چقدر محرم قشنگه...
آدم بدون عذاب وجدان میتونه غمگین،
ساکت، پفکرده و سرگردون باشه.
هیشکی هم ازش نمیپرسه: چرا؟
نمیشه هم ازت متنفر بود هم برای رفع حوائج اولیه ی حیات بهت نیاز داشت ؛ تو قیمه نجفی نیستی.
اگر به چند سال قبلِ خودم برگردم، شاید بهتر زندگی نکنم ولی قطعا امامحسینیتر زندگی میکنم...
آب مکعبی؛
مایه حیاتی که نه تکرار میشه و نه تکراری...
از زیارت امیرالمومنین که میام انقدر رقیق القلبم که دلم میخواد تموم خادم پوشیهایای بداخلاقشو بغل کنم و بماچم. بچه های روبروی ایوون نجف رو بخورم. به همه لبخند بزنم و از خوشحالی جیغ بکشم.
- السهر من أعراض المُحبين...
«شببیداری» از نشانههای دلدادگان است.
قطعا هرکسی که به اسطوره های ادبی ایران جسارتی بکنه محکومه، ولی کسانی هم که دارن با شاهنامه مثل یک وحیِ منزل، یک کتاب مقدس و یا یک اساسنامه ی معتبر تاریخی رفتار میکنند هم بویی از خِرد نبردن...
هیچ وقت دلم نمیخواست اینقدر بزرگسال بشم. دست به هر چیزی میزنم تا اثری از خردسالِ درونم هنوزم بدرخشه تو چشمام...
کسی هم نمیتونه جلوشو بگیره.