها که تو گفتی همه فرع است و اصل در خوردن طعام آن است که لقمه حلال باید و اگر حرام را صد از این گونه آداب به جا بیاوری فایده ندارد و سبب تاریکی دل شود. جنید گفت جزاک الله خیراً! 👆👆👆👆 https://eitaa.com/MirzayQomi
🌸﷽🌸 🌸ملاقات امام زمان با دلاک🌸 ✍️سید محمد موسوی رضوی نجفی از شیخ باقر بن شیخ هادی کاظمی نقل کرد: شخص صادقی که دلاک بود و پدر پیری داشت که در خدمتگزاری به او کوتاهی نمیکرد. حتی آنکه برای پدر آب در مستراح حاضر میکرد و منتظر می ایستاد که او بیرون آید و به مکانش برساند. همیشه مواظب خدمت او بود مگر در شب چهارشنبه که به مسجد سهله میرفت. تا اینکه مسجد رفتن را ترک نمود. علت ترک کردن مسجد را از او جویا شدم. گفت: چهل شب چهارشنبه به مسجد رفتم، چون چهارشنبه ی دیگر شد بخاطر خدمت به پدر میسر نشد به مسجد بروم تا اینکه شب شد، عازم مسجد شدم، در راه شخص اعرابی را دیدم که بر اسبی سوار است، چون نزدیکم رسید رو به من کرد و از مقصد من پرسید.گفتم: مسجد سهله. فرمود: "اوصیک بالعود اوصیک بالعود" (یعنی: وصیت میکنم تو را به پدر پیرت) 📝 و آن را سه مرتبه تکرار کرد. آنگاه از نظرم غایب شد. دانستم که او مهدی است و آن جناب راضی نیست به جدا شدن من از پدرم، حتی در شب چهارشنبه. پس دیگر به مسجد نرفتم... 📚 منتهی الامال، باب۱۴، ص۱۳۵۸ https://eitaa.com/MirzayQomi
هدایت شده از پرواز
بسمه تعالی صندوق قرض الحسنه شهید مطهری قصد دارد یک نفر نیروی مرد را بصورت قراردادی با داشتن شرایط ذیل و تایید هیئت مدیره جذب نماید واجدین شرایط از تاریخ 99/3/26 لغایت 99/4/10 با در دست داشتن مدار‌ک هر روز از ساعت 10 الی 12 به صندوق مراجعه کنند ۱-مدرک تحصیلی لیسانس حسابداری یا کامپیوتر ۲_حداکثر سن ۲۷ سال تمام با احتساب خدمت ۳-متاهل بودن ۴-ساکن و بومی محل ۵-داشتن کارت پایان خدمت
هدایت شده از دبخند
رفیق فقط شماها، لواسون به نام ما نمی‌کردین جون میدادین برامون🌹❤️ 😊 @de_bekhand ☺️
هدایت شده از یا فاطمةالزهرا
🔸هزار طایفه آمد، هزار مکتب رفت 🔸و ماند شیعه که قال الامام صادق داشت 🏴 (علیه السلام) را خدمت امام زمان (عجّل اللّه فرجه) و همه شیعیان تسلیت عرض میکنیم. 💠@beytolmahdi313
صفحه بدونه تعارف با خانم باقری👇🏽
با سلام. خدمت اعضای جدید کانال خیرمقدم عرض میکنیم.🌸🌸🌸
شباهت های داعش سیاه با داعش سفید !
پنجشنبه مناظره بین دکتر رفیعی(حاج آقا رفیعی) و آقای آقامیری(حاج آقا آقا میری) برگزار شده. آقای آقا میری همان فردی است که کلیپ معروفش مدتها قبل دست به دست شد(با این مضمون که کی گفته خدا بخاطر یه چند تا تار موی خانم که بیرون بوده اورا عذاب می کند؟!! و... ) .فایل تصویری آن سنگین است. حدود 1 ساعت و ربع. در بعضی سایتها هم متن مناظره هست مثل لینک زیر:
ما درمورد نتیجه مناظره قضاوت نمی کنیم.اگر توانستید بخصوص فایل تصویری آن در اینترنت هست ببینیدوخودتان قضاوت کنید
ایشون سر لیست شکست خورده اصلاحات ، مجید انصاری هستند. یادتون هست همین چند ماه پیش نزدیک انتخابات چه حرفهایی می زدند؟ حالا هم کارشناسی کردند و علت عملکرد افتضاح دولت را ، سیل و زلزله و... اعلام کردند !!!
سالروز ولادت کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه(س) و روز دختر بر تمامی دختران ایران اسلامی مبارک باد.