هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 #استوری | رهبر انقلاب: عید شما مبارک؛ انشاءالله که خداوند متعال به برکت این عید بزرگ و یاد مولا، دلهای شما را همواره با الطاف خود نورانی کند.
🏷 #بزرگترین_عید_برترین_تبیین
🌸 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 انتشار نخستینبار
🌸 ساختن جامعهای با امید و موفقیت
👈 با عمل به درسهای نهجالبلاغه
🔻 آیتالله خامنهای: اگر بخواهیم جامعهاى را که شایستهى انسانیّت و شایستهى انسان است بسازیم، جامعهاى سرتاپا #عدل، سرتاپا حق، با #امید، با #جهاد، با تلاش، با پیروزى، با موفّقیّت و بر مبناى یک فلسفهى عالمانه و درست، همهى این درسها در خودسازى و جامعهسازى از نهجالبلاغه به دست مىآید؛ #نهج_البلاغه یک چنین کتاب کاملى است.
🏷 #بزرگترین_عید_برترین_تبیین
🔍 متن کامل بیانات👇
khl.ink/f/50651
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 انتشار نخستینبار
🌸 ساختن جامعهای با امید و موفقیت
👈 با عمل به درسهای نهجالبلاغه
🔻 آیتالله خامنهای: اگر بخواهیم جامعهاى را که شایستهى انسانیّت و شایستهى انسان است بسازیم، جامعهاى سرتاپا #عدل، سرتاپا حق، با #امید، با #جهاد، با تلاش، با پیروزى، با موفّقیّت و بر مبناى یک فلسفهى عالمانه و درست، همهى این درسها در خودسازى و جامعهسازى از نهجالبلاغه به دست مىآید؛ #نهج_البلاغه یک چنین کتاب کاملى است.
🏷 #بزرگترین_عید_برترین_تبیین
🔍 متن کامل بیانات👇
khl.ink/f/50651
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 انتشار نخستینبار
🌸 دانشآموزان متن و ترجمه نهجالبلاغه را حفظ کنند
🔻 آیتالله خامنهای: #نهج_البلاغه را ببرید داخل #مدرسهها، ببرید داخل #کلاسها تا همان متن عربیاش را یاد بگیرند؛ و بهترین نویسندگان و شیواگوترین هنرمندان را استخدام کنید و از آنها بخواهید که بیایند اینها را بزیبایى ترجمه کنند تا آن متن و ترجمه را بچّههاى ما حفظ کنند؛ این باید بیاید در کتابهاى درسى ما.
🏷 #بزرگترین_عید_برترین_تبیین
🔍 متن کامل بیانات👇
khl.ink/f/50651
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📝 بازخوانی | بازگشت به #نهج_البلاغه
👈 بازخوانی تأکیدات و توصیههای رهبر انقلاب درباره «نهجالبلاغه»
⏪«در همهی بخشهایی که برای یک انسان کامل و برای یک جامعهی انقلابی کامل، لازم و ضروری است نهجالبلاغه بهترین و وافیترین مطالب را ارائه میدهد.» ۱۳۵۹/۰۲/۱۳
حضرت آیتالله خامنهای در مناسبتهای گوناگون دربارهی جایگاه نهجالبلاغه و اهمیت مطالعه و اُنس با این کتاب ارزشمند سخن گفتهاند. رسانه KHAMENEI.IR در این مطلب، اهمیت و جایگاه نهجالبلاغه و همچنین توصیهها و تذکرات حضرت آیتالله خامنهای دربارهی مطالعهی این کتاب و عمل به آن را بازخوانی میکند.
❇️ نهجالبلاغه هیچ میدانی از میدانهای زندگی را فروگذار نکرده، مگر اینکه در آن بلیغترین، رساترین، پرمغزترین و پرمحتواترین سخن را بیان کرده. یک نگاهی به فهرست نهجالبلاغه... نشان میدهد که این کتاب چقدر چند بعدی و چند جانبه است و این واقعا یک شگفتی است.
۱۳۵۹/۰۲/۱۳
❇️ «نهج البلاغه» اوج هنر و اوج زیبایی است؛ زیبایی لفظ و زیبایی معناست. انسان مبهوت میماند! هیچ شاعر بزرگ عرب، هیچ نویسندهی هنرمند عرب، نتوانسته بگوید که من از مراجعهی به نهجالبلاغه بینیازم.
۱۳۷۸/۱۰/۱۰
❇️ ما میتوانیم پایههای اعتقاد کامل و جامع به اسلام را در این کتاب [نهجالبلاغه] پیدا کنیم. این کتاب وقتی در کنار قرآن قرار بگیرد، یقینا تالی قرآن است. یعنی ما دیگر کتابی نداریم که دارای این حد از اعتبار و جامعیت و قدمت باشد.
۱۳۶۴/۰۱/۱۹
❇️ در نهجالبلاغه همهی ابعاد یک شخصیت والای انسانی وجود دارد. از معرفت، از اخلاق، از خصلتهای ویژهی یک انسان منهای آموزشهایی اسلامی و از اخلاق ویژه و والایی که فقط اسلام به انسانها تعلیم داده. یک انسان کامل در نهجالبلاغه مجسم میشود و آن انسان کامل خودِ امیرالمؤمنین است.
۱۳۶۳/۰۱/۲۶
❇️ امروز میشود از دیدگاه دقیق و نافذ امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام به واقعیتهای جامعه و واقعیتهای جهان نگاه کرد و بسیاری از حقایق را دید و شناخت و علاج آنها را پیدا کرد. لذاست که به نظر ما امروز از همیشه به نهجالبلاغه ما محتاجتریم.
۱۳۶۳/۰۱/۲۶
❇️ عزیزان با نهجالبلاغه انس پیدا کنید. نهجالبلاغه، خیلی بیدار کننده و هوشیار کننده و خیلی قابل تدبر است... اگر خدای متعال توفیق داد و یک قدم جلو رفتید، آن وقت با صحیفهی سجادیه انس بگیرید.
۱۳۷۸/۰۹/۰۱
🔸متن کامل این گزیده بیانات را از اینجا بخوانید: ↙️
khl.ink/f/50648
هدایت شده از بیداری ملت
🕌 نماز روز عید غدیر
🔸نیم ساعت پیش از ظهر غدیر، دو رکعت نماز مستحب است. در هر رکعت بعد از حمد، سورههای توحید، قدر و آیةالکرسی ده بار خوانده می شود. ( الکافی، ج ۴، ص ۵۶۷)
🔴به پویش #بیداری_ملت بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
هدایت شده از انفاق مدیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 حجت الاسلام و المسلمین علی پناه
🔹 فرمود اگر کسی در روز عید غدیر موفق بشه یک نفر رو به عشق امیرالمومنین (ع) اطعام کنه انگار برای ۱۲۴ هزار پیغمبر سفره انداخته.
🔹 هرکس باید در حد خودش برای امیرالمومنین (ع) بیاد تو میدون. تمام ما در قبال غدیر مسوولیت داریم
🔹 شخصی در روز عاشورا به علامه امینی گفت: امامتون رو کشتن شماهام باید عزادار باشید حرفی نیست اما چرا اینقدر شلوغش میکنید؟
مرحوم امینی فرمود: اگر ما غدیر رو هم به اندازه عاشورا شلوغ میکردیم کسی جرات نمیکرد حق مسلم مولا علی (ع) رو انکار بکنه
🌱 انفاق مدیا
🔻 مرجع محتوایی خیرین کشور👇
https://eitaa.com/joinchat/2695954572Ce2b7713f6c
هدایت شده از خبرگزاری فارس
خطبه غدیر.pdf
7.61M
📜 برسد به گوش عالم
متن کامل خطبه غدیر را بخوانیم
@Farsna
📢📣📣📣📢
📚#معرفی_کتاب
نون داغتو نشون گشنه نده | داداش رضا
http://dadashreza.com/book-about-hijab/
شاید بشه گفت بهترین وموثر ترین کتاب برای تشویق به #حجاب ، توی همین ادرس 👆 هر سه جلدش هست
✅ پیشنهاد دانلود
✅ پیشنهاد بازنشر
🌸 @rkhanjani
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت11
کلیدراداخل قفل انداختم و وارد شدم. همین که پایم راداخل حیاط گذاشتم. صدای گریه ی ریحانه را شنیدم.حیاط خانه ی آقای معصومی کوچک و جمع و جور بود. از در پارکینک به اندازه ی یک ماشین جا داشت و از در ورودی هم تقریبا از پشت در تا نزدیک سه تا پله ایی که حیاط را از ساختمان جدا می کرد پر از گل و گیاه بود.
بعد از گذشتن از سه پله، یک بالکن یک متری بود، که کنار بالکن هم با چند تا گلدان شمعدانی تزیین شده بود.ساختمان کلا دو طبقه بود.طبقه ی بالا خواهر ناتنی آقای معصومی و طبقه پایین هم خودشان زندگی می کردند.زنگ آپارتمان را زدم.
آقای معصومی دررا باز کرد در حالی که بچه بغلش بود و روی ویلچر به سختی ریحانه را بغلش نگه داشته بود، سلام کرد.جواب دادم و سریع بچه راازبغلش گرفتم.ــ دارو گرفتید؟
🌸✨🌸✨🌸✨
ــ بله الان بهش میدم.دستم را روی پیشانیه ریحانه گذاشتم کمی داغ بود.ریحانه، بچه ی زیباو بامزه ایی بود. وقتی بغلش کردم آرام تر شد.سرش راروی شانه ام گذاشت. موهای خرمایی و لختش روی چادرم پخش شد.
بدونه اینکه چادرم را عوض کنم. استامینیفونش را دادم. شیشه شیرش را هم دردهانش گذاشتم وروی تخت صورتی وقشنگش خواباندم.
کمکم آرام شد و خوابش برد.
آپارتمان آقای معصومی قشنگ بود.سالن نسبتا بزرگی داشت با کف پوش سرامیک، فرش های کرم قهوه ایی که با پرده سالن ست بود.دوتا اتاق خواب داشت که یکی مال ریحانه بود. اتاق زیبا و کاملا دخترانه، خدا بیامرز مادرش چقدر با سلیقه براش وسایلش را خریده بود.چیزی به غروب نمانده بود. گرمم شده بود چادر و سویشرتم را درآوردم و چادر رنگی خودم را از کمد بیرون آوردم و سرم کردم.
از اتاق بیرون امدم. بادیدن آقای معصومی تعجب کردم چون او به خاطر راحتی من، زیاد ازاتاقش بیرون نمی آمد. پایین بودن سرش باعث شد عمیق نگاهش کنم.
🌸✨🌸✨🌸✨
آقای معصومی سی و پنج سالش بود. پوست روشن و چشمای عسلیاش با ته ریش همیشگیاش به اوجذابیت خاصی می داد. متین و موقر و سربه زیریاش، باعث میشدمن درخانه اش راحت باشم.
سرش رابالا آوردو به دیوار پشت سرم خیره شدو گفت:– می خواستم باهاتون صحبت کنم. رو ی یکی از صندلیهای میز ناهار خوری که با مبل های کرم قهوه ایی ست بود، نشستم و گفتم:–بفرمایید.
دستی به ته ریشش کشیدوبالحن مهربانی گفت:–تو این مدت خیلی زحمت افتادید. فداکاری بزرگی کردید. خواستم بگویم ریحانه دیگه بزرگ شده، دیگه خودم می تونم با کمک خواهرم ازش نگهداری کنم، نمی خوام بیشتر از این اذیت بشید. از یک سالی که قرارمون بود بیشترهم موندید، وقتتون خیلی وقته تموم شده.
ولی شما اونقدر بزرگوارید که حرفی نزدید.
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد..
✿○○••••••══
💐@rkhanjani ═══••••••○○✿
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت12
–این شما بودیدکه بزرگواری کردیدواز حقتون گذشتید، واقعا ممنون.در مورد رفتن من هم، فکر کنم هنوز زوده چون خواهرتون که تمام روز رو نمیتونه کمکتون کنه که...
ــ بله خب، وقتی من می تونم شب تا صبح ازش نگهداری کنم، این چند ساعت به جای شماهم می تونم. "یعنی الان تواناییهای خودش را به رخم کشید." الان دیگه پام بهتره جلسات فیزیو تراپیم هم تموم شده،
دکتر گفت فقط باید تو خونه نرمش هایی که بهم یاد داده انجام بدم به مرور بهتر می شم.کم کم باید تمرین کنم با عصا راه برم تا راه بیوفتم. نگران نباشید.ریحانه خیلی تو این مدت شما رو اذیت کرد و شما فقط صبوری کردید. واقعا ممنونم،
دیگه بیشتر از این شرمنده نکنید.دیگه چقدر می خواهید جور دختر خالتون رو بکشید، شاید اینم قسمت من و ریحانه بوده که این اتفاق باعث تنها شدنمون شد.
تو این یک سال واقعا براش مادری کردید،ممنونم.
دو هفته ایی مونده تا آخر ماه، گفتم از الان بگم که تا سر ماه زحمت بکشید تشریف بیارید، ان شاالله..
❤️✨❤️✨
بعد از اون دیگه از دست ما راحت می شید.بعد نگاهی به من انداخت و نفسش را صدادار بیرون داد.تعجب زده نگاهش کردم.
– این چه حرفیه می زنید من خودمم به ریحانه عادت کردم. یه روز نمیبینمش دلم براش تنگ میشه، واقعا بچه ی شیرین و دوست داشتنیه.
در ضمن شما خیلی مردونگی کردید که دختر خالهام رو بخشیدید، هم دیه نگرفتید و هم شکایتتون رو پس گرفتید.
"البته دختر خاله ی من با آن پراید قسطی پولی هم نداشت که دیه بدهد، باید زندان می رفت.
چون دختر خاله ام در این تصادف مقصر شناخته شده بود باید کلی خسارت می داد.ماشینش هم بیمه نداشت.
کاش یکی پیدا میشدوبه سعیده می گفت توکه کنترل ماشین برایت سخت است حداقل با سرعت نمی رفتی.البته خودش هم خیلی آسیب دیده بود تا یک ماه بیمارستان بود، ولی خدارا شکر الان حالش خوب است. من شانس آوردم که آسیب جدی ندیدم و با چند روز خوابیدن دربیمارستان مشکلم برطرف شد."
انگار از حرفم خوشحال شدوهمانطور که سرش را پایین می انداخت سریع گفت:–ما هم دلمون تنگ میشه، بعد زیر لبی ادامه داد:–خیلی زیاد.
❤️✨❤️✨
سرش را بالا آورد و غمگین نگاهم کرد.
–هر وقت تونستید بهمون سر بزنید، خوشحال می شیم.خجالت کشیدم از حرفش، انگار گفتن این حرف برایش سخت بود.البته برای من هم واقعا جدایی سخت بود.
نمی دانم چه حسی بود ولی دل من هم برای هر دو تنگ میشد. آقای معصومی برایم حکم معلم راداشت و من خیلی چیزها ازاو یاد گرفتم.
او استاد خطاطی است. قبل از تصادف دریک آموزشگاه تدریس می کرد. البته بعد از کار اداریاش. حالا با این اوضاع گاهی در خانه شاگرد قبول میکند.
بعد از سکوت کوتاهی گفتم: –هر جور شما صلاح می دونید فقط می ترسم ریحانه اذیت بشه.ــ اذیت که می شیم ولی باید بالاخره اتفاق بیوفته هر چه زودتر بهتر، چون هر چی بیشتر بگذره سخت تره.
می دانستم خودش از روی قصد افعال را جمع می بندد، ازاو بعید بود.باعث تعجبم شده بود، البته این اواخرمتوجه محبت هایش شده بودم. ولی آنقدرجذبه داشت و آنقدربااحترام ومتانت برخوردمی کرد که من فکردیگری نمی توانستم بکنم.
❤️✨❤️✨
ولی محبتهای زیر پوستیش رادوست داشتم.کتاب های قشنگی داشت، وقتی مرا علاقمند به کتاب دید، گفت می توانم امانت بگیرم وبخوانمشان.
کتاب هایش واقعا زیبا بودند، در مورد اسرار آفرینش، کتاب تذکره الاولیا از عطارکه واقعا وقتی خواندمش عاشقش شدم، وقتی باعلاقه می خواندم بالبخندگفت که اوم هم عاشق این کتاب است ومن برای علاقه ی
مشترکمان به یک کتاب ذوق زده شدم.
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
✿○○••••••══
💐@rkhanjani ═══••••••○○✿
#سلامآقاےمنسلامامامزمانم❣
💚غدیر همان آبی نگاه توست؛
🦋همان زلالی چشمانت؛
💚همان بیکرانهی مهربانیت.
🦋غدیر مسیر رسیدن من و توست،
💚جایی که کاروان دلهایمان بهم میرسد.
و #تووارثتمامزیباییهایغدیریمهدیجان!
#العجلوارثروزغدیر💚
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هواتو دوست دارم و
صحن و سراتو دوست دارم و
ایوون طلاتو دوست دارم و
دلتنگ یارم...
#عیدسعیدغدیر
#بهعشقمولاعلے 💚
#اللهمعجللولیکالفرجبحقعلے
@rkhanjani
در روز ولایت علیبنابیطالب من به تو فکر میکنم ادوارد آنیلی.
به تو که نخواستی میراثدار خانواده اسمورسمداری چون جیانی باشی، مالکیت باشگاه یوونتوس را نخواستی، مالکیت کارخانه فیات را نخواستی، باشگاه اتومبیلرانی فراری و هزارتا چیز دیگر را نخواستی و قدم در راهی گذاشتی که بهباور عمیق قلبیات سعادت نهایی بود. تو شیعه شدی ادواردو...
من عکس تو را کنار امام موسی صدر جلوی چشمم دارم و وقتهای زیادی به تو فکر میکنم که نامت را مهدی گذاشتی. تو هدیهٔ مسیحی؛ و این بر هیچکدام ما پوشیده نیست.
[هدیهٔ مسیح نام کتابیست درباره ادوارد آنیلی و مسیری که برای پاسخدادن به بیقراریهای درونیاش از ادبیاتخواندن گرفتن تا مطالعات دین و فلسفه و... طی کرد.]
ادوارد را اگر نمیشناسید، دربارهاش بخوانید. نه برای اینکه ماجرای مسلمانشدنش را بدانید، برای اینکه ببینیم دنیا پر است از آدمهایی که برای پیداکردن مسیر درست چطور تقلا میکنند.
#فاطمه_بهروزفخر
———🌻⃟————
@rkhanjani
"ایمان" از چیزهاییست که برایم جالب است. نه هر ایمانی. نه ایمانِ آدمِ ضعیفی که به خدا چنگ میزند تا بار سنگین هستیاش را گردنِ خدا بیندازد و راحت زندگی کند. نه ایمانِ کسی که بدون خدا، دنیایش خالی و پوچ است. نه ایمانِ کسی که مثلِ کودک چهارساله، خدا را با خودش قیاس میکند. ایمانِ کسی آنقدر قدرتمند که با پوچی جهان چشم در چشم شده، تنهایی وجودیاش را، جبرِ حاکم را، شری که بیدلیل در هستی جریان دارد را، مسئولیت سنگینش را پذیرفته و بعد ایمان را انتخاب کرده. و میتواند هروقت که نخواست، پَسَش بزند. ایمانِ کسی شبیه به علی عابدینی، زویی گلس، اسپینوزا، انیشتین.
———🌻⃟————
@rkhanjani
یک شبی آهنگ این کردم که از غربتِ شما بنویسم، قلم را روی کاغذ چرخاندم و واژه ها را ردیف به ردیف در ذهنم نشاندم، کمی احساس لابه لای واژه ها و کمی هم در عمق چشمانم چکاندم و در خلوتی جانانه با غم غربتتان رو به رو شدم،
خواستم واژه ها را به غلیان بیاورم و به صحنه ی نگارش بکشانم!
اما هر چه صبر کردم هیچ واژه ای به مهمانی صفحه ام نیامد، همه خیره و ساکت چشم در چشم من، گویی از ناتمامی معنا می گریستند...
می دانی! من غربت را تا به حال اینگونه حس نکرده بودم 💔
اینکه تو در میان مایی، با خنده های ما می خندی و با گریه های ما اندوهگین می شوی، برای گناهانمان توبه می کنی و برای دعاهامان آمین می گویی
اما من حتی واژه ای نداشتم که غمِ غربت و دلتنگی و فاصله را درونش بریزم و بر صفحه ی نگارش بیاورم💔
و این شاید همان غربتی ست که برای شما و برای ما وجود دارد...
همان غربتی که هنوز به واژه هم نیامده...
[ و در آن حال صدایی از پشت سر شنیدم که به فارسی فرمود: «به شیعیان و دوستان ما بگویید که خدا را قسم دهند به حق عمه ام حضرت زینب علیها السّلام که فرج مرا نزدیک گرداند.»][1]
1.شیفتگان حضرت مهدى( عج).ج۱.ص۲۵۱
#غم_غربت
#فاصله
#دوری
#غیبت
#دلتنگیییییی
#مثل_خیلی_ها
———🌻⃟————
@rkhanjani
تواضع امیرالمومنین را چه کسی میفهد؟.mp3
4.09M
.🌸🌸🌸
.🌸🌸
🌸
🔷 امیر ادب و تواضع
📌 برگرفته از سخنان «شه شناس»
🌾🌾
ذکرامیرالمومنین عبادت است
.
.🎵استاد حجه الاسلام امینی خواه
#امیرالمومنین
#باب_علم
🌸 @rkhanjani