eitaa logo
نسیم فقاهت و توحید
646 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
99 فایل
•┈┈✾🍀﷽🍀✾┈┈• این کانال شامل ؛ 📚 جلسات سخنرانی و تدریس #رضا_خانجانی و همچنین؛ 📤 نشر بیانات متفکران و شخصیتهای طراز اول #انقلاب_اسلامی ارتباط با مدیر @samenolhojajjj
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تواضع امیرالمومنین را چه کسی میفهد؟.mp3
4.09M
.🌸🌸🌸 .🌸🌸 🌸 🔷 امیر ادب و تواضع 📌 برگرفته از سخنان «شه شناس» 🌾🌾 ذکرامیرالمومنین عبادت است . .🎵استاد حجه الاسلام امینی خواه 🌸 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با ویلچرش طرف آشپزخانه رفت از اپن گرفت و به سختی بلند شد. نگران شدم وگفتم: –مواظب باشید. شنیده بودم از خواهرش زهرا خانم که کم‌کم می تواندراه برود. ولی جلو من تا حالا این کاررا نکرده بود. کتابی روی اپن بود همان کتابی که هردویمان خیلی دوستش داشتیم. آن رابرداشت و نگاهی از روی محبت به من انداخت و گفت:–این کتاب رو دلم می خواد بدمش به شما. دودستی کتاب رو به طرفم گرفت. بازاین معلم زندگی ام مراشرمنده کرد. کتاب راگرفتم و گفتم:–ولی شما خودتون...حرفم راقطع کرد.–پیش شما باشه بهتره. نگاهم را از روی کتاب به چشمهایش سر دادم. اوهم نگاهم می کرد، ولی سریع این گره نگاهمان را باز کرد. بالبخندگفتم:–البته به نظرمن شما نیازی به این کتاب ندارید، چون خودتون شبیهه یکی از شخصیت های این کتاب هستید.–اغراق اونم دراین حد؟ ممکنه فشارم روببره بالاها. 🌺🌺🌺 –خب این نظرمنه، برای همین میگم نیازی بهش ندارید.آهی کشیدوگفت:–اینجا نباشه بهتره...وقتی می بینمش دل تنگی خفه‌ام می کنه.انگار غم عالم را در جمله‌اش ریخته بود.خیلی دلم می خواست بپرسم دل تنگ کی؟ ولی ترسیدم بپرسم.ازجوابش ترسیدم.خیلی آرام به طرف اتاقش رفت. کتاب رادر بغلم فشردم و آرزو کردم کاش آرش اعتقادات این مرد را داشت. با صدای گریه ی ریحانه به طرف اتاقش رفتم. دستم را روی سرش گذاشتم. تبش قطع شده بود.بغلش کردم.غذایی که عمه اش برایش درست کرده بودو همیشه درظرف مخصوصش می گذاشت، از یخچال برداشتم. گرمش کردم و به خوردش دادم.ریحانه سرحال شده بود.چند تا اسباب بازی مقابلش ریختم تا بازی کند. کتابی را که آقای معصومی داده بود را باز کردم تا نگاهش کنم.متوجه یک برگه شدم که لای کتاب بود، با خط خوش خودش این شعر را با قلم ریز، خطاطی کرده بود. به جز غم تو که با جان من هم‌ آغوشست مرا صدای تو، هر صبح و شام، در گوشست چراغ خانه چشم منی، نمی‌دانی که بی تو چشم من و صحن خانه، خاموشست 🌸🌸🌸 وقتی خواندمش تپش قلب گرفتم، همین جوربه نوشته خیره مانده بودم شاید مدت طولانی. حالا فهمیدم منظورش از دل تنگی خفه ام می کند یعنی چی.آنقدرحجب و حیا داشت که اصلا فکر نکنم من رادرست دیده باشد چطوری... با این فکر لبخندی روی لبهایم امد و نمیدانم چرا تصویر عصبانیه مادرم جلوی چشم هایم ظاهرشد.بیچاره مدام می گفت تو نروآنجا، سعی کن بچه رااینجابیاوری، من خودم نگهش میدارم. ولی آقای معصومی اجازه نمیداد خوب حق هم داشت.بیچاره مامانم از این که اینجا می آمدم همیشه ناراضی بود و سفارش می کرد مواظب همه چیز باشم.ولی من آنقدراز این معلم سربه زیرم تعریف می کردم که کم‌کم‌ مامان اعتمادکرد. می گفتم مامان تا وقتی من آنجاهستم او زیاد بیرون نمی آید، بیرون هم بیاید زیاد اهل حرف زدن نیست، به جزدرمواقع ضروری. آنجا مثل اداره است. اودراتاق خودش کارش را انجام می دهد من هم این ور،گاهی که شاگردهایش برای آموزش خطاطی می آیند، از من می خواهدکه ازاتاق ریحانه بیرون نیایم. حتی برای بازکردن درهم خودش می رود. این حرفها خیال مامان را راحت می کرد. بااین حال سفارش کرده بود به کسی نگویم اینجا کار می کنم. به جز خانواده خودمان و خاله ام کسی خبرنداشت. ✍ ... 🌸 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🔅 السّلام علیکَ بِجوامعِ السَّلام... 🌱تمام سلام‌ها و تمام تحیّت‌ها نثار تو باد، ای مولایی که حقیقت سلام هستی و روز آمدنت، زمین لبریز خواهد شد از سلام و سلامتی... 📚زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان 🌸🍃
✍کلام امام کاظم (ع)در مورد شیعیان و منتظران امام عصر (عج)فرمودند: ✅خوشا بر احوال شيعيان ما كه در غيبت قائم ما به رشتهء ما متمسّك هستند و بر دوستى ما و بيزارى از دشمنان ما ثابت قدم هستند ، آنها از ما و ما از آنهائيم ، آنها ما را به امامت و ما نيز آنان را به عنوان شيعيان پذيرفته‌ايم پس خوشا بر احوال آنها و خوشا بر احوال آنها بخدا سوگند آنان در روز قيامت هم درجهء ما هستند . 📚کمال الدین ـ ج۲ ص۳۸۸ 🌷میلاد امام کاظم (ع) مبارک @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷صلوات خاصه ☝️ 🌷امام موسی کاظم علیه السلام 🤲 التماس دعای فرج ♡••♡••♡••♡••♡ 🌸@rkhanjani
بسم الله..
اهدناالصراط المستقیم.... ———🌻⃟‌———— ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @rkhanjani
من از « الیوم اکملتُ لکم... » اینگونه فهمیدم خدا با مهر او دین مرا اندازه می گیرد 💚 ———🌻⃟‌———— ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📢 بعد از اثبات اصل غدير، بايد به‌دنبال گسترش معارف غدير و ارتقاء درک از امام باشیم. 💠 استاد ميرباقری: «نوع بحث‏‌هايی که در باب حادثه غدير اتفاق می‌‏افتد، در خط مرزی طرفداران غدير و مخالفان غدير است؛ تمام هدف اين است كه اثبات کنيم غدير وجود داشته است. البته اين امر هم بايد انجام بگيرد؛ در طول تاريخ هم براي اين کار زحمت‌‏ها کشيده‌‏اند؛ عبقات‌الانوار، الغدير و آثار شيعي ديگر مشحون از حقايق و زحمات و رنج‏‌هايی است که بزرگان شيعه كشيده‏‌اند؛ اما به نظر می‌‏آيد در حال حاضر، اين اقدامات ديگر کافی نيست. بعد از اثبات اصل غدير، بايد به‌دنبال گسترش معارف غدير و ارتقاء درک از امام بود. نظام ولایی‌ای که شيعه تعريف می‌‏کند ـ که نظام سياسی شيعه هم هست ـ و چيزي فراتر از يک نظام اجتماعی است. بحث از يک جريان حقيقي در کل عوالم است كه به‌تدريج بايد تلقی و القاء شود؛ يعنی بحث ولايت اميرالمومنين (ع) فقط اين نيست که چه کسی حکومت می‌‏کند؛ بلكه بحث از جريان ولايت حقه‌‏ای است که بستر تحقق توحيد در عالم است؛ بحث از معرفت ولی خدا و خليفه الله است که زيارت جامعه کبيره جلوه‌‏ای از آن کمالات است.» @rkhanjani
🍃 آبادی دلم دلم می‌خواهد یک بار دلت را ببینم. یعنی می‌شود خدا برای یک لحظه هم که شده دلت را در مقابل نگاهم به تصویر بکشد؟! می‌خواهم ببینم در دلت برای چه کسانی خانه ساخته‌ای؟ می‌خواهم دنبال خانۀ خودم بگردم و ببینم آیا پیدا می‌کنم یا نه؟ و اگر هست، چه قدر آباد است؟! من دعای خانه‌ات آباد را دوست دارم، اگر مقصود خانه‌ام در دل تو باشد. کاش از زبان تو می‌شنیدم که برایم دعا می‌کنی: خانه‌ات آباد! شبت بخیر آبادی دلم! @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁉️شما می‌دونید چطوری می‌شه خاطرات منفی رو که ریشه تو رفتارای زشت گذشته‌‌مون داره، از ذهن همسرمون پاک کنیم؟🤔 🔰 عوامل مؤثر در پاک شدن خاطرات ذهنی منفی 1⃣ شدّت زشتی رفتارای گذشته ♨️هر اندازه رفتارایی که تو گذشته انجام دادیم از نگاه همسرمون زشت‌تر باشه، مدّت زمان لازم برا پاک شدن این خاطره‌ها هم بیشتره.👌 2⃣ مدّت ادامه داشتن رفتار اشتباه 🔷 یه وقت رفتار اشتباه ما خیلی زشته، ولی فقط یه بار انجام دادیم. یه وقتی هم رفتار دیگه‌ای رو که اندازه زشتی اون به پای رفتار اول نمی‌رسه، انجام می‌دیم ولی این رفتار تا مدّت قابل توجهی مثلاً یه سال ادامه داره.😔 🔷 اگر چه اندازه زشتی رفتار دوم کمتر بوده، ولی بعید نیست به جهت تدوام زیادش، اثر بیشتری روی همسرمون بذاره. به همین دلیل هم برا پاک شدنش از ذهن همسر، نیازمند زمان بیشتری هستیم نسبت به اون رفتار بسیار زشتی که فقط یه بار انجام دادیم.☝️ 3⃣ شخصیت همسر 🔶 کینه‌ای بودن یا اهل گذشت بودن همسر، تأثیر زیادی توی مدّت زمان لازم برا پاک شدن خاطرات منفی از ذهن همسرمون داره.💯 4⃣ شدّت زیبایی رفتارای مقابل 🔴 ما با سلاح رفتارای زیبا، به جنگ خاطراتی رفتیم که ریشه تو رفتارای زشت گذشتۀ ما داره. پس هر اندازه این سلاح قوی‌تر باشه، توی این میدان نبرد، زودتر به پیروزی می‌رسیم.💪 5⃣ فاصلۀ میان رفتارهای زشت و رفتارهای مقابل ♨️خاطرات منفی، مثل جرم دندان هستن که اگه زود به سراغشون بریم، با یه مسواک زدن ساده پاک می‌شن، ولی اگه دیر به فکرشون بیفتیم، این جرم ها محکم می‌شن و با مسواک زدن از بین نمی‌رن. نباید اجازه بدیم بین خاطرات ذهنی منفی و رفتارای زیبای ما فاصلۀ زیادی بیفته.✌️ @rkhanjani
اندیشه شیعی «شیعه بقا و دوام خود را مرهون سیاست جمعیتی امام موسی کاظم است». 💠 بنا به نگرش اسلام، فرزند آوری فواید فراوانی دارد و داشتن فرزند و باقی گذاشتن نسلی صالح برای هر مسلمانی، یک امر مبارک و میمونی تلقی می‌شود؛ سزاوار نیست هیچ مسلمانی به اختیار خود بدون ذریه بماند. در میان ائمه معصومین علیهم‌السلام، با توجه به شرایط زمانی، امام موسی کاظم (علیه‌السلام) الگویی تمام‌عیار برای سیاست جمعیتی و فرزند آوری مسلمانان هستند. ❇️ اندیشه تشیع که امروز در جهان اسلام و به ویژه ایران اسلامی وجود دارد، دلیل آن همین تدبیر امام کاظم (ع) در ازدیاد نسل در مقابل کشتار شیعه توسط هارون الرشید بود. @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مادرم وقتی خیلی جوان بود و من و خواهرم کوچک بودیم بیوه می شود. پدرم بر اثرتصادف ضربه مغزی می شود ودر جا فوت می کند. مادرم تمام زندگی‌اش را پای ما ریخته است و همیشه می‌گوید دلم می خواهد مثل پدرتان بنده ی خدا باشید. تنها نصیحتی که از بچگی از اوشنیده ام همین است... «بنده باش»...اوایل نمی فهمیدم منظورش چیست؟ ولی هر چقدر بزرگ تر شدم فهمیدم چقدر سخت است بنده بودن و چقدر حرف در این دو کلمه است.چقدر می شود در موردش کتاب نوشت وحرف زد و باز به قول عطار اندر خم یک کوچه ماند. صدای گریه‌ی ریحانه که آویزان پاهایم شده بود، من را از اقیانوس فکرهایم بیرون آورد. نگاهی به ساعت انداختم نزدیک اذان بود. همیشه پیش ریحانه نماز را می خواندم بعد به خانه می رفتم. 🌹🍃🌹🍃 ریحانه را بغل کردم تا آرامش کنم. نمی دانستم چه کنم. ریحانه بی قراری می کردو از من جدا نمیشد. اذان گفته بود ومن هنوز بچه به بغل فکرمی کردم چطورراضی اش کنم که روی زمین بنشیندوآرام باشد. آقای معصومی ازاتاقش بیرون آمدتا وضو بگیرد. نمی خواستم ببینمش خجالت می کشیدم. یادشعری که برایم نوشته بودافتادم وسرم راپایین انداختم. –خانم رحمانی بچه رو بدید من نگه دارم، اذانه شما نمازتون رو بخونید، من بعدا می خونم. امروز حالش خوب نیست اذیتتون می کنه. 🌹🍃🌹🍃 اصلا رویم نشد حرفی بزنم. بدون این که نگاهش کنم بچه رادرآغوشش گذاشتم و برای وضوگرفتن به سرویس رفتم.وقتی بیرون آمدم نبود. بچه راداخل اتاقش برده بود.بعد از نماز لباس پوشیدم که بروم. چند تا تقه به در زدم از همان پشت اتاق گفتم: –آقای معصومی با اجارتون من دارم میرم، فقط اگه دوباره تب کرد داروش رو بهش بدید. خواستم بروم که دراتاقش راباز کردو گفت: –دستتون درد نکنه. زحمت کشیدید. دیدم بچه در بغلش بی قراری می کند.گفتم:–من بچه رو نگه می دارم تا شماهم نمازتون رو بخونید بعد میرم.ــ نه شما برید ما با هم کنار میاییم.ـ _بی توجه به حرفش دستهایم را دراز کردم برای گرفتنش، که خود ریحانه مشتاقانه خودش را دربغلم انداخت و نگذاشت پدرش تعارف کند. بعد از تمام شدن نمازش، تشکر کردو گفت: –صبر کنید زنگ بزنم آژانس.–نه با مترو راحت ترم. 🌹🍃🌹🍃 بلند شدم تاخداحافظی کنم دیدم به کتاب روی اپن، خیره شده، با سرش اشاره کرد به کتاب و گفت:–نمی برینش؟ ــ روز آخر که خواستم برم با بقیه ی وسایل هام می برم. یکم سنگینه. (چون چند تا لباس و چادر نمازو کتاب و غیره آورده بودم اینجا.) با بستن در خروجی و وارد شدن به کوچه، دنیایی از افکاربه ذهنم هجوم آوردند. غرق در افکارم بودم که با صدای سلامی به خودم امدم. با دیدن آرش که دست به سینه ایستاده بودوبه ماشینش تکیه داده بود شوکه شدم. به نظر یک خشم پنهانی هم داشت که نمی توانست خوب مهارش کند. ✍ . . ═══••••••○○✿ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸 @rkhanjani
فاروق اعظم .mp3
3.39M
🔈 💠 فاروق اعظم 📍با علی خوب و بد از هم جدا می‌شوند .🌸 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴اینجوری عذرخواهی نکن! 🔻عذرخواهی الکی: «اوکی، به نظرم خیلی جدی گرفتی، ولی خب ببخشید» 🔹عذرخواهی واقعی: «با اینکه قصد من شوخی بود، ولی می‌فهمم حرفتو. درست میگی. معذرت می‌خوام که حواسم به اون قضیه نبود» 🔻عذرخواهی الکی: «واقعا متاسفم که این حس بهت دست داد» 🔹عذرخواهی واقعی: «متاسفم کاری کردم که باعث شد این حس بهت دست بده» 🔻عذرخواهی الکی: «باشه، ببخشید، حالا راضی شدی؟» 🔹عذرخواهی واقعی: «ببخشید. چه جوری می‌تونم جبران کنم؟ چیکار کنم که یکم حالت بهتر شه؟» @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا