eitaa logo
نسیم فقاهت و توحید
650 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
99 فایل
•┈┈✾🍀﷽🍀✾┈┈• این کانال شامل ؛ 📚 جلسات سخنرانی و تدریس #رضا_خانجانی و همچنین؛ 📤 نشر بیانات متفکران و شخصیتهای طراز اول #انقلاب_اسلامی ارتباط با مدیر @samenolhojajjj
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷علامه طباطبایی رحمت‌الله‌علیه: هیچ کس به هیچ مرحله‌ای از معنویت نرسید مگر درحرم مطهر و یا درتوسل به آن حضرت.✨ و ابالفضل العباس علیهم السلام مبارک‌باد.💐 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق از راه اومده عشق با ماه اومده😍 (علیه السلام) اعیاد شعبانیه مبارک اسعد الله ایامکم یا بقیه الله 🌸🌸🌸 @rkhanjani
📢 به اندازه‌ای که مأموریتِ اجتماعیِ ما بزرگ‌تر است، باید خلوت‌های بهتری در ماه رجب، ماه شعبان و ماه رمضان داشته باشیم تا بتوانیم آن مأموریت‌ها را بهتر انجام دهیم؛ باید با یک دست از بالا بگیریم و با دست دیگر منتشر کنیم؛ آن دستی که رو به بالا بلند می‌شود در خلواتِ انسان، مخصوصاً خلواتِ این سه ماه است. «مأموریت‌‌های عظیم اجتماعی و مأموریت‌های الهی، بیداری شب را می‌طلبد. کسی که شب خوبی ندارد، روز خوبی هم ندارد! کسی که شب را به بطالت بگذراند، روز هم هرکاری کند بطالت است. کسانی که شب‌زنده‌دارند، در روز هم بیدار و زنده‌اند. زنده بودن در حیات روز، در گرو بیداری و احیای شب است. با احیای در شب، انسان به حیات در روز می‌رسد. لذا همه بزرگانی که متصرف اجتماعی بودند، این حالات را داشتند؛ هم قبل از اینکه به زمان مأموریت اصلی خود برسند و هم بعد از مأموریت خود خلوت داشتند. ما در این سه ماه (ماه رجب، ماه شعبان و ماه رمضان) هر قدر هم که اشتغال داشته باشیم، به اندازه‌ای که مأموریتمان بزرگ‌تر است، باید خلوت‌های بهتری داشته باشیم تا بتوانیم مأموریت‌ها را بهتر انجام دهیم. به تعبیر دیگر ما باید با یک دست از بالا بگیریم و با دست دیگر منتشر کنیم. آن دستی که رو به بالا بلند می‌شود در خلوات انسان است؛ مخصوصاً خلوات این سه ماه.» @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از جهنم تا بهشت 🌺👇
به روايت حانيه ................................................... فاطمه: حانیه جان ، عزیزم گلم عشقم نفسم دیروقته ، خواهشا بیا بیخیال شو. شب بمون همین جا دیگه. یا حداقل بزار زنگ بزنم بابات یا اقا امیرعلی. _ واه فاطمه کجا دیروقته؟ تازه ساعت هفته ، ساعت نه هوا تاریک میشه. فاطمه: خب تاحالا پیاده نرفتی یه وقت گم میشی ، حالا هوس پیاده روی زده به سرت؟ _ خداحافظ فاطمه:حانیه _ خداحافظ بی توجه به صداکردنای فاطمه خداحافظی کردم و راه افتادم. با اینکه از صبح پیش فاطمه بودم ولی دلم گرفته بود و نیاز به پیاده روی داشتم. بیخیال می‌رفتم تو کوچه پس کوچه هایی که نمیدونستم کجا میرن. شدیدا نیاز به کسی داشتم که بتونم باهاش حرف بزنم. کسی که بتونم بهش بگم همه چیز رو. نگرانی هامو، دلهره هامو، حسی که نمیدونستم چیه و کی بود بهتر از خدا؟ شروع کردم به گفتن.همه چیزهایی که خودش میدونست رو براش تکرار کردم ؛ و عجب مسکنی بود این درد و دل برای دل بی تاب من. به خودم که اومدم دیدم ساعت هشت و نیمه و هوا تاریک. نگاهی به اطرافم انداختم ، هیچ آشنایی با اینجا نداشتم ، یه کوچه تاریک و خلوت . سریع گوشیم رو دراوردم . یک درصد بیشتر شارژ نداشت. ده تماس بی پاسخ از فاطمه ، نه تماس بی پاسخ از امیرعلی. ای وای. گوشیم بی صدا بوده و نشنیده بودم حتما حسابی نگران شدن ، شماره فاطمه رو گرفتم ، یه بوق خورد و گوشیم خاموش شد، بهتر از این نمیشد؛ من یه دختر تنها ، تو یه کوچه خلوت تاریک که نمیدونم کجاست ، با خانواده ای که شدیدا نگرانم شدن مطمئنا . هرچی میرفتم به انتهای کوچه نمیرسیدم ، انگار کوچش بی انتها بود . با صدای بوقی که از پشت سرم میومد ، با ترس برگشتم عقب ، یه بی ام وه سفید، که رانندش دوتا پسر بودن ، دیگه نتونستم تحمل کنم و اشکام دونه دونه جاری شدن رو صورتم. یکی از اون پسرا: جون خانوم خوشگله گریه چرا؟ کاریت نداریم که ، فقط نیازمند کمی حال هستیم همین . و اون یکی: اره جیگر. بپر بالا. به توام حال میدیما. حالم داشت از این همه جسارت به هم میخورد. با نفرت دندونام فشار دادم و گفتم: برو گمشو. اما اونا پرو تر ازاین حرفا بودن ، پسری که سمت راننده نشسته بود ، پیاده شد و بند کولم رو کشید ، با نفرت از دستش کشیدم ، بعد گوشه شالم رو گرفت و قبل از این که بتونم کاری انجام بدم از سرم در اوردش ، اشکام دیگه امون نمیدادن، رفتم طرفش که شالمو ازش بگیرم که سریع منو کشید به سمت خودش ، با تمام قدرتم پسش زدم و بیخیال شالم شروع کردم به دوییدن ، اون دوتا هم بدون ماشین دنبالم دوییدن ، هق هق گریم سکوت کوچه رو بهم میزد و عجیب بود که تو اون کوچه ، هیچکس نبود و با این همه سر و صدا هم هیچکس از خونش نیومد ببینه چه خبره ، فقط میدوییدم و تو دلم ناله میکردم که پس چرا این کوچه تموم نمیشه؟ کلیپسم حسابی شل شده بود و موهام باز شده بود ، وقتی متوجه خیابون اصلی شدم ، سرعتمو بیشتر کردم و رفتم سمت پیاده رو که بپیچم تو خیابون اصلی ، که پام به میله ای گیر کرد و افتادم زمین ، کلیپسم از سرم افتاد و همه موهام باز شد، از درد چشمامو بستم ، اما با یاداوری اون دوتا سریع چشمامو بازکردم که یه جفت کفش مردونه جلوم بود ، گفتم دیگه کارم تمومه ، حتما یکی از اون پسران ، سرمو که اوردم بالا ، نمیتونستم چیزی رو که جلوی چشمامه رو باور کنم ، چندبار چشمامو باز و بسته کردم و بعد بی اختیار گوشه شلوارشو چنگ زدم ، شدت گریم بیشتر شده بود و نفس کشیدن برام مشکل........ تو آن تك بيت نابي كه غزل هايم به پایش سجده کردند...... شعر: افسانه صالحی 🌸 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله..
بگو اى مردم حق از جانب پروردگارتان براى شما آمده است پس هر كه هدايت‏ يابد به سود خويش هدايت مى‏ يابد و هر كه گمراه گردد به زيان خود گمراه مى ‏شود و من بر شما نگهبان نيستم. ۱۰۸ 💖 ———🌻⃟‌———— ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @rkhanjani
🌹السلام علی العبد الصالح🌹 جانباز به معنای واقعی کلمه،عباس علیه السلام است. فدائیان ولایت از چه کسی غیر از او الگو بگیرند؟ 🌼عیدمیلادش مبارک🌼 @rkhanjani
💥 شرح فرازی از زیارت‌نامه حضرت عباس (سلام الله علیه) 🔹 أشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ وَالتَّصْدِيقِ وَالْوَفاءِ وَالنَّصِيحَةِ لِخَلَفِ النَّبِيِّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ 🔸تسلیم: اسلام، دین تسلیم است. «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً»(نساء/۶۵) وجود مقدس قمر بنی‌هاشم، در عظیم‌ترین درگیری‌های تاریخ وارد شده و تسلیم محض بوده است. اگر الان برای ما مسئله، بعد از ۱۴۰۰ سال حل شده غیر از آن زمان است؛ زیرا آن زمان، خیلی‌ها که خودشان را بزرگ می‌دانستند و صحابی بودند و وجود مقدس نبی اکرم و امیرالمومنین و امام مجتبی را درک کرده بودند و شاگردی آن حضرات را کرده بودند، نمی‌توانستند بپذیرند که این راه، راه صوابی است. تسلیم شدن نسبت به وجود مقدس سیدالشهداء در این بلاء عظیم، در این امتحان سخت و سر باز نزدن و قوای خود را در اختیار معصوم قرار دادن قدم اول است. تسليم مقام اسلام است؛ يعني قلب انسان دنبال قلب وليّ خدا حركت كند و سلم در مقابل او باشد. 🔸 التصدیق: قدم دوم، تصدیق است. یعنی امام را عین صدق محض بدانی و شک و ریب و تکذیب نسبت به امام، در انسان پیدا نشود. خیلی‌ها در ته دلشان نسبت به حقانیت سیدالشهداء(ع) تردید کردند. ما یک تصدیق داریم، نقطه مقابلش از شک شروع می‌شود، بعد به ریب و بدگمانی می‌رسد، بعد به تکذیب ختم می‌شود. مقابل تصدیق، تکذیب است. انسان، معصوم را تکذیب می‌کند و می‌گوید: درست نیست، صدق نیست، فرمان خدا نیست، راه صواب نیست. اولش هم از یک تردید و شک آغاز می‌شود. انسان اگر در حقانیت جبهه انبیاء و اولیاء الهی تردید کرد این تردید، همین جا نمی ماند؛ بلکه شیطان، انسان را قدم به قدم پیش می‌برد تا به مقام ریب و بعد هم مقام تکذیب می‌رساند. تصدیق کردن معصومین و آنها را عین حق و صدق دانستن و شک نکردن در سختی‌ها به‌خصوص آنجایی که به حسب ظاهر با تعلقات ما درگیر می‌شود، کار بسیار سختی است؛ چون ما وقتی می‌خواهیم تصدیق کنیم، ترازوی ما، تعلقات ما هستند. تصديق، يعني در امواج سنگين‌ترين ابتلائات و امتحان‌هايي كه وليّ خدا از انسان می‌گیرد در ورود به باب او ترديد به‌ خود راه ندهد و ذرّه‌اي در حقّانيت و صدق و پاكي و طهارت او شک نکند. با يقين كامل وليّ خدا را همراهي كند. 🔸 الْوَفاء: آدمی که تسلیم امام است؛ به فهمی می‌رسد و محاسباتش با امام همراه می‌شود. عقل عملش، تعلقاتش، خوب و بد کردن‌هایش، زشت و زیبا کردن‌هایش، درکش از معروف و منکر، با امامش هماهنگ شده و تابع و دنباله‌رو امام و نورانی به نور امام می‌شود. حالاست که می‌تواند وفا بکند و پیمانه‌اش را پر می‌کند و عهدهایی که با امامش داشته، بتمامه انجام دهد. «وافی» آن کسی است که پیمانه را پر می‌کند. قرآن می فرماید «وَ مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ». کسی با خدا وفا کرد، خدای متعال در وفاداری، بر همه، سابق است و اصلاً وفاداری همه، از او است. روز قیامت، همه شهدا و خصوصاً شهدای کربلا که گُل سرسبد گل‌ها هستند؛ وقتی جایگاه حضرت ابالفضل را نسبت به حضرت سیدالشهداء می‌بینند، غبطه می‌خورند. وفا، يعني اين‌كه همۀ سرمايه‌اش را بدهد و خود را نه‌تنها هيچ‌كاره، که بدهكار بداند. 🔸النصیحه: از این لطیف‌تر، نصیحت است. نُصحِ برای امام؛ به معنای نصیحت کردن و موعظه کردنِ امام نیست، بلکه بیش از وفا، و به‌معنای خیرخواهی کردن است؛ یعنی پیمانه ات را که پر کردی، آنچه را هم که از تو نخواستند، بروی انجام بدهی؛ یعنی کار را زیباتر و بیشتر از آنکه خواستند، انجام دادن. همان که خدای متعال در قرآن خطاب به پیامبر فرمود: «طه * ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی»(طه/۱-۲) پیغمبر ما! نگفتیم این قدر زحمت بکشی؛ بلکه ما گفتیم برو دست بندگان ما را بگیر و بیاور. برو عالم را آباد کن و با عبادت خودت عالم را نورانی کن. نگفتیم این‌طور به زحمت بیفت. این نصیحت است. سیدالشهداء، امام است؛ اگر کاری بکنی که بگویند او نسبت به امامش نصیحت کرد و بیش از آنکه وظیفه‌اش بود و عهد داشت، با امام خودش نُصح داشت که خیلی چیز عجیبی است. این است که حضرت فرمود: عموی من در روز قیامت یک درجه‌ای دارد که همه شهدا به او غبطه می‌خورند. این است که همه ائمه علیهم السلام ایشان را دوست دارند و افتخار می‌کنند. در حالی که معصوم، مدار همه کائنات است؛ ولی به مثل حضرت اباالفضل افتخار می‌کنند و حرفش در دستگاه آنها ردخور ندارد. نصیحت؛ يعني بالاتر از تكليف بار برداشتن. @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥 قمر بنی هاشم(س) دارای مقام تسلیم و تصدیق 🔹 کاری که اصحاب امام حسین (ع) در روز عاشورا کردند، از وسط آتش رفتن سخت‌تر بود. اگر ترازوی انسان با امام، يکی نباشد، وقتی که می‌سنجد، می‌گويد: برای چه وسط آتش بروم؟! 🔹 شخصی نزد امام صادق(ع) آمده بود و مي‌گفت: ما در خراسان آماده‌ایم که شما بياييد و قیام کنيد. حضرت فرمودند: برويد در تنور بشينيد. آیا حضرت می‌خواهد کسی را بسوزاند؟ نه؛ مسئله، اين نيست. مسئله اين است که کار سخت است. حضرت می‌خواستند بگویند اگر ترازويت با من يکی نباشد، در وسط صحنه، من را رها می‌کنی؛ پس ادعا نکن. 🔹 آدمی در ابتدا می‌گويد که من می‌خواهم اين کارها را انجام بدهم، اما بعد که ترازويش را وسط می‌گذارد، می‌بيند که نمی‌تواند تحمل کند؛ يکي شدن ترازو، بعد از تسليم است. حضرت عباس با همه وجود، سيدالشهداء را در سخت‌ترين امتحان عالم، تصديق کرده و ذره‌ای در اينکه اقدام ايشان، برابر با بندگی خدا و حق محض است، شک نکرده است. @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جعبه سیاه زندگی زناشویی را نزد پدر و مادرمان نبریم .⛔️ هرگز نباید مسایل و اختلاف‌های خود را بدون اطلاع و توافق همسرمان با خانواده‌های خود در میان بگذاریم ، زیرا : بعد از مدتی با همسرمان آشتی می‌کنیم اما خانواده‌ها همچنان تصور می‌کنند زندگی ما پر از بدبختی و مشکلات است و ممکن است دچار ناراحتی و دلتنگی شوند. مساله دیگر این است که وقتی والدین از مسائل زندگی ما باخبر می‌شوند ، ممکن است به طور ناخوداگاه رفتارشان با همسرمان تغییر ‌کند و حتی زمانی که اختلاف ما با همسرمان پایان یافته است ، نتوانند نگرش خود را نسبت به او بهبود ببخشن 💞 ┏✾╍╍╍╍╍╍╍╍╍╍╍✾┓ ➣ @rkhanjani ┗✾╍╍╍╍╍╍╍╍╍╍╍✾┛
👌👌👌پیشنهاد دانلود 🌸ولادت باسعادت حضرت ابوالفضل‌العباس (ع) ، کوه غیرت ، اسوه ی وفادادی و روز جانباز تبریک وتهنیت باد. 🌸 🌸 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
WWW.SAMAH.IR.mp3
1.82M
💠تربیت‌گُریزی: 🎙حجت‌الاسلام مسعود عالی ♦️عمق بندگی و تربیت نفس @rkhanjani
💠رفع بی‌انگیزه شدن: ✅شناختِ درست و دقيقِ "درد" نيمي از "درمان" است. 📌آشنا شدن با بيماري تنبلي، بي حالي و بي حوصلگي، ما را براي درمان قدرت و قوتِ روحي بيشتري مي‌بخشد. 🔅اميرمومنان حضرت علی علیه‌السلام نشان روشن اين پديده را اين گونه بيان فرمود: 🔹تَأخيرُ العَمَلِ عُنوانُ الكَسَلِ 🔹تاخير انداختن كارها، نماد نمايان كسالت تنبلي و دل مردگي است. 📚غرر الحكم : 4471 ‼️با شناخت اين نشانه، خود را مي‌توان آزمود. با فردا فردا كردن و وعده دادن انجام كارها آن هم يكي دوبار تنبلي و بي حالي تحقق نمي‌يابد، بلكه هرگاه به تاخير انداختن كارها شيوه هميشه انسان شود، بيماري بي حوصلگي و كسالت به چشم مي‌خورد و نياز به درمان دارد. @rkhanjani