ارزش واقـ؏ـے آدمهـا همیشھ نہ بھ جاهایےست ڪہ رفتہ اند،
نہ بھ حࢪفهایےست ڪھ زدهاند، نہ بھ ڪارهایۍست ڪه ڪردهاند.
اࢪزش واقـ؏ـی آدمهـا خیلے وقتهـا بھ ڪارهایێ ست ڪه نڪردهاند،
بہ حرفهایےست ڪہ نزدهاند، به پیشنہاداٺےست ڪہ نپذیرفتهاند،
بھ جاهایےست ڪه ایستادهاند....!!
#حق
———🌻⃟————
@rkhanjani
به نیتِ روزی هزار بار
———🌻⃟————
@rkhanjani
#روانشناختی
💠 ....ریاکاری....
📌 ریا یعنی #خودنمایی در عمل برای #جلب_توجه و ستایش مردم.
ریا، عمل را بیمحتوا میکند و باعث سستیِ ستونهای روابط خانوادگی و دوستانه میشود.
💠 نشانههای انسان #ریاکار:
🔅 در ظاهر ذکر خدا میگویند
🔅 دوست دارند مردم کارهایشان را بستایند.
🔅 فریبکارند و به مردم چشم طمع دارند.
🔅 بر دیگران منت میگذارند.
🔅 در حضور مردم بانشاط عبادت میکنند و در تنهایی بینشاط هستند.
🔅 خودپسند، مغرور، تنپرور، و رفاهطلباند.
🔅 اگر مدح و ثنا نشوند از عمل خود میکاهند.
🔅 اعمال نیکشان را به رخ دیگران میکشند.
💠 علل و ریشههای ریاکاری:
♦️ عدم شناخت خدا
♦️ یاد خدا نبودن
♦️ پیروی از هواینفس
♦️ حب جاه و مقام
♦️ فخر فروشی و غرور
♦️ ایمان نداشتن به قیامت و وعدههای الهی.
#ریا
#نشانهها
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روانشناختی
💔 اثر #دل_شکستن فقط روی قلب و روح دیگران نیست، به خود انسان هم برمیگردد.
‼️حواسمان باشد!
#استاد_عالی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@rkhanjani
🍃🍃🍃
#انتقاد_از_خانم
آقا هستم و حدود ۴ ماهه عقد کردیم و خانمم الحمدلله ملاک های بنده رو دارن و خانومه معتقدی هستند. سوالی که از خدمتتون دارم اینه که، اگه زمانی می خوام یه انتقادی از همسرم کنم زود ناراحت میشه و قهر می کنه گاهی هم ناراحتیش رو در چهره نمایان میکنه. نمیدونم چطور رفتار کنم تا ناراحت نشه.
و سوال دوما اینکه خجالتی هستند و به نوعی درونگراند و در جمع راحت نیستند و نمی تونن ارتباط بگیرند. حتی با خانواده ام هنوز صمیمی نیست و زمانی که میان خونمون و خانوادمون خواهرام و برادرام باشن ایشون ساکت مینشینن و خیلی کمتر حرف می زنن . شخصیت خانومم درونگرا و خجالتیه و اینکه وسواس هم دارند که بنده واقعا اذیت و سرد می شم . لطفا استاد راهنماییم کنید برای رفع مشکلات چیکار کنیم. تشکر
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @rkhanjani
1_5751526646083485702.mp3
3.48M
#انتقاد_از_خانم
🌸 پاسخ استاد
@rkhanjani
#رمان_مسیحا
#قسمت_سی_وچهارم
﷽
حورا:
اکثر جمع میگفتند صدام و بعثی ها اما خانم قدیریان سری تکان داد و گفت: «نه، قاتل سردارای ایرانی کردستان، خارجیا نبودن لااقل نه مستقیم... »
یکی از جمع گفت: «من پارسال با خانواده ام رفتیم بانه کلا گشتیم تو کردستان، تنگه مرصادم رفتیم. منافقا اونجا به سربازای وطنی حمله کردن.... »
خانم قدیریان دستش را مشت کرد و گفت: «کردستان مردم غیوری داره. با شرف و رنج کشیده، از زمان انقلاب تا الان چندین گروهک تروریستی داخلی، مردمو آزار میدن؛کومله دموکرات، پژاک، مجاهدین
خلق و... هدف همه شون یکیه ناامن کردن کردستان و کشته گرفتن از مردم و سربازای وطن! بچه ها ما هنوزم برا امنیت کشور تو مرزای کردستان داریم شهید میدیم »
یکدفعه کم سن و سال ترین دختری که در جمع بود، از جایش بلند شد و با حرارت گفت: «من گلزار
شهدا رفتم مزار شهیدی که یه دختر نوجوون بوده... »
پس از اینکه نگاه همه سمتش خیره شد، ادامه داد: «ناهید فاتحی یه دختر کُرد بوده که همین گروهای ضد انقلاب میدزدنش یه دستشو قطع میکنن و با سر تراشیده تو روستاها و شهرهای مرزی کردستان میگردوننش تا به امام خمینی فحش بده اما اون به امام بی احترامی نمیکنه و محکم می ایسته، ضدانقلاب هم آخرش زنده به گورش میکنه»
جمع برای دقایقی در سکوت غمگین و بُهت زده ای فرو رفت. من با خودم یک دختر نوجوان را
تصور کردم. دختری با چشمهای مصمم و قلبی پر از شهامت که بیرحم ترین نامردان را به زانو درآورده!
با صدای خانم قدیریان همه سرها به طرفش چرخید: « برای امنیت و آزادی که داریم خیلی خونا ریخته شده! کردستان جای عجیبیه محل رشادت سردارای بزرگی مثل حاج احمد متوسلیان، ناصر کاظمی، محمود کاوه و محمد بروجردی... »
به اینجای صحبتش که رسید، بی اختیار گفتم: «مسیح کردستان! »
یکدفعه خانم قدیریان با اشتیاق گفت: «آره، کسی اینجا هست کتابشو خونده باشه؟»
با تردید دستم را بالابردم. همه نگاهها دورم حلقه زدند، یکی گفت: «برامون تعریفش کن»
آهسته شروع به صحبت کردم، چشم های مشتاق را که دیدم صدایم قوت گرفت:
« اولش که رفتم طرف این کتاب اصلا فکرنمی کردم با همچین ماجرایی روبه رو بشم...شروعش برام غافلگیری بیشتری داشت. زن جوونی که تازه همسرشو از دست داده...و...همه تلاششو برای حفظ بچه هاش میکنه...راستش وقتی این کتابو میخونی اصلا...اصلا باورت نمیشه پسر کوچیک خانواده همون قهرمانه.... بابام همیشه میگه که شیعه واقعی باید رفتارشم شبیه امام علی(ع) باشه، به نظر من محمد همین طوره ... یه خصوصیتی که از امام علی(ع) شنیدم: جمع دو صفت شجاعت و محبت در کنار هم بوده،یعنی همون مرد مبارزه های سخت و نبردای سنگین درعین حال نسبت به مردم دلسوز و مهربونه»
این حقایق را از عمق وجودم میگفتم. چیزی که آن لحظه واقعا دلم میخواست این بود :
" کاش پایان این سفر خود فرمانده ایستاده باشد و برای لحظه ای هم که شده بتونم ببینمش"
مدتی بعد تلفنم زنگ خورد. پدرم بود. تلفن را که قطع کرم، تصویر صورت بی رمقم را بر صفحه خاموش تلفن دیدم. دست بردم از کیفم خط چشمی بیرون آوردم بهاطراف نگاهی انداختم و چون همه را مشغول به کار خودشان دیدم، خواستم خطی دور چشمانم بکشم که ماشین ناگهانی ترمز کرد و مداد چشم محکم به گونه ام خورد. همه در شوک بودند. کمی بعد راننده گفت که ماشین سواریی که جلو حرکت میکرده یکدفعه توقف کرده.
نفس راحتی کشیدم. موبایلم را برداشتم. زدم روی دوربین جلو، زیر چشمم زخم کوچکی برداشته بود. یک لحظه با خودم
فکر کردم که اگر مداد به چشمم خورده بود چه میشد؟!
به قلم سین کاف غفاری
🌸 @rkhanjani