eitaa logo
ریحانه النبی
124 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
176 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ریحانه النبی
#اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج 🖤 @reyhanenabbe https://eitaa.com/joinchat/3883860013C33be20ec
شخصی بدون واسطه برای خود من تعریف می کرد که در ایام کرونا یک موکبی بود برای ورامین و درخواست داد که ما می خواهیم چند روزی در چایخانه خدمت کنیم. رفتیم سراغ چند نفر از خیرین برای چایخانه و گفتیم که نیاز به این چند اقلام داریم به ما گفتند بروید در بازار نزد فلان شخص و از او تحویل بگیرید. گفت: «من او را می شناختم و گفتم این بنده خدا اهل نماز و خدا و موکب و نذری نیست. من چطور از او کمک بگیرم؟» به من گفتند، حالا برو این تنها کسی است که اقلام مورد نیاز را به دست شما می رساند. این بنده خدا می گوید: من رفتم سراغ آن شخص خَیِر و گفتم: «ما این میزان شکر میخواهیم.» گفت: «بروید و فردا بیایید.» ما فردا که مراجعه کردیم گفت: «من در این صورت به شما شکر می دهم که من را هم با خودتان ببرید.» بچه های موکب گفتند: «ما اگر این را با خودمان ببربم فردا همه شهر می پیچد که این شخصی که اعتقادی نداشت را با خودشان آوردند در حرم و شاید حرم به ما خُرده بگیرد که چرا این شخص را آوردید و اصلاً تأیید حراست نشود.» از طرفی هم آن آقا گفت من فقط در صورتی کمک می کنم که خودم باشم. آخر ما قبول کردیم و آمد و لباس سبز خادمی را پوشید. ما بین خودمان می گفتیم حتماً از این کار می خواهد تبلیغی برای خودش داشته باشد. ولی به مسئول موکب گفت: «حالا که موافقت کردید من بیایم‌ من یک درخواستی از شما دارم؛ به من فقط اجازه شستشوی استکانها را بدهید. من کار دیگری نمی خواهم انجام بدهم و شروع کرد به شستن. گریه می کرد و می شست. حتی زمانی که ما به سمت محل اسکان و استراحت می رفتیم نمی آمد و می گفت: «من می روم و یکی دو ساعت کار دارم. ما همه فکر می کردیم هتلی گرفته و می رود در آن جا استراحت می کند. ولی یکی از بچه های شیفت خیلی اتفاقی دید در زمان استراحت این شخص می رود بالای سر حضرت می نشیند و زار زار گریه می کند. روز آخر که تمام شد و این گروه جمع کردند و رفتند، به مسئول موکب خبر رسید که آن خَیِر به محض رسیدن به ورامین فوت می کند و عاقبت به خیری؛ یعنی همین؛ شخصی که اعتقادی به هیچ چیزی نداشت، روزهای آخر عمرش به پابوس آقا آمده بود که لباس سبز خادمی را با من دفن کنید. در واقع حُر شد و با حال عشق آمده بود و اینطور خدمت زائرین آقا را می کرد. و حتی به خانواده اش سپرده با آقا به دیدار معبود رفت.»