وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ ۖ
آنان که خدا دستشان را بگیرد ره یافته واقعی اند.
سوره اسرا-آیه ۹۷
@rkhanjani
الَّذينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّالِلَّه
مومنان، دوستی شدیدی نسبت به خداوند متعال دارند♥️
#بقره٤٦۱
✨🌼✨
نشانم ده صراط روشنم را
خودم را، باورم را، بودنم را
خداوندا من از نسل خلیلم
به قربانگاه می آرم «منم» را
✨عید قربان مبارک✨
@rkhanjani
"رابطه شكر و دفع بلا"
قران در سوره مباركه قمر آيات ٣٣ تا ٣٥ فرمود:
قوم لوط انذارهاي پي در پي پيامبرشان را تكذيب كردند
ما بر آنها تندبادي كه ريگها را به حركت در مي آورد فرستاديم و همه را هلاك كرديم جز خاندان لوط را كه سحرگاهان نجاتشان داديم
اين نعمتي بود از ناحيه ما
اين گونه هر كسي را كه شكر كند نجات مي دهيم .
معني ظاهري آيه مشخص است اما نظر مفسرين عرفاني در رابطه با بلاي قوم لوط اينچنين است :
حضرت حق اراده كرده تا قدرت درك و شعور قوم لوط را از آنها سلب كند
ناشكري هاي مكرر ، عذابي هولناك در پي خواهد داشت
قوم لوط گرفتار مفاسد اجتماعي هولناكي شدند كه هيچ چيزي براي نجاتشان سودي نبخشيد
خداوند با تندبادي از ريگ آنها را نابود كرد
آل لوط در ميان قوم فاسد زندگي مي كردند اما به لطف حضرت حق چشم و دل بر هر چه غير رضاي حق بستند و خداوند به پاس بندگي و سپاسگزاريشان آنها را نجات داد و فرمود نجيناهم
ما آنها را نجات داديم .
رابطه اي بسيار عميق و محكم ميان دوري از مفاسد فردي و اجتماعي با شكر گزاري وجود دارد
اين دو مانند اهرمهايي هستند كه در خلاف يكديگر حركت مي كنند ، آنان كه گرفتار مفاسد اجتماعي گشتند و از شكر گزاري چشم بستند هلاك شدند و آنان كه نفس خويش را حفاظت كردند و شاكر معبود شدند نجات يافتند .
@rkhanjani
به سبک فرشته ها☺️
بخش اول/ قسمت دوم: آشنایی با مدل های چادر
🔹قسمت دوم : چادر ملائکه و ملی🔹
3️⃣چادرملائکه
این چادر شبیه چادر دانشجوییه ولی بدون مچ!
با این تفاوت که زیر قسمت خروجی دستها، یه برش خورده و این تغیر زیباترش کرده، ناگفته نمونه که خانم های جوان بیشتر این چادر رو میپسندن☺️
4️⃣چادرملی
چادر ملی هم، همون مدل ساده ایرانیه که آستین دار شده وجلوی آن با دکمه های مخفی بسته می شه و نسبت به چادر دانشجویی اندامی تر و جذب تره.🤭
آستین های این چادر ، میتونه کلوش یا راسته باشه که معمولاً با حریر یا نوار و یا منجوقدوزی تزئین میشه،کلا همه شون زیبا هستن،
مگه میشه چادر قشنگ نباشه😉( البته چادر هر چی سادهتر بهتر😉 چون قرار نیست چادرمون باعث جلب توجه بشه)
این چادر جوری طراحی شده که شما دخترگل بتونی هنگام انجام کارها و فعالیت هات ،آزادی و راحتی بیشتری داشته باشی🙃
روی این مدل چادر میتونی از کیف هم استفاده کنی👜
اما شما دوست عزیزی که دارای سایز بدنی بالا هستی در این چادر احساس راحتی نمیکنی چون این مدل چادر اندامیه،
پس عزیزم نخر😁🤨
نه که چادر نخری ها!
نه!
با مدل های بعدی هم آشنا شو و بعد خرید کن!
با ما همراه باشید🤝🌹
#تولیدی_کامل
#مدلهای_چادر
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃 #قسمت_بیست_و_چهار بیشتر تفریح بچه ها در آن زمان جمع خودشان بود و رفتن به خا
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃
#قسمت_بیست_و_پنج
در همسایگی ما در آبادان خانواده ی کریمی زندگی میکردند. آنها خانواده ی
مذهبی بودند. تنها خانه ای بود که پشت در خانه پرده ای زده بودند که وقتی در باز می شود داخل خانه پیدا نبود.
دختر بزرگ خانواده، زهرا خانم، برای دخترهای محل کلاس #قرآن و #احکام گذاشته بود. مینا و مهری و زینب به این کلاسها می رفتند مینا و مهری با دخترشان اقدس، همکلاس بودند و زینب با نرگس دوست بود.
زهرا خانم سر کلاس به بچه ها گفته بود باید در مسایل دینی از یک مجتهد تقلید کنید وگرنه اعمالتان مثل وضو و غسل قبول نیست.
زهرا خانم از بین رساله های علما رساله ی #امام_خمینی (ره) را به دخترها معرفی کرد.
ما تا آن زمان از این حرفها سر در نمی آوردیم. #امام را هم نمیشناختیم
مینا و مهری به کتابفروشی آقای جوکار در ایستگاه 6 بازارچه شرکت نفت رفتند تا رساله ی امام را بخرند، اما آقای جوکار به آنها گفت: رساله ی امام خمینی خطرناک است دنبالش نگردید ، وگرنه شما را میگیرند. و رساله ی آقای خویی را به بچه ها داد.
دخترها هم مجبور شدند مقلد آقای خویی شوند.
زهرا خانم گفت: هیچ اشکالی ندارد مهم این است که شما احکامتان را طبق تقلید از مجتهد انجام بدهید.
زینب بیشتر به کلاسهای #قرآن خانه ی کریمی میرفت و خیلی تحت تاثیر دخترهای کریمی قرار گرفته بود.
زینب کلاس چهارم دبستان بود، صبح ها به مدرسه میرفت و عصرها کلاس قرآن خانه ی کریمی.
یک روز ناراحت به خانه آمد و گفت: مامان من سر کلاس خوب قرآن خواندم. به نرگس جایزه دادند اما به من جایزه ندادند.
به زینب گفتم: جایزه ای که دادند چه بود؟ جواب داد: یک بسته مدادرنگی.
گفتم خودم برایت مدادرنگی میخرم. جایزه ات را من میدهم.
روز بعد جایزه را خریدم و به زینب دادم و خیلی تشویقش کردم .
وقتی زینب مینشست و #قرآن میخواند یاد دوران بچگی خودم و رفتن به مکتب خانه می افتادم که به جایی هم نرسید.
زینب بعد از شرکت در کلاسهای قرآن و ارتباط با دخترهای خانواده کریمی به #حجاب علاقه مند شد. من و مادرم حجاب داشتیم ولی دخترها هیچکدام حجابی نداشتند. اما خیلی ساده بودند. زینب کوچکترین دختر من بود اما در همه ی کارها پیش قدم میشد.
اگر فکر میکرد کاری درست است انجامش می داد و کاری به اطراف نداشت.
یک روز کنارم نشست و گفت: مامان من دلم میخواهد #با_حجاب شوم.
از شنیدن حرفش خیلی خوش حال شدم
انگار غیر از این هم انتظار نداشتم. زینب نیمه ی دیگر من برد، پس حتما در دلش علاقه به #حجاب وجود داشت .
مادرم هم که شنید خوشحال شد.
#ادامه_دارد...
#نویسنده_معصومه_رامهرمزی
@rkhanjani
🌸اعمال شب عید قربان🌸
از شب هاى پربركت و از چهار شبى است كه شب زنده دارى در آنها مستحبّ است و درهاى آسمان در اين شب باز است، و زيارت حضرت سيّد الشهدا عليه السّلام، و دعاى «يا دائم الفضل على البريّة» كه در اعمال شب جمعه گذشت در اين شب مستحبّ است.
🔷🔶🔸[يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَى سَجِيَّةً وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَى فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ.
اى كسى كه جود و بخشش توبه آفريدگان هميشگى است! اى آن كه دو دست سخاوت خود را براى عطا گشوده اى! اى صاحب عطاهاى گرانبها! بر محمّد و خاندان او، نيكوخوترين مردمان درود فرصت، و ما را اى خداى بلندمرتبه در چنين شبى بيامرز.]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌸 اعمال روز عید قربان 🌸
روز دهم: روز عيد قربان است كه بسيار شريف است، و اعمال آن چند چيز است:
1️⃣: غسل، كه در اين روز مستحبّ مؤكدّ است.
2️⃣: نماز عيد، به همان صورت كه در عيد فطر ذكر شد، اما در اين روز، مستحبّ است پس از نماز از گوشت قربانى افطار شود.
3️⃣: خواندن دعاهايى كه پيش از نماز عيد و بعد از آن وارد شده، و آن دعاها در كتاب «اقبال» آمده و شايد بهترين دعاهاى اين روز، دعاى چهل وهشتم صحيفه كامله سجاديه باشد، كه اوّل آن: «اللّهمّ هذا يوم مبارك» است، و دعاى چهل وششم: «يا من يرحم من لا يرحمه العباد» را نيز بخواند.
4️⃣: خواندن دعاى ندبه است، كه بعد از اين ان شاء اللّه خواهد آمد.
5️⃣: قربانى كردن است كه مستحبّ مؤكدّ میباشد.
6️⃣: 👈خواندن تكبيرات است براى كسیكه در منى باشد، در پى پانزده نماز كه نخستين آنها نماز ظهر روز عيد است، و آخر آنها نماز صبح روز سيزدهم، و كسانیكه در سايز شهرها هستند،🔴👈پس از ده نماز، از نماز ظهر عيد تا صبح دوازدهم بخوانند، و تكبيرات بر وفق روايت صحيح كتاب «كافى» اين است:
🔹🔸اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى مَا هَدَانَا اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى مَا رَزَقَنَا مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَبْلانَا .
خدا بزرگتر است، خدا بزرگتر است، معبودى جز خدا نيست، خدا بزرگتر است، خدا بزرگتر است، تنها براى اوست سپاس، خدا بزرگتر است، بر آنچه ما را هدايت فرمود، خدا بزرگتر است بر آنچه به ما روزى داد از چهارپايان بى زبان و سپاس خداى را بر آنچه ما را آزمود.
و مستحب است تكرار اين تكبيرات به دنبال نمازها به قدر امكان، و خواندن آن پس از نمازهاى مستحبّ.
منبع : مفاتیح الجنان
@rkhanjani
بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد....
#توحید۱
@rkhanjani
خدایا!
آنهایی که مانند حسین(ع)
جز تو همه را از دلشان بیرون ریختند ،
آخر به تو مستغیث هستند و از تو استمداد میطلبند!
ما که همه را جز تو جمع کردیم چه کنیم؟!
ما اندازهی بیچارگی خودمان را نمیدانیم ...
- استادصفاییحائری -
———🌻⃟————
@rkhanjani
🔴 عید قربان، زمینه ساز تربیت یاران امام زمان
🔹یکی از اعمال مستحب عید قربان، خواندن دعای ندبه است
🔹 این یعنی اگر می خواهید حضرت ولی عصر(عج) تشریف بیاورد و جهان را پر از عدالت، مهربانی و صمیمیت کند، نیازمند به نیرو است. حالا چه کسی می تواند نیروی کارآمد امام زمان(عج) باشد و او را در نهضت جهانی عدالت ورزی، یاری کند؟
🔹کسی که در عید قربان، هوای نفس، حرص، طمع و منفعتهای شخصی خود را قربانی کند. چنین شخصی که در عید قربان از سطح غریزه به فطرت الهی برسد و هوای نفسش را زیر پای ولیّ خدا، قربانی کند، به خیمه امام زمان(عج) راه پیدا میکند، جزء یاران ایشان میشود و در نهضت جهانیاش هم میتواند به او کمک کند.
🔹 نکته مهم این است که انسان در عید قربان، نه تنها قربانی می کند بلکه گاهی اوقات باید قربانی شود، چنین شخصی به درد امام زمان(عج) می خورد.
🔺 عید قربان می تواند علاوه بر کارکردهای فردی و اجتماعی، مثل یک کلاس تربیتی، زمینه ساز تربیت نیرو برای ظهور امام زمان(عج) باشد .
@rkhanjani
ولایت ابراهیمی.mp3
4.9M
🎙 #پادکست
🔹نماد جامعهی الهی چیست؟
🔸ولایت ابراهیمی
🌸 فرا رسیدن عید سعید قربان مبارک باد
🎵استاد امینی خواه
@rkhanjani
#آیت_الله_مصباح_یزدی
در مشهد، خدمت مقام معظم رهبری شرفیاب شدم. صحبت از کرامات حضرت رضا علیه السلام شد. ... آقا فرمودند: من بچه بودم که به مسجد پدرم در بازار میرفتیم. ... در مسجد، مکبری بود به نام کربلایی که نابینا بود ... ما بچه بودیم و سالها بود که او را میشناختیم و کوری او را دیده بودیم. روزی من پیش پدرم بودم که این کربلایی رضا آمد، اما بینا شده بود. پدرم از او پرسید: کربلایی رضا من را میبینی؟ گفت: بله آقا و سپس قیافه پدر من را شرح داد.
... این کربلایی دختری داشت که در وقت کوری دست کربلایی را میگرفت و پدر نابینایش را به مسجد میآورد. ... ما جستجو کردیم که چرا شفا دادهاند. گفتند: سالها بود که این دختر بچه دست کربلایی را میگرفت و به مسجد میآورد. کمکم دختر بزرگ شد و بهاصطلاح آب و رنگی پیدا کرده بود. روزی بعضی از بچههای بازار متلکی گفته بودند و کربلایی هم شنیده بود. او نتوانسته بود تحمل کند و به دخترش گفته بود دست من را بگیر و مرا به حرم ببر.
در حرم، کربلایی به دخترش میگوید تو برو خانه من اینجا میمانم. او به امام رضا علیه السلام عرض کرده بود: آقا! من سالهاست که نابینا هستم و حتی یکبار هم گله نکردم، زندگی من با فقر گذشته است، اما یکبار هم گله نکردم و گفتم تقدیر خداست و من هم راضی هستم به رضای خدا، اما تعرض به ناموسم را تحمل نمیکنم؛ یا من را شفا بدهید یا همینجا مرگم بدهید. من دیگر طاقت ندارم متلکهای مردم را به ناموس خودم تحمل کنم. کربلایی به حضرت متوسل میشود و بعد از مدتی خوابش میبرد. در خواب، حضرت رضا علیه السلام او را شفا میدهند.
@rkhanjani
❤️|~°•♡
خوشا آنانـــــــــــــــڪھ اسماعیلِ خود را
فــــــــــدای ٵمــــــــــــــــــــرِ اللَّه مےنمایند
❤️عیدتون مبارڪ❤️
@rkhanjani
🎙 آیت الله مجتهدی تهرانی(رحمت الله علیه):
◻️ کاری کنید که #رفیقتان یک درجه از شما جلوتر باشد.
🔸 یکی از #رموز_موفقیت من در زندگی، اختیار کردن #رفیق_خوب بوده است.
╭━━━⊰◇⊱━━━╮
@rkhanjani
╰━━━⊰◇⊱━━━╯
به سبك فرشتهها☺️
بخش اول:
آشنایی با مدلهای چادر
🔹قسمت سوم،چادر قجرے و عربی اصیل
5⃣چادر عربی اصیل
این مدل چادر یکی از شیک ترین مدل های چادره! که طرح اصلیش متعلق به کشور عراقه ولی به « چادر جده» معروف شده،این چادر مثل بیشتر چادرهای عربی آزاد و راحته و نه کش داره نه زیپ و دکمه البته برای راحتی میشه روش کش دوخت ولی مدل خود چادر بی کش و دکمه و زیپه !
اگه دنبال یک چادر بسیار گشاد و شیک هستین این چادر گزینه خوبیه!اگه قصد خرید داشتین دقت کنید که برخی تولیدکننده های چادر به این مدل یک مچ ده سانتی اضافه میکنن و با نام چادر عربی مچ دار عرضه میشه!
که دیگه بستگی به سلیقه تون داره😉
6⃣چادر قجری
چادر کمری یا قجری یه مدل قدیمیه که در دوران قاجاریه به قولی مد بوده، این چادر یه قسمتی شبیه به دامن داره که وقتی بند هاش رو ببندین ،پایین تنه را می پوشونه و قسمت بالایی اش هم که شبیه به چادر ساده است،البته در قسمت بالایی، دو لبه آزاد داره که برای حرکت دست ها آزاد هستین و با این چادر راحت تر میتونید از روبند استفاده کنید، البته درصورت تمایل😇
اگه شما دختر گل تصمیم داری چادر قمری بخری باید یه نکته رو بهت بگم🖐🏻
و اون اینکه همراه این چادر باید از روسری و مقنعه بلند استفاده کنی،چون این چادر از قسمت کمر بسته میشه و بالا اش یه جورایی باز هست از روسری کوتاه یا شال نمیشه استفاده کرد به هرحال چادر جلو باز و باید پوشش ات متناسب با این چادر باشه🙃
البته تا فرشته شدن راه زیادی مونده😌😜
پس با ما همراه باشید🌻
#تولیدی_کامل
#مدلهای_چادر
@rkhanjani
•
🌹 #فقطحیدراميرالمؤمنيناست 💚
🔸ای مردم، خداوند دین شما را با امامت او(علی) کامل نمود، پس هر کس اقتدا نکند به او [و به کسانی که جانشین او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قیامت]، چنین کسانی اعمالشان در دنیا و آخرت از بین رفته و در آتش دائمی خواهند بود.
عذاب از آنان تخفیف نمییابد و به آنها مهلت داده نمیشود.
📜 فرازی از خطبه غدیر
#غدیر
🌼 #عید_غدیر
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃 #قسمت_بیست_و_پنج در همسایگی ما در آبادان خانواده ی کریمی زندگی میکردند. آنه
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃
#قسمت_بیست_و_شش
زینب خیلی از روزهای گرم تابستان پیش مادرم می رفت و خانه مادرم میماند. مادرم همیشه مشکل گشا نذر میکرد. یک #کتاب داستان قدیمی داشت که ماجرای عبدالله خارکن بود؛ مرد فقیری که از راه خارکنی زندگی میکرد. عبدالله خواب میبیند که اگر چهل روز در خانه اش را آب و جارو کند و مشکل گشا نذر کند، وضع زندگی اش تغییر میکند. عبدالله بعد از چهل روز مقداری سنگ قیمتی پیدا میکند و از آن به بعد ثروتمند میشود.
مادرم کتاب را دست دخترها میداد و موقع پاک کردن مشکل گشا همه کتاب را میخواندند. مادرم داستان حضرت #خضر (ع) و امام علی (ع) را هم تعریف میکرد و دخترها مخصوصا زینب با علاقه گوش میکردند و آخر سر هم پوست آجیل مشکل کشا را توی رودخانه میریختند.
وقتی بچه ها به سن #نماز خواندن می رسیدند مادرم آنها را به خانه اش میبرد و نماز یادشان میداد. وقتی بچه ها نماز خواندن را یاد میگرفتند مادرم به آنها جایزه میداد .
زینب سوالهای زیادی از مادرم میپرسید او خیلی #کتاب میخواند و خیلی هم #سوال میکرد.
ولی در کنار فهم و آگاهی اش دل بزرگی هم داشت. وقتی خواهرش شهلا مریض میشد خیلی بی قراری میکرد. برخلاف زینب که #صبور بود شهلا تحمل درد و مریضی را نداشت. زینب به او میگفت: چرا بیقراری میکنی، از خدا #شفا بخواه ، حتما خوب میشوی.
شهلا میفهمید که زینب الکی نمیگوید و حرفش را از ته دلش میزند.
زینب کلاس چهارم دبستان #با_حجاب شد. مادرم سه تا #روسری برایش گرفت. #زینب روسری سر میکرد و به مدرسه میرفت. بچه ها خیلی مسخره اش میکردند و امل صدایش میزدند. بعضی روزها ناراحت به خانه می آمد. معلوم بود که گریه کرده است. میگفت: مامان ، همه ی بچه ها به من امل میگویند.
یک روز به زینب گفتم:تو برای خدا#حجاب زدی یا برای مردم؟
زینب گفت: معلوم است، برای خدا.
گفتم: پس بگذار بچه ها هر چی دلشان میخواهد بگویند.
همان سال که #با_حجاب شد #روزه هایش را شروع کرد. خیلی لاغر و نحیف بود. استخوان های بدنش از شدت لاغری بیرون زده بود. گاهی که با شهلا حرفشان میشد با پاهایش که خیلی لاغر بود به شهلا میزد. شهلا حسابی دردش میگرفت. برای اینکه کسی در خانه به #حجاب و #روزه گرفتنش ایراد نگیرد ازده روز قبل از ماه #رمضان به خانه ی مادرم می رفت.
#ادامه_دارد....
#نویسنده_معصومه_رامهرمزی
@rkhanjani
- او ازدواج کرد، من هنـــوز ...
- او صاحب خانه شد، من هنــــوز ...
- او صاحب کمالات معنوی شد، من هنـــوز ....
- او مورد توجه پدر و مادرم، معلّمم، استادم قرار گرفت، ...من هنـــوز ....
و دهها سؤال دیگر که با آمدنشان هم آرامش از ذهن و قلبت رخت میبندد و هم تو را به همنشینی ناامن برای دیگران ، تبدیل میکند...
✘ چشم دوختن به نعمتهای دیگران (که فقط زرق و برق دنیایند برای امتحان آدمی)، دیگر چشمی برای دیدن داشتههای خودت باقی نمیگذارد و تو ناخواسته در درّهای بنام #کفر (ناسپاسی) سقوط میکنی!
✓ کافیست قدری #حساب_کتاب کنی تا ببینی داشتههای دیگران نه تنها از سهم تو کم نمیکند، بلکه آن زمانی که برایشان خوشحال شدی، روحت قد میکشد و وسعت مییابد!
حسادت ، شاخهای از کفر است
مراقب باشیم با حسادتِ خودمان مدارا نکنیم!
جراحیاش کنیم
@rkhanjani
جانا ز فراق تو این محنت جان تا کی
دل در غم عشق تو رسوای جهان تا کی ...
#اللهمعجللولیکالفرج
@rkhanjani
🔆امام باقر(علیه السلام) یا امام صادق (علیه السلام) (تردید از راوی است) فرمود:
کسی که به آنچه خداوند روزی او کرده، قانع باشد، از بینیازترین مردم است.
🔆امیر دلها، مولا علی (علیه السلام) نیز فرموده:
قناعت، مالی است تمام ناشدنی.
❇️بدون قناعت، اگر کسی ثروتمند هم باشد، باز محتاج است. امیر مؤمنان علی(علیه السلام) فرمود:
کسی که قناعت نداشته باشد، مال، او را بینیاز نخواهد کرد.
✳️باید پذیرفت که بسیاری از کسانی که در حال حاضر از زندگی اقتصادی خوبی برخوردار هستند، در ابتدای زندگی، با کم ساخته و با قناعت، همّت و توکّل بر خدا، توانستهاند زندگی خوبی را برای خود فراهم کنند.
✅شما هم صبر کنید که صبر، کلید رسیدن است. مولای صبر و ظفر، علی (عليه السلام)فرمود:
انسان صبور، پیروزی را از دست نخواهد داد؛ اگر چه زمان رسیدن به آن، طولانی شود.
📚تا ساحل آرامش
@rkhanjani
#آیت_الله_حائری_شیرازی
📌نگویید: «مستحب است؛ شد، شد؛ نشد، نشد»👌
هرچه می توانید سنتهای خود را در عید غدیر، جدیتر بگیرید. نگویید: «مستحب است؛ شد شد؛ نشد نشد». این سنتها از اوجب واجبات است. چرا؟ چون #شناسنامۀ ما شیعیان است.
✌️پدرها جوری نسبت به عید غدیر ارادت به خرج بدهند که بچهها از یک ماه، دو ماه قبل چشم انتظار عید غدیر باشند! حتی اگر لازم شد، #قرض کنید و یک عیدی حسابی -به اندازهای که به علی ارادت دارید- به بچهها بدهید. نگویید: «باز من باید یک چیزی خرج کنم!» نه!
👌مقروض میشوی، خب بشو! تو که برای چیزهای دیگر قرض کرده ای، یک بار هم برای حضرت علی مقروض شو.
👌مسیحیها بابانوئل درست میکنند و به بچه هایشان میگویند: «او برای تو هدیه را آورده؛ مسیح برای تو این هدایا را آورده». بچه از اول ذهنش با عیسی (علیهالسلام) انس میگیرد، رفاقت میکند.
حالا بروید ببینیم چه کار میکنید! این شما و این عید غدیر. سفری، تفریحی، گردشی میخواهی ببری، بگو این مال عید غدیرت است! اگر هم تابستان میبری بگو، قولش را عید غدیر به شما دادم. قولهایی که میخواهید به آنها بدهید، عید غدیر بدهید. هدایایتان و وعدههایتان را بگذارید در این روز تا اینها با عید غدیر جوش بخورند.👌👌👌👌👌👌👌
☺️#عید_غدیر☺️
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃 #قسمت_بیست_و_شش زینب خیلی از روزهای گرم تابستان پیش مادرم می رفت و خانه ماد
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃
#قسمت_بیست_و_هفت
با اینکه میدانستم از نظر جثه و بنیه خیلی ضعیف است، جلویش را نمیگرفتم.
خانه مادرم آن زمان هنوز کولر نداشت و شب ها روی پشت بام کاهگلی می خوابید. مادرم هر سال ده یا پانزده روز جلوتر از ماه #رمضان به پیشواز میرفت.
شب اولی که #زینب به آنجا رفت به مادرم سفارش کرد که برای سحری بیدارش کند تا زینب هم به پیشواز برود مادرم دلش نیامد که زینب را صدا کند.
نصف شب آرام و بیصدا از روی پشت بام پایین رفت و به خیال خودش فکر می کرد که زینب خواب است.
زینب از لبه ی پشت بام خودش را آویزان کرد و مادرم را صدا زد و گفت: مادربزرگ، چرا برای سحری صدایم نکردی؟ فکر میکنی سحری نخورم #روزه نمیگیرم؟ مادربزرگ به خدا من بی سحری روزه میگیرم. اشکالی ندارد؛ بی سحری روزه میگیرم.
مادرم از خودش خجالت کشید برگشت به پشت بام و زینب را بوسید و خواهش کرد که با او به پایین برود و سحری بخورد.
مادرم به زینب گفت: به خدا هر شب صدایت میکنم ولی جان مادربزرگ بی سحری روزه نگیر.
آن سال زینب همه ماه رمضان را روزه گرفت و ده روز هم پیشواز رفت.
من در آن سالها به خاطر هوای شرجی آبادان دچار آسم شده بودم. مدتی بود که مرتب مریض میشدم
زینب خیلی غصه من را میخورد .آرزوی زینب این بود که برای من تخت بخرد و پرستار بگیرد.
میگفت: بزرگ که بشوم نمیگذارم تو زحمت بکشی، یک نفر را می آورم تا کارهایت را انجام دهد.
مهرداد مدتی با رادیو نفت آبادان کار میکرد و مرتب توی خانه #نمایش تمرین میکرد .
در یکی از نمایشها "پهلوان اکبر" ی هست که میمیرد
زینب نقش مادر پهلوان اکبر را بازی میکرد. در نمایش "سربداران" هم نقش "مورخ" را با مهرداد بازی کرد.
آنها در خانه لباس نمایش تنشان می کردند و با هم تمرین میکردند. من هم مینشستم و نمایش آنها را نگاه میکردم.
زینب و مهرداد به #شعر هم علاقه داشتند. مهرداد شعر میگفت و زینب با لذت به شعرهای مهرداد گوش میداد.
مهران و مهرداد همیشه حواسشان به خواهرهایشان بود.
مهران از زنهای لاابالی و سبک بدش می آمد و همیشه به دخترها برای رفتارشان تذکر میداد . اگر دخترها با دامن یا پیراهن بیرون می رفتند حتما جوراب های ضخیم پایشان میکردند وگرنه مهران آنها را بیرون نمی برد
زینب به برادرها و خواهرهایش علاقه داشت. گاهی با آن دست های لاغر و کوچکش، لباسهای مهران را میشست.
جوراب های مهرداد را میشست. دلش میخواست به یک شکلی #محبت خودش را به همه نشان دهد.
#ادامه_دارد....
#نویسنده_معصومه_رامهرمزی
@rkhanjani