✅#زندگی_شهدایی❤️
هر وقت چای می ریختم می آوردم،
میگفت:بیا دو سه خط روضه بخوانیم تا #چای_روضه خورده باشیم!
✍#کتاب_قصه_دلبری
[صفحه ٣٩] (شهیدمحمدخانی)
@rkhanjani
#رمان_مسیحا
#قسمت_سی_وششم
﷽
حورا:
خانم قدیریان با نگاه مهربانی به صورت مشتاقم، گفت: «امام زمان(عج)، تو این زیارت با امام عصر حاضرمون حرف میزنیم»حورا این پا آن پا کردم و گفتم: «ولی...امام زمان که هنوز ظهور نکرده!»
خانم قدیریان باتعجب گفت: «ظهور نکرده حضور که داره...میگیم امام زمان(عج) یعنی امام همین دوره از زندگی بشر»
و در مقابل چهره گیجم، ادامه داد: «ببین...ممکنه یه نفر الان همین حوالی باشه شاید کنارت نایستاده باشه یا بهت نگفته باشه اینجاست ولی همین اطراف باشه، اینکه اعلام نکرده اینجاست، دلیل نمیشه که نباشه...متوجه میشی چی میگم؟»
به نشانه تأیید سرم را تکان دادم و زمزمه کرد: «این یکی رو خوب میفهمم»
تشکری کردم و به سمت محوطه قدم برداشتم. بلافاصله چشمانم مجذوب آسمان شد. آسمان پر ستاره، شبیه پارچه بزرگی بود که در آغوشش اکلیل های ریز و درشت پراکنده باشند.
حرف پدرم به خاطرم آمد: « رهبر گفتن: "با این ستاره ها راه را میشود پیدا کرد.” »
زیر لب رو به آسمان گفتگ: «به کجا می کِشانی ام؟ چه شود ختم کار من؟»
آن شب خواب عجیبی دیدم. چیزی که هیچ وقت تجربه نکرده بودم. یک مسجد را دیدم که دو طرفش مردانی سربلند با لباس خاکی صف کشیده بودند. منکه که وارد شدم نگاههایشان وقف زمین شد. یکدفعه محمد بروجردی را دیدم که دارد در جمعی که دورش حلقه زده اند صحبت میکند. اوهم مرا دید، با دست اشاره کرد که جلو بروم...
ناگاه از خواب پریدم. همزمان صدای اذان در فضا پخش شد.
کنار بقیه ایستادم به نماز، آنجا بود که درک کردم نماز صبح با همه نمازها و عبادتها فرق دارد، آنوقت انگار به آسمان نزدیکتری!
بعد از صبحانه دوباره سوار اوتوبوس شدیم. خانم قدیریان گفت حالا که تااینجا آمدیم حتما شهدا دعوتمان کرده اند و به منطقه سری بزنیم. حرفش را جدی نگرفتم.
وقتی اتوبوس ایستاد، همراه جمع پیاده شدم. هوا خیلی سرد بود. باد شدیدی میوزید و من به سختی چادرم را نگهداشته بودم. جاده پر از ماشین های تندرو بود. یک پل آهنی بالای سرمان قد برافراشته بود. از پله های پل کهنه بالا رفتم. هرچه بالاتر میرفتم
آدم ها و ماشینها دورتر میشدند. کمی سرم گیج رفت. آن طرف جاده آرام از دستان غول پیکر پل پایین آمدم. یک ساختمان دیدم که روی دیوارش جمله ای نقاشی کرده بودند:”منافقین از کفار بدترند”
کنجکاو شدم بروم داخل ساختمان، جلوتر از بقیه از دو سه پله ساختمان بالا رفتم و وارد شدم. در یک لحظه همه اطراف در چشمانم چون یک آیینه محدب، منعکس شد. یک سالن بزرگ پر از تابلو و بنر و ماکت، و جوانهایی که با لباس خاکی رنگ در بین جمعیت قدم میزدند انگار که به گذشته سرک کشیده بودم. دیوار کوچکی سمت راست جلب توجهم کرد. پوسترها و بنرهای روی دیوار را از نظر گذراندم. به چشمانم التماس کردم تا به عکس ها نگاه کنند. نفس عمیقی کشیدم و سرم را جلو بردم. پیکرهای پاره پاره و غرق خون جرأت نگاهم را گرفت. کنار این همه عکس غمبار تصویر صورت خندان یک روحانی را دیدم زیر عکسش نوشته شده بود: "شهید مظلوم آیت الله بهشتی، از شهدای خادم به مردم بود که در هفتم تیر توسط منافقین کور دل، به شهادت رسید."
به عمق ساختمان پیش رفتم. با اینکه جمعیت زیادی داخل ساختمان بود اما گویی برای بقیه هنوز همجا بود. صدای خانم قدیریان را از پشت سرش شنید: «اینجا تنگه مرصاده که دوستتون گفت.... »
جلوتر رفتم. عکس شهدا را نگاه کردم. به تماشای چشمهایشان ایستادم.یکدفعه یاد خوابم افتادم. انگار همگی به رویم لبخند میزدند اما من از آنها خجالت میکشیدم. این قدم هایی که با آرامش و در امنیت برمیداشتم
مدیون دست ها و قدمهایی بود که این مردها روزگاری دراینجا جاگذاشتنه بودند.
غصه دار بودم. به عکس محمدبروجردی که رسیدم گریه ام گرفت. انگار انتظار داشتم اینجا که میرسم خودش را ببینم نه عکسش را!
یکدفعه صدای ناآشنایی شنیدم: بچه ها دارن...
به قلم سین کاف غفاری
🌸 @rkhanjani
📜بزرگی را گفتند راز همیشه شاد بودنت چیست؟گفت: دل بر انچه نمی ماند نمی بندم
✔️فردا یک راز است نگرانش نیستم
✔️دیروز یک خاطره بود حسرتش را نمیخورم
✔️ امروز یک هدیه است قدرش را میدانم
از فشار زندگی نمیترسم چون میدانم که فشار توده زغال سنگ را به الماس تبدیل میکند
میدانم خدای دیروز و امروز خدای فردا هم هست
ما اولین بار است که بندگی میکنیم ولی او قرنهاست که خدایی میکند پس به او اعتماد دارم
برای داشتن اینچنین خدایی همیشه شادم
@rkhanjani
bonbast-too-zendegi-vojood-nadare-medium.mp3
3.42M
هیچ وقت بن بست توی دنیا وجود نداره!
همیشه یه راهی هست
استادپناهیان
حالخوب😍
@rkhanjani
ســــــــــلام مولا جانم ✋🏻
از قعر زمین به اوج افلاک سلام
از من به حضورحضرت یارسلام
صبح است دلم هواییت شد مولا
از جانب قلب من بر آن یار سلام
اللهم عجل لولیک الفرج
@rkhanjani
دارم من از فراقش، در دیده صد علامت
لَیسَت دُموعُ عینی، هذا لنا العلامه!
پرسیدم از طبیبی احوال دوست، گفتا
فی بُعدِها عذاب، فی قُربِها السلامه...
#حافظ
@rkhanjani
چهارشنبه امام رضایی تون بخیررررر
الهی از آقای رئوف هرآنچه میخواهید بگیرید 🌼🌼🌼🌼
#وقت_تون_به_وقت_صحن_انقلاب_بخیر
@rkhanjani