#استوری
روز شمار تا عید غدیر
@rkhanjani
💠امام علے ؏:
لا يَكُن أهلُكَ أشقَى الخَلقِ بِكَ
مبادا خانوادهاٺ بھ سبب تو، بدبخٺ تࢪينْ مـࢪدمان باشند❗️
[ تحف العقول●صفحه۸۲]
🔺حواسمون بہ نو؏ ࢪفتاࢪمون با خانوادھ باشہ
تا از دسٺ و زبان ما دࢪ اماݧ باشند ...
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
💠امام علے ؏: لا يَكُن أهلُكَ أشقَى الخَلقِ بِكَ مبادا خانوادهاٺ بھ سبب تو، بدبخٺ تࢪينْ مـࢪدمان
بترس از اونے ڪه سڪوٺ ڪࢪد وقتے دلشو شڪستے❗️
اون تمام حرفاشو به جاے تو به خدا گفٺ و خدا خوب گوش مےڪنه و خوبتر یادش مےمونه...
مےرسه روزی ڪه خدا تمام حرفای اونو سرٺ فریاد میڪشه و تو اون روز تازه درڪ مےڪنے ڪه چࢪا گفتن دنیا دار مڪافاته ...
@rkhanjani
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃
#قسمت_هشتم
آن شب جاده ی شاهین شهر به اصفهان تمام نمی شد.بیابانهای تاریک بین راه وحشت مرا چند برابر کرده بود.
فکرهای زشتی سراغم می آمد؛ فکرهایی که بند بند تنم را می لرزاند. مرتب امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) را صدا میزدم تا خودشان محافظ زینب باشند.
به جز نور چراغهای ماشین، جاده و بیابان های اطرافش تاریکی و ظلمت بود.
وجیهه گفت: اول به بیمارستان عیسی بن مریم برویم. زینب چند روز پیش با یکی از مجروحین این بیمارستان مصاحبه کرد و صدای آن مجروح را روی نوار ضبط کرد و بعد، نوار را سر صف برای بچه ها گذاشت.
آن مجروح سفارش های زیادی درباره ی #نماز و #حجاب و#درس_خواندن و #کمک به جبهه ها کرده بود که همه ی ما سر صف به حرف های او گوش کردیم.
تازه زینب بعضی از حرف های آن مجروح را روی روزنامه دیواری نوشت تا بچه ها بخوانند.
وجیهه راست میگفت. مجروحی به اسم عطاالله نریمانی، یک مقاله درباره ی خواهران زینبی داده بود و زینب سر صف آن مقاله را خوانده بود و نوار صدای مجروح را هم برای همکلاسی هایش گذاشته بود.
ما تصمیم گرفتیم اول به بیمارستان عیسی بن مریم برویم. ماشین هر چه میرفت به اصفهان نمیرسیدیم.
چقدر این راه طولانی شده بود! من #هراسان بودم و هیچ کاری از دستم بر نمی آمد.
خدا خدا میکردم که زودتر به اصفهان برسیم. وقتی به اصفهان رسیدیم، اول به بیمارستان عیسی بن مریم رفتیم.
دیر وقت بود و نگهبان های بیمارستان جلوی ما را گرفتند. من با گریه و زاری ماجرای گم شدن دخترم را گفتم و داخل بیمارستان شدیم.
اول دلم نیامد سراغ اورژانس بروم. به هوای اینکه شاید زینب به ملاقات مجروحان رفته باشد، به بخش مجروحین جنگی رفتم و همه ی اتاق ها را یکی یکی گشتم.
مادرم و بچه ها در راهرو منتظر بودند. وقتی در بخش زینب را پیدا نکردم، با وجیهه به اورژانس رفتم و مشخصات زینب را به مسئول اورژانس دادم: دختری #چهارده_ساله ، خیلی لاغر، سفید رو با چشمانی مشکی، قد متوسط با #چادر_مشکی، روسری سرمه ای رنگ و مانتو و شلوار ساده مسئول اورژانس گفت: امشب مجروح تصادفی با این مشخصات نداشتیم.
اورژانس بیمارستان شلوغ بود و روی تخت های اورژانس، مریض های بدحالی بودند که آه و ناله شان به هوا بود. چند مجروح تصادفی هم با سر و کله ی خونی آورده بودند. پیش خودم گفتم: خدا به داد دل مادرهایتان برسد که خبر ندارند با این وضع اینجا افتاده اید.
آنها هم مثل بچه ی من بودند، اما پیش خودم آروز کردم که ای کاش زینب هم مثل اینها الان روی یکی از تخت ها بود. فکر اینکه نمی دانستم #زینب_کجاست ، دیوانه ام می کرد...
#نویسنده_معصومه_رامهرمزی
#ادامه_دارد....
@rkhanjani
رفیق!
حواستبـه جوونیتباشـه پاتنلغزه❗️
قرارهبااینپاهاتوگردانصاحبالزمـان
باشـے !:)🌱
#نهبهنگاهحرام
#نهبه غیر خدا
#مبارزهباهواینفس💪
@rkhanjani
🍃💞🍃
🌹#روی_سخنم_با_شماست
🔴عادتهای قدیمی را کنار بگذارید:
زمانی که شخصی تصمیم میگیرد زندگی بهتری داشته باشد، بهسرعت با چالشهای روانی مواجه خواهد شد.
به عبارتی میتوان گفت که خارج شدن از عادتهای قدیمی و قدم گذاشتن در راه آینده کار دشواری است و همین حس پیروی کردن از یک سری اصول و عقاید، بزرگترین دشمن پذیرش تغییرات در زندگی است.
زمانی که شما عادتهای قدیمی خود را مورد سؤال قرار میدهید، یعنی آماده هستید که عادتهای جدیدی در زندگی خود به وجود آورید و آدمهای جدیدی ملاقات کنید.
اگر بخواهیم خلاصه بگوییم، برای اینکه مانند یک انسان برنده فکر کنید، باید از عادتهای قدیمی خود جدا شوید تا بتوانید فرصتهای جدید را کشف کنید.
@rkhanjani
🍁نقاب نغمه
#قسمت_اول
#موسیقی
❓❓آیا گوش دادن به موسیقی حرام است 🧐؟!
❓❓گوش دادن به موسیقی چه اشکالی دارد🤔؟! تازه باهاش حالم می کنیم🤠...
حتی موسیقی درمانی هم در علم پزشکی گفته شده ؛ پس نباید اشکالی داشته باشه🤨...
خب خب صبر کن انقد تند نرو🚶♀️😅
سرعتش رو کم کن ما هم برسیم😉🤗
خب باشه صبر کردم شما بفرما ببینم چی میگی 🤧🤔
پس با اجازه بزرگتر ها ما رفتیم بالا منبر 🤗
⚜همه ی ما کم و بیش موسیقی شنیدیم یا حتی بعضی هامون تا حدی به این امر وابستگی داریم که کارهامون رو بدون گوش دادن به یک موسیقی یا آهنگ شروع نمی کنیم 😄😄.
خب پس حالا این موسیقی که بخشی از زندگی مون رو به خودش اختصاص داده موضوع مهمی هست که بهتره ریشه ای و با دقت بیشتری بهش بپردازیم🤧🧐
🚫مهم ترین جنبه ی وجودی هر انسان روح اوست . هر چه که بر آن اثر می گذارد یا در مسیر کمال او را پیش می برد یا او را سوار بر قطار سقوط می کند 🚷
⁉️حالا اصلا موسیقی چیست ⁉️
"موسیقی اصوات و کلام های آمیخته با مولودی هایی متفاوت است که دری به جهان دیگر را واسه انسان می گشاید . و می تواند روح او را با خود همراه سازد آنقدر که گاهی بخنداند ؛ گاهی به گریه اندازد ؛ گاهی هیجان عشق و شهوت را در وجود انسان تزریق کند ک گاه فکر و اعصاب او را قفل کند بدون آن که خود انسان در آن اراده ای داشته باشد ... ."
اما آن چیزی که به عنوان موسیقی درمانی شنیده می شود بحث جدایی دارد که باید بررسی شود تا درستی و یا نادرستی آن مشخص گردد .🧐
حال با این مقدمه به بررسی بیشتر موسیقی و اثرات مثبت و منفی آن بر روح و جسم انسان می پردازیم 😉
ادامه دارد.....
#آسیب شناسی موسیقی
@rkhanjani
@Farsna - ناشناس.mp3
642.1K
🍃 بعضی ها چگونه از تعلقات آزاد هستند!؟
بندگی خدا در مقابل آزادی نیست!!
در مقابل بندگی های دیگر است ..!!
🎙 حجتالاسلام رنجبر
🌷بسیار زیبا حتما گوش بدید
🌸 @rkhanjani
#زندگی_زیر_یک_سقف
نسخههای شیرین برای روابط تلخ
سرزنش نکنید
💞 نکوهش اشتباهات همسر، باعث نافرمانی میشه و تأثیری در تغییرمثبت شرایط و رفتارش نداره.
مادر همسرتون نباشید
💞 با شوهرتون مثل مادرش رفتار نکنین و مواردی رو که بارها به فرزندتون توصیه میکنید، به اون نگید.
دخالت نکنید
💞 اگه شوهرتون کارهای شخصیش رو اشتباه انجام داد دخالت نکنین، اجازه بدین خودش متوجه اشتباهش بشه.
مقایسه منفی نکنید
💞 با مقایسه منفی شوهرتون با دیگران، اون احساس بازنده بودن میکنه. تنها در صورتی همسرتون رو مقایسه کنید که مرد، برنده باشه.
دستور ندید
💞 دستور دادن باعث کدورت و بیمیلی به انجام کار میشه، به جای دستوردادن، با محبت، شوق انجام کاری رو تو همسرتون ایجاد کنید.
با محبت صحبت کنید
💞 توجه کلامی به همسرتون رو جدی بگیرین و علاوه برگفتن جملات محبتآمیز، اونو به زیبایی صدا بزنید.
همسرتون رو تأیید کنید
💞 موقع بحث اگه با شوهرتون مخالف بودید، اونو تکذیب نکنین و جبهه نگیرید. برای اینکه بحث طولانی نشه، موضوع صحبت رو عوض کنید و زمان دیگهای با آرامش صحبت کنید.
❣ @rkhanjani
💜
🌸💜
#رمان_راز_درخت_کاج... 🌲🍃
#قسمت_نهم
از بیمارستان عیسی بن مریم خارج شدیم. شب از نیمه گذشته بود.
پاکبانان شهرداری، جاروهای بلندشان را به زمین می کشیدند و تیز صدا میداد. آن شب یک ماشین دربست کرده بودیم تا بتوانیم به همه ی بیمارستانها سر بزنیم.
توی ماشین نشسته بودیم که شهرام با حالت بچگی اش گفت: مامان، نکند او را #دزدیده باشند؟
مادرم او را تکان داد که ادامه ندهد. من انگار آنجا نبودم. فقط جواب دادم: ها،خدا نکند. انگار با حرف شهرام، زمین زیر پایم تکان خورد. ناخداگاه فکرم سراغ حرف ها و کارهای زینب رفت.
یکدفعه یاد نوشته های روی دفتر زینب افتادم: انی خود را باختم.
#اینجا_جای_من_نیست. باید بروم، باید بروم.
خانه ی زینب کجا بود؟ کجا میخواست برود؟
شهلا با ترس گفت: مامان، صبح که به حمام رفتیم، زینب به من گفت: حتما #غسل_شهادت کن!
مادرم با عصبانیت به شهرام و شهلا نهیب زد که توی این موقعیت، این حرف ها چیست که می زنید؟ جای اینکه مادرتان را دلداری بدهید، بیشتر توی دلش را خالی میکنید؟
من باز هم جوابی ندادم،اما فکرم پیش #وصیت_نامه_های زینب بود؛ آن هم دو تا وصیت نامه. یعنی چه؟ تا آن شب همه ی این حرف ها و حرکات برایم عادی بود، اما حالا پشت هر کدام از اینها حرفی و حدیثی بود.
آن شب آن چنان در میان افکار عجیب و غریب گرفتار شده بودم که وجیهه مظفری با رسیدن به بیمارستان دیگر، چند بار صدایم کرد تا مرا به خودم آورد.
گاهی گیج بودم و گاهی دلم میخواست فریاد بزنم و تا می توانم توی خیابانهای تاریک بدوم و همه ی مردم را خبر کنم که دخترم را #گم کرده ام و کمکم کنند تا او را پیدا کنم. وحشت همه ی وجودم را گرفته بود؛ از تاریکی، از سکوت، از بیمارستان، از اورژانس.
آن شب از همه چیز میترسیدم. سر زدن به بیمارستان ها نتیجه ای نداد. اذان صبح شد، اما ما هنوز سرگردان دور خودمان می چرخیدیم.
آن شب سخت ترین و طولانی ترین شب زندگی من، مادرم و بچه هایم بود. صبح از درد ناچاری به پزشکی قانونی مراجعه کردیم؛ جایی که اسمش هم ترسناک است و تن هر مادری را می لرزاند. اما در آنجا هم رد و نشانی از #گمشده ی من نبود.
دختر#چهارده_ساله من در #اولین_روز_سال_جدید به #مسجد رفته و برنگشته بود.
زینب من آنچنان بی نشان شده بود که انگار هیچ وقت نبوده است؛ هیچ وقت. دختری که تا بعد از ظهر بغلش می کردم، می بوسیدمش،باش حرف میزدم، نگاهش میکردم، آن شب مثل یک خیال شده بود؛ خیالی دور از دسترس.
#نویسنده_معصومه_رامهرمزی
#ادامه_دارد....
@rkhanjani
بهترین چیزی که در زندگی میتوان نگه داشت، یکدیگر است♥️
#سبک_زندگی
———🌻⃟————
@rkhanjani
✍ آیت الله جاودان :
👈 یکی از راه های نجات انسان از #گناه ، پناه بردن به امام #زمان ع است . ايشان به انتظار نشسته اند تا كسی دستش را به سمتشان دراز كند ، تا ايشان او را هدايت كنند .
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌑 صلوات خاصه حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام-
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
#۲۳ذیقعده
#زیارتی_مخصوص
@rkhanjani
📢 اگر مخلوق به خداوند توجه کند، خداوند هم او را یاد خواهد کرد؛ «فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُم»
◀️ حضرت امام سجاد(ع) در دعای وداع ماه رمضان میفرمایند: خدا راهها و بابهای ویژهای برای شما باز کرده است که یکی از آن راهها، دعوت به "ذکر" و توجه به خودش است. «أين التُّراب و ربُّ الأرباب»! ما کجا و توجه به خدا کجا؟! خدای متعال با محبت و لطافت، این در را باز کرده، ولی ما اصلاً متوجهِ عظمت این باب نیستیم.
◀️ خیلی مهم است که مخلوق به خدا توجه کند؛ آنوقت، توجهِ هیچ، موجب توجهِ به همه چیز میشود که او به ما عنایت و لطف کند و به یاد ما باشد؛ "فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُم"»
@rkhanjani