.
نام کتاب: #خاطرات_سفیر
نویسنده: #نیلوفر_شادمهری
.
بغلم کرد. اشکاش روی مقنعهم میریخت.
کنار اتوبان نشستیم؛ کاری غیر معمول و غریب.
یه نفر این گوشه اتوبان داشت برای خدا گریه می کرد؛
کاری غیر معمولتر و غریبتر !
چه حالی شدم. بغلش کردم. باهاش نشستم. باهاش به از دست دادن یه عزیز فکر کردم.
باهاش به خدا متوسل شدم. باهاش گریه کردم. باید برای خدا از عزیزترین متعلقاتت بگذری تا خدا برات دعوت نامه اختصاصی بفرسته.
گفتم: «اشکای فرشتهها روی صورت تو چی کار میکنه دختر مسلمون؟!»
سرش رو بلند کرد. نگاهم کرد.
گفتم: «اسلام یعنی تسلیم بودن در برابر خدا. تو خودت گفتی که تسلیم خدایی!»
از پشت چشمههای چشماش خندید.
گفتم: «من به دوستی با تو افتخار میکنم. خدا به همه کمک میکند. اما تو، به خاطر خدا، از عزیزترین فرد زندگیت گذشتهی. مطمئن باش اون برای این کار تو پاداش خیلی ویژهای در نظر گرفته. اون به تو خیلی ویژه کمک میکنه. من یقین دارم تو اون چیزی رو که دنبالشی پیدا می کنی»
.___
دانشجوی ممتازی که موفق شده بورسیه دوره دکترای خودشو توی فرانسه بگذرونه با شرایطی مواجه میشه که به عنوان یه مسلمان ایرانی باید پاسخگوی خیلی سوالات و انتقادات دیگران باشه...
این کتاب خاطرات همین دانشجو هست. یه سفیرِ برازنده، عاقل و دوست داشتنی.
معتقدم دینِ واقعی رو حتما آدم های باهوش و حقیقتجو پیدا میکنن.
#معرفی_کتاب