eitaa logo
نسیم فقاهت و توحید
627 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
99 فایل
•┈┈✾🍀﷽🍀✾┈┈• این کانال شامل ؛ 📚 جلسات سخنرانی و تدریس #رضا_خانجانی و همچنین؛ 📤 نشر بیانات متفکران و شخصیتهای طراز اول #انقلاب_اسلامی ارتباط با مدیر @samenolhojajjj
مشاهده در ایتا
دانلود
•🌿❛ باوࢪداشتہ‌باش -خداهـــــࢪلحظہ‌وهـــــࢪجا همراهتہ،🌱 اگرتوخداࢪونمےبینے‌‌‌... ❤️اما خداتوࢪو‌مےبینہ و هـــــواتوداࢪھ ..❤️ @rkhanjani
زمینه سازان ظهور 💠 در شرایطی که امام مهدی (عجّل الله فرجه)، در غیبت به سر می‌برند معتقدان به مهدویت، وظایف مهمّی برای فراهم کردن مقدّمات ظهور آن حضرت دارند. 👈 لذا هر زن و مرد منتظری با انجام وظایف خود می‌تواند زمینه ساز ظهور و تشکیل حکومت عدل جهانی آن حضرت باشد. 💠 زنان به‌عنوان بخش عمده‌ای از جمعیت هر جامعه‌ای، علاوه بر وظایف عمومی هر منتظر، وظایف خاصّی نیز دارند که با انجام صحیح آن نقش زیادی در فراهم سازی مقدّمات ظهور دارند. 🔶 امّا وظایف مختصّ یک زن منتظر در عصر غیبت چیست و با چه کارهایی می تواند سهمی در زمینه سازی ظهور داشته باشد⁉️ 💠 یکی از شرایط لازم برای تحقّق ظهور، وجود یارانی شایسته است که برای پیش برد اهداف امام زمان خود تا پای جان، پیش روند. لذا تربیت و ازدیاد یاران امام زمانی اهمّیت می یابد. یکی از راه های ازدیاد منتظران و یاران امام، پرورش آن ها در دامن خانواده است. 💠 یکی از مهم‌ترین وظایف اجتماعی هر زن متدیّنی در دوران پنهان زیستی امام عصر (عجّل الله فرجه)، زادَن و تربیت نسل منتظر است. ✅ علاوه بر این، با توجّه به اینکه طبق آمارها، در حال حاضر در بسیاری از کشورهای اسلامی با بحران کمبود جمعیت، پیری جمعیت، تمایل کم جوانان به ازدواج و بچه‌ دار شدن و شیعه کشی در برخی مناطق جهان مواجه هستیم ضرورت و منتظرپروری بیش از گذشته احساس می‌شود. @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
... 🌲🍃 مادرم نام را برای دخترم گذاشت، اما بعدها که میترا بزرگ شد به اسمش اعتراض داشت.بارها به مادرم گفت: مادربزرگ این هم اسم بود برای من انتخاب کردی؟ اگر در آن دنیا از شما بپرسند که چرا اسم مرا میترا گذاشته اید، چه جوابی میدهید؟ من دوست دارم اسمم باشد. من می‌خواهم مثل زینب(س) باشم. میترا تنها اولاد من بود که اسم خودش را عوض کرد و همه ی ما را هم وادار کرد که به جای میترا به او زینب بگوییم، برای همین من نمی توانم حتیاز بچگی هایش هم که حرف می زنم به او میترا بگوییم، برای من مثل این است که از اول اسمش زینب بوده است. زینب که به دنیا آمد، بابایم هنوز زنده بود و من سایه ی سر داشتم. در همه ی سالهای که در آبادان زندگی می‌کردم، نابابایی ام مثل پدر، و حتی بهتر ، به من و بچه هایم رسیدگی می‌کرد. او مرد مهربان و خداترسی بود و من واقعا دوستش داشتم. بعد از ازدواجم هر وقت به خانه ی مادرم می رفتم، بابا به مادرم می‌گفت : کبری در خانه ی شوهرش مجبور است هر چه هست بخورد، اما اینجا که می آید تو برایش کباب درست کن تا بخورد و قوت بگیرد. دور خانه های شرکتی، شمشادهای سرسبز و سربلندی بود. هر وقت که به خانه ی ما می آمد، در می‌زد و پشت شمشادها قایم می‌شد، در را که باز می‌کردیم می خندید و از پشت شمشادها در می آمد. همیشه پول خرد در جیب هایش داشت و آن‌ها را مثل نذری بین دخترها پخش می‌کرد. بابا که امید زندگی و تکیه گاه من بود یک سال بعد از تولد زینب از دنیا رفت. مادرم به قولی که سالها قبل در به بابایم داده بود، عمل کرد . خانه اش را فروخت و با مقداری از پول فروش خانه ، جنازه ی بابایم را به نجف بردو در زمین دفن کرد. آن زمان یعنی سال ۴۷ یک نفر سه هزار تومان برای این کار از مادرم گرفت . مادرم بعد از دفن بابایم در نجف،به زیارت دوره ی ائمه رفت و سه روز به نیابت از بابایم زیارت کرد و بعد به آبادان برگشت... ... @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم حبیب 🍁نقاب نغمه سلامی به زیبایی نغمه‌ی خداحافظی بهار 🌸 در قسمت های قبل درمورد آثار گوش دادن به موسیقی حرام توضیح دادیم و البته امروز یکی دیگه از این آثار رو بیان میکنیم قابل توجه آقا پسرای گل و آقایون 🔊🔊🔊🔊🔊 رفتن غیرت بله این یکی از دلایل پنهان است که در نگاه اول کسی متوجه این اثر نمی‌شود! انّ شَیطاناً یُقال له القَفَندَرُ اذا ضَربَ فی مَنزل الرَّجلِ اَربعینَ صباحاً بالبَربَطِ و دَخلَ الرّجالُ وَضع ذلک الشّیطانُکلَّ عضوٍ منه علی مِثله مِن صاحبِ البیَتِ ثمّ نفخَ فیه نفخه فلا یُغار بعدَها حتّی تؤتی نساؤه فلایُغارُ؛*  کسی که چهل روز در خانه‌اش بربط نوازند و مردمان بر او وارد شوند شیطانی به نام قفندر اعضای خود را به تمام اعضای بدنش مس می‌نماید، پس غیرت از آن مرد برداشته می‌شود تا به حدی که با زنانش اگر فعل قبیحی کنند بدش نمی‌آید.» با این روایت شاید بتوان به یکی از علل اصلی رواج بدحجابی و فحشا در جامعه پی برد، چرا که براساس این روایت به هر مقدار موسیقی در جامعه رواج پیدا کند غیرت از مردان زایل شده و نسبت به بدحجابی و تعرّض نامحرمان به ناموسشان، بی‌تفاوت‌تر می‌شوند. پس از این به بعد موقع رانندگی چطوره موسیقی حلال گوش بدیم😉 📚*وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص ۳۱۲ @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نگاه ملتمس من به سوی پنجره است ... دعای عهد و فرج‌ها به پشت در مانده ... 🔅السلام‌علیک‌یابقیة‌الله @rkhanjani
💠 آیت‌الله خوشوقت (ره) : ☘️ کسی که اخلاق خوش در خانه دارد مانند کسی است که روزها را روزه دارد و شب‌ها را عبادت کند. 💐 در یک کلام زبان باعث سوراخ کردن کیسه‌ی اعمال است، هر چه اعضا زحمت می‌کشند و جمع می‌شوند یک حرکت زبان کیسه را سوراخ می‌کند! 🌿 اگر از زن و فرزند غضبناک شدید باید از مهلکه خارج شوید وگرنه قطعاً زمین خواهید خورد. 🌸شرط دیدن امام زمان تقواست و بس؛ مقداری هم زبان را قرص داشتن است و باید ثابت کنی اختیار زبانت را داری. @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅پرسش: يک زوج جوان مذهبي چطور ميتونن علي وار و فاطمه وار زندگي کنن؟ 🌺پاسخ؛ سوال شما بسیار گسترده است و پاسخ به آن، در یک پیام نمی گنجد. اما در یک دید کلی، زن و مرد از نظر شرعی و اخلاقی حقوق متقابلی دارند که هر کدام در جای خود قابل بررسی ست. از نظر اخلاقی وظیفه زن و مرد اینست که به طور متقابل به احساسات و عواطف همسر و فرزندانشان توجه کرده و در حد توان نیازهای آنها را برآورده کنند. محبت و دوستي، گوهر گرانبهايي است كه خداوند در نهاد زن و مرد قرار داده است. تنها مي‏بايست دو همسر اين امر فطري را ابراز نمايند تا رابطه دوستانه و صميمانه آنان بيش از پيش برقرار گردد. آفرینش و ساختار وجودی و زیستی جنس زن و مرد با هم متفاوت است. زن برای کارهای عاطفی و سبک و لطیف آفریده شده و کارهایی که به توانایی بالای جسمی نیازمند است، متناسب وجود مرد می باشد. از این رو، وظایفی که اسلام برای هر یک از زن و مرد مقرر کرده، بر اساس هماهنگی و تناسب با ساختار وجودی آنهاست. برای مثال وظایف اصلی زنان در خانواده چیزهائی مثل حفظ کرامت و شخصیت شوهر در خانه و جامعه، پذیرش مسئولیت مرد، ایجاد و حفظ نشاط، آرامش و احساس امنیت روحی اعضای خانواده، امانت داری، قناعت و امثال اینهاست. در برابر مردان وظیفه دارند که با همسر و فرزندانشان با محبت و مهر رفتار کنند، برای رفع نیازهای آنان تلاش کرده و مسئولیتِ مدیریت خانواده را به نحو شایسته انجام دهند. با اعضای خانواده رفتار شایسته و مناسبی داشته باشند و چیزهائی مثل این. 🌺 ☘🌺@rkhanjani 🌺☘🌺
نسیم فقاهت و توحید
#رمان_راز_درخت_کاج... 🌲🍃 #قسمت_هجده مادرم نام #میترا را برای دخترم گذاشت، اما بعدها که میترا بزرگ
...🌲🍃 تحمل این غم برای من خیلی سنگین بود، برای همین، ناراحتی اعصاب گرفتم و پیش دکتر رفتم و به تشخیص دکتر، قرص اعصاب می خوردم. حال بدی داشتم. افسرده شده بودم. زینب که یک سالش بود، یک روز سراغ قرص های من رفت و قرص ها را خورد. به قدری حالش خراب شد که بابایش سراسیمه او را به بیمارستان رساند . دکترها معده ی زینب را شست و شو دادند و یکی دو روز او را بستری کردند. خوردن قرص های اعصاب، اولین بود که زندگی زینب را تهدید کرد. شش ماه بعد از این ماجرا، زینب مریضی سختی گرفت که برای دومین بار در بیمارستان شرکت نفت بستری شد. او پوست واستخوان شده بود، هر روز برای ملاقات به بیمارستان می رفتم و نزدیک برگشتن بالای گهواره اش می نشستم و لالایی می خواندم و گریه می کردم. بعد از مدتی زینب خوب شد و من هم کم کم به از دست دادن بابایم عادت کردم. مادرم جای پدر و خواهر و برادرم بود و خانه ی او تفریح و دلخوشی من و بچه هایم بود. بعد از مرگ بابایم، مادرم خانه ای در منطقه ی کارون خرید. این خانه چهار اتاق داشت که مادرم برای امرار معاش سه اتاقش را اجاره داد و یک اتاق هم دست خودش بود. هر هفته یا مادرم به خانه ی ما می آمد و یا ما به خانه ی مادرم می رفتیم. هر چند وقت یکبار هم بابای مهران ما را به باشگاه شرکت نفت میبرد. باشگاه شرکت نفت مخصوص کارکنان شرکت نفت بود. هم داشت. بلیط سینما 2ریال بود . ماهی یک بار می رفتیم. بابای مهران با پسرها ردیف جلو و من و دخترها هم ردیف عقب می نشستیم و فیلم می دیدیم. من همیشه سر میکردم و به هیچ عنوان حاضر نبودم چادرم را دربیاورم، پیش من در آوردن چادر گناه بزرگی بود بابای بچه ها یک دختر عمه به نام "بی بی جان" داشت که در منطقه کارمندی شرکت نفت بریم، زندگی می کرد. ما سالی یک بار در ایام عید به خانه ی آنها می رفتیم و آنها هم در آن ایام یکبار به خانه ی ما می آمدند و تا سال بعد عید رفت و آمدی نداشتیم . اولین بار که به خانه ی دختر عمه ی جعفر رفتیم، بچه ها کفش هایشان را درآوردند، اما بی بی جان به بچه ها گفت که : لازم نیست کفش هایتان را در بیاورید. بچه ها هم با تعجب دوباره کفشهایشان را پا کردند و همه با کفش وارد خانه شدیم. اولین باری هم قرار بود آنها خانه ی ما بیایند، جعفر از خجالت و رودربایستی، یک دست میز و صندلی فلزی برایم خرید که تا مدتها هم آن میز و صندلی را داشتیم. ... @rkhanjani