eitaa logo
رضا ابوذری
361 دنبال‌کننده
36 عکس
7 ویدیو
0 فایل
انتشار اشعار، لحظه‌ها و اطلاع‌رسانی برنامه‌های رضا ابوذری ارسال پیام: @reza_aboozari صفحه‌ی من در اینستاگرام: instagram.com/rezaaboozari ارسال پیام به صورت ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/16737190453623
مشاهده در ایتا
دانلود
اگرچه خسته از آماجِ تیرِ زخم زبانی نبینمت که از این غم، گرفته‌ای! نگرانی! به آب‌های گل آلودِ کینه کار ندارم به رغم حیله‌ی مرداب‌ها تو در جریانی همان که از دل تاریخِ رنج، یک‌تنه رد شد تنِ تناورِ تنهای من، هنوز همانی! خدا نیاورد آن روز را، زمین بهاری! ببینمت که گرفتارِ دستِ باد خزانی چقدر چین و چروک زمان نشسته به جانت ولی هرآنچه که می‌بینمت هنوز جوانی عجب قصیده‌ی نابی شده‌ست نام بلندت همیشه و همه جا مثل شعر، ورد زبانی @rezaaboozari
پیش از تو وجود ما عدم بود فقط اندوه و ملال و رنج و غم بود فقط ما بی تو همه طفل صغیری بودیم گهواره‌ی دستان تو کم بود فقط.. @rezaaboozari
delam be boye.mp3
3.13M
📝 دلم به بوی تو آغشته است.. 🎶 شمس لنگرودی 🌘 @rezaaboozari
گناهم چیست غیر از عشق ورزیدن؟ چه می‌خواهم به جز مهر و وفا دیدن؟ صدای من به گوشش می‌رسد اما خودش را می‌زند دنیا به نشنیدن! چه طنزی تلخ تر از اینکه در شادی فراموشم شده آداب خندیدن جوابم را چنان دادند که دیگر گذشتم تا ابد از خیرِ پرسیدن! مرا زخمی به زانو در نیاورده خودم دیگر ندارم نای جنگیدن گمانم نعمتی بالاتر از این نیست؛ نفهمیدن! نفهمیدن! نفهمیدن! @rezaaboozari
ابوذر که تا دیروز دنبال پای ملخی می‌دوید و به خاطر هیچ زندگی می‌کرد و جان می‌داد، هنگامی که عظمت خود را شناخت که هستی به خاطر او پا گرفته و فرشته‌ها به خاطر او سجده می‌کنند، دیگر حتی بهشت او را تکان نمی‌دهد و جز رضوان و دستور حق او را راه نمی‌اندازد. ما تا یک کاه هستیم با یک نسیم با یک فوت از دهان کودکی زیر و رو می‌شویم و خوشحال می‌شویم و خشم می‌گیریم و می‌ترسیم و امید می‌بندیم. با یک سلام باد می‌کنیم و با یک بی‌توجهی پلاسیده می‌شویم و دق می‌آوریم.. 🖋 علی صفائی حائری 📚 مسئولیت و سازندگی @rezaaboozari
تو را به قصد تقرّب، به نام دین زده‌اند تمام روضه همین است، با یقین زده‌اند تو را زدند همان پیرمردهایی که به نام سجده فقط مُهر بر جبین زده‌اند به نامه‌های فراوانشان امیدی نیست جماعتی که فقط تیر از کمین زده‌اند عجیب نیست که حالا زمین زدند تو را از این قبیله که روی تو را زمین زده‌اند ببین امانت روح‌الامین به یغما رفت که دستبرد به گنجینه‌ی امین زده‌اند بگو تقاص ستمگر صدا نخواهد داشت همیشه چوب خداوند را چنین زده‌اند @rezaaboozari
4_5909143020904648376.mp3
9.18M
🎶 بی‌کلام بعضی باشند که سلام دهند و از سلام ایشان بوی مُشک آید. 📚 فیه ما فیه 🖋 مولوی @rezaaboozari
دور از تو ببین از تک و تا افتاده این سایه که زیر دست و پا افتاده ای کاش بلافاصله می‌رفت از بین این فاصله‌ای که بین ما افتاده.. @rezaaboozari
ابوسعید ابوالخیر در راه بود. گفت هرجا که نظر می‌کنم، بر زمین همه گوهر ریخته و بر در و دیوار همه زر آویخته.. کسی نمی‌بیند و کسی نمی‌چیند! گفتند کو؟ کجاست؟ گفت همه‌جاست! هرجا که می‌توان خدمتی کرد یا هرجا که می‌توان به راحتی دلی به ‌دست آورد.. آن‌جا که غمگینی هست و آن‌جا که مسکینی هست آن‌جا که یاری طالبِ محبت است و آنجا که رفیقی محتاج مروت.. @rezaaboozari
تار می‌دیدم جهان را پیش از این خسته بودم از دو دنیا پیش از این آنچنان فرقی برای من نداشت جنگل و صحرا و دریا پیش از این قسمت من دوستت دارم نبود در خیال و خواب حتی پیش از این تا چنین غرق تماشایت شوم غرق بودم در تمنا پیش از این گرچه حالا نیز دستم خالی است بیش از این‌ها بود اما پیش از این بعد از این شاید به دست آرم تو را عشق! ای بیگانه با ما پیش از این @rezaaboozari
بکشان به سوی نجف مرا، به اشارتی، به علامتی تو بخوان مرا که از آن سرا، نرود کسی به ندامتی تو زلالِ رودی و من کفم، به هوای عشق مشرّفم نکند رَود غمت از کفم، که تو انتهای کرامتی به مذاقم اخم تو چون شکر، همه مهربانی است پدر که نوازشی‌ است مختصر، بکنی اگر که ملامتی همه غرق حیرت و زمزمه، به هوای کیست همهمه؟ نظر تو برده دل از همه، تو که بی قیام قیامتی بگشا به گفتنِ خطبه لب، به حلاوت است چون رطب که نبوده غیرِ کلام رب به چنین شکوه و فخامتی چه بگویم از وَجنات تو، جَلوات تو، سَکنات تو همه خیره مانده و مات تو.. که چه صولتی! که چه قامتی! همه جان شدم تو که آمدی، منِ رو سیاهِ به این بدی صلوات ناب محمدی، به چنین امیر و امامتی... @rezaaboozari
دل‌ها همه خون و چشم‌ها آماده لبخند دوباره از دهن افتاده جور است بساط روضه خواندن امشب زینب زینب بخوان موذن‌ زاده.. @rezaaboozari
در صورت و در صدا و در قامت و قد در حکمت و در عبادت و عدل و خرد انگار نبی دوباره مبعوث شده آنگونه که مو نمی‌زند با احمد @rezaaboozari
دیر یا زود می‌رسد از راه با سپاه ستاره حضرت ماه تاجدار ملوک انس و ملک بر سرش تاج روشنای پگاه از وجودش منور است جهان به عدم کرده است نیم‌نگاه بانگ اهلا و سهلا از همه سو می‌رسد در قدوم او ناگاه او که بر روی دوش خود دارد پرچم لا اله الا الله تا که نام حسین می‌آید می‌شود اشک‌های او خونخواه کاسه بردار و سوی او بشتاب از گدایان ندارد او اکراه @rezaaboozari
4_5807474316010326578.mp3
22.07M
🎙 با نوای 🖋 شاعر بیا سنگینیِ بارِ گناهم را نبین امشب مقدّر کن برایم بهترین‌ها را همين امشب.. @rezaaboozari
بیا سنگینیِ بارِ گناهم را نبین امشب مقدّر کن برایم بهترین‌ها را همین امشب برای استجابت فرصتی بهتر نخواهم یافت گره خورده‌ست احیا با امیرالمؤمنین امشب تمام عمر با خود، گرمِ جنگی تن به تن بودم به دیدارت می‌آیم از جدالی سهمگین امشب پناهِ من همین سجاده و تسبیح و قرآن است نگاهی کن به این درماندۀ گوشه‌نشین امشب شب قدر است و جا خوش کرده بغضی در گلوی من مقدّر می‌شود آیا برایم اربعین امشب؟ به فردایم امیدی نیست، اکنون دستگیری کن همین حالا، همین حالا، همین امشب، همین امشب @rezaaboozari
روزیِ هر روزِ من به قدر سلامی بی مددِ لب زدن، بدون کلامی دست به سینه، نگاه جانب گنبد ردّ و بدل می‌شود چه مهرِ مدامی می‌شود از حس و حال صحن تو فهمید خواهر دردانه‌ی کدام امامی! هرچه بخوانم تو را تو بهتری از آن نور نگنجد به قاب و قالب نامی شعله‌ای از داغ خود بزن به وجودم پیش تو دشوار نیست پختن خامی گردشِ تابوت من به دور ضریحت وه چه سرانجامی و چه حُسن ختامی! @rezaaboozari
جز در هوای صحن تو گریان نمی‌شود ابری که بغض کرده و باران نمی‌شود در چشم زائران تو این اشک شوق چیست؟ حرف نگفته‌ای‌ست که پنهان نمی‌شود عالیجناب! این دل سرگشته‌ی غریب تا نذر توست بی سر و سامان نمی‌شود سرّ چهارده عددی ای کمال دین بی حبّ تو کسی که مسلمان نمی‌شود جز در حریم مِهر تو ای مهربان‌ترین جایی گدا مجاور سلطان نمی‌شود مثل دخیل، بغض گره خورده‌ی دلم جز بر ضریح، دست به دامان نمی‌شود مادر! بدون ترس رهایش کن و ببین کودک میان صحن هراسان نمی‌شود قلبم کبوتری است که جلد حرم شده دردی‌ست درد عشق که درمان نمی‌شود @rezaaboozari
جان در وجود آمد و اینسان مقدّر است سررشته‌ی حیات به دستان حیدر است هرکس که چشم داشته دیده‌ست در غدیر دست علی‌ست آن که به دست پیمبر است قرآن ناطقی‌ست که لب بسته در سکوت نهج‌البلاغه‌ای‌ست که بالای منبر است در هرچه سختی است علی را صدا‌ بزن کو آن‌ دری که بسته‌تر از باب خیبر است؟ من نیز سائلانه به راهش نشسته‌ام چشم فقیر اگر که به رویش منوّر است دور خمار می‌رود آری خم غدیر در دست با کفایت ساقیّ کوثر است @rezaaboozari