💐 قسمت 9
با پدر و مادرم تو یه خونه ویلایی هفتصد متری سمت شمال تهران زندگی میکنیم.
هیی... آب و هواش نسبت به آلودگی افتضاح مناطق دیگه تهران میشه گفت بهتره.
قبل رسیدن ریموت رو زدم تا معطل باز شدن در نشم.
به محض رسیدن ماشین رو توی حیاط کنار شاسی بلند بابا پارک کردم و به سمت در ورودی رفتم
بعد سلام و خوش و بش و چشم چشم گفتن به سفارشات مامانم، سریع لباسا رو از تنم کندم و خسته و کوفته روی کاناپه ولو شدم.
به لطف مامان خوبم و البته شاید کوکب خانم که این احتمال دومی خیلی قوی تر و معقول تره، یک شکلات داغ روی میز منتظرم بود.
چه قدر لم دادن روی راحتی حال میده! مخصوصا اگه یه پریز هم نزدیکش باشه.
اگه سیم شارژرت هم بلند که دیگه زندگی توی خود بهشته!
اگر فکر میکنید دارم چرت و پرت میگم بدونید که درد کشیده نیستید!
اونی که سختی کشیده باشه با اشاره من خودش تا تهش میره و چه بسا الان خنده رو لباش باشه!
توی حال خودم بودم و پیام های گوشیم رو چک میکردم که با صدای ترکیدن بمبی از جا پریدم.
از این بمب صوتی ها که توی فیلما نشون میده گوش آدما کر میشه و تا مدت ها صوت میزنه!
- هاااانیه! تو چرا دراز کشیدی!
یعنی کافیه یه بار دیگه مامانم اینطوری صدام کنه..
مطمئنا تا مدت ها دیگه موهام نیاز به اتو نداره!
تا چند ثانیه که کامل کپ کرده بودم..
انصافا فکر کردم بمبی چیزی ترکید..
به خودم که اومدم دیدم مامانم دست به کمر، با چشایی که ازش آتش میباره داره منو نگاه میکنه...
- مامااان...! ترسیدم...!
بین دو ابروی پهن مامانم پر چین شده بود!
- الان مهمونا میرسن...
دیر اومدی درازم کشیدی!
گاهی ما دخترا واقعا نمیدونیم باید به مامانامون چی بگیم!
- یه کمی توی ترافیک موندم..
حالا چرا این همه خشونت!
تربیتم خراب میشه ها...
کاملا معلوم بود که با اعصابش کنار نیومده و از هم جدا شدن!
خواستم بگم "اینهمه خواستگار راه دادین خسته نشدین؟!
اصلا چرا هر کی زنگ میزنه راهش میدین!
باید برا یه بارم که شده تکلیفم رو مامانم روشن میکردم!
فیلم اکشن که تماشا نمیکنید! من خودم رو بندازم توی هچل بعد چی؟!
تا همینجاش هم چپ چپ نگاه کردنای مامانم داد میزد که چند ثانیه دیگه اینجا بمونم هر چی دیدم از چشم خودم دیدم
و البته حتما شروعش با چپه شدن همین شکلات داغ روی سرم بود!
پس خیلی محترمانه و بدون هیچ حرف اضافی و تحریک کلامی قبل از بروز هر حادثه ای سریع چشمی گفتم و روی مامیم رو بوسیدم و سرپایی قهوه رو خوردم و رفتم تا حاضر بشم!
ببخشید منظورم شکلات داغ بود. حواس برا آدم نمیذارن که!
✍ مجتبی مختاری
🌸@rkhanjani
آنهایی که محرومیت هیجانی را بهصورت افراطی جبران میکنند، بسیار پرتوقع هستند؛ مخصوصاً وقتی نیازهایشان ارضا نشود، عصیان میکنند. این افراد گاهی حالت خودشیفتگی پیدا میکنند. ازآنجاکه در دوران کودکی محروم یا لوس بار آمدهاند، احساس میکنند که دیگران وظیفه دارند نیازهایشان را برطرف کنند. چنین انسانهایی بر این باورند که به هر روش و طریقی باید انتظاراتشان برآورده شود. آنها لوس و بیمسئولیت بار آمدهاند و هیچگاه از قوانینی اطاعت نکردهاند. البته بعضی اوقات این افراد به خاطر استعداد و هوشی که بروز دادهاند، دوست داشته شدهاند؛ اما هیچوقت محبت واقعی و خالص را دریافت نکردهاند. تعداد کمی از این افراد، نیازهایشان را به گونهای بیان میکنند که در نظر دیگران افراد وابسته، درمانده و نمایشی جلوه میکنند. ممکن است مشکلات روانتنی و جسمی داشته باشند و با شرایط خاص خود، جلب توجه میکنند یا دیگران را وادار میکنند از آنها مراقبت نمایند و به این ترتیب، از این علائم نفع میبرند. البته این کار خارج از حوزه هوشیاری آنها انجام میشود...
🌸@rkhanjani🌸
🔴واقعیت اول _مردان به احترام بیشتر از عشق نیاز دارند🔴
✔️احترام به قضاوت ها ونظراتش:وقتی مرد سخنی می گوید اگر موافق هستید تایید کنید اگر مخالف هستید مخالفت خود را با حالت تهاجمی نشان ندهید.
✔️احترام به توانمندی ها؛مردان اگه بتوانند کاری انجام دهند احساس قدرت می کنند.مثلا وقتی وسیله ای در منزل خراب میشود و او می خواهد درستش کند منصرفش نکنید. شاید او می خواهد قدرت خود را نشان دهد.
✔️احترام به ارتباطات:زنان قدرت زیادی در قدرت دادن ،تضعیف کردن ،تشویق و خشمگین کردن مرد دارند. گاهی بعضی چیزها از نظر زن چندان مهم نیست ولی مرد را خرد میکند.
✔️احترام درجمع:بزرگترین مجرمان زنانی هستند که مرد خود را دوست دارند ولی به گونه ای برخورد می کنند که او احساس بی احترامی میکند.
وقتی در جمع از مرد انتقاد می کنید یا حرف ها و دیدگاه هایش را با حالتی از سرزنش له می کنید او را تحقیر می کنید.
❤️@rkhanjani❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔ به همدیگه نپرید، چون بهایی سنگین بابت آن باید پرداخت کنید...⁉️
#بهار_مهدوی
@rkhanjani
┄┅◈⚜◈┅┄
آدمها به قدر نگاهشان، به قدر وسعت روحشان، شاد میشوند.
بعضی را حتی چیزهای کوچک مست میکند؛ آنقدر که آرزوهای بزرگشان را فراموش میکنند.
اما بعضیها خوب جان سپردهاند به کلام مولای متقیان که: «جانتان ارزش بهشت دارد. به کمترش نفروشید!»
بعضی خوب دانستهاند دنیا چیز زیادی برای شادی ندارد. بعضی خوب دانستهاند تا تو نباشی؛ شادی همان غم است که نقاب زده!
ای اصل شادی دنیا! تو بیا!
┄┅◈⚜◈┅┄
#صبحی_که_با_سلام_تو_آغاز_می_شود
#السلام_علیک_یا_بقیّة_اللّه
╔═⚜◈═════╗
@rkhanjani
╚═════⚜◈═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨چه زیباست
كه چون صبح پیام ظفر آریم
گل سرخ، گل نور ز باغ سحر آریم
#فریدون_مشیری
سلام صبحتون بخیر
روزتون سرشار
از انرژی های مثبت
و اتفاق های بی نظیر
و پر از خیر و برکت...
#انگیزشی
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
🔥مستندداستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت دهم👇
💐 قسمت 10
این جمله رو به نظرم آقایون هیچ وقت نمیتونن درک کنن!
چه بسا بهشون بگی یه سری دری وری هم بهت بگن!
البته حق دارن.
توقعی هم نیست.
چون نکشیدن درک نمیکنن!
ولی مطمئنم خانم ها با تک تک سلول ها و مویرگ ها و حتی دونه دونه الکترون ها و اتم هاشون تاییدم میکنن!
سخت تر از مهمونی دادن و مهمونی رفتن و کار توی معدن و کوه کندن و جون کندن و خلاصه هر بدبختی بیچاره گی که فکرش رو بکنی همینه که ندونی و کلافه بشی و مدام از خودت بپرسی...
" الان من چی بپوشم؟!!
یعنی اینقدری که ما خانم ها سر همین یه مورد توی زندگی سختی میکشیم انیشتین توی تموم عمرش سختی نکشیده!
به نظرم همین مساله به ظاهر ساده، سخت تر از همه سختی هاست.
باز صد رحمت به وقتی مهمون بخواد بیاد!
این یه کمی بگی نگی قابل تحمل تره!
اما امان از وقتی که بخوای مهمونی بری!
اونوقته که کل کمدت رو باید بریزی بیرون و یکی یکی لباسا رو تست کنی و هزار بار جلوی آینه بری و مدام روی ماهت رو ببینی!
حالا این همه سختی رو بذارید کنار اینکه زیاد وقت هم نداشته باشی و هر لحظه قرار باشه مهمونا از راه برسن!
سریع چند دست لباس انتخاب کردم و ریختم روی تخت.
یکی دوتاشون رو تست کردم و دیگه وسواس به خرج ندادم و رفتم سراغ سر و صورت.
کمی جلوی آینه به خودم رسیدم و ژیگول میگول تر که شدم از شدت خستگی روی تخت ولو شدم.
کاش میشد یه کمی میخوابیدم... ولی خب با این سر و وضع که نمیشد خوابید!
اینکه نگفتم چی پوشیدم و چی نپوشیدم علت داره...!
آخه کاری کردن که به شدت ازش بدم میاد!
یک ساعت.. دوساعت...
نخیر! خبری نشد که نشد!
بدجوری خونم قُل قُل میکرد!
اینقده جوشیده بود که مثل رب غلیظ شده بود!
حالا تو بیا کارد بزن! مگه چیزی در میاد!
آقا با یه عالم فیس و افاده با کلی تاخیر بالاخره تشریف آوردن!
خب الان چی باید بهشون بگم!
حیف نون واقعا!
حتی اون نون های لواشی که سوخته یا خمیره!
طرف دیر اومده دو قورت و نیمشونم باقیه!
لابد خودشم مرد زندگی میدونه!
حالا کاش مثلا عذر خاصی میداشت!
نخیر! خواهرشون از مسافرت اومده بودن دلشون تنگ شده بوده وایستادن ایشون رو ملاقات کنن!
لا اله الا الله!
حیف دور از شخصیتمه و الا جا داشت هر چی فحش بلدم روی کاغذ بنویسم موشک کنم بفرستم بره دم خونشون...
اصلا چون خیلی ناراحتم ماجرای این یکی خواستگار رو حتی در حد و اندازه قبلی هم تعریف نمیکنم!
اینجوری قضاوتم نکنین...! حق دارم ناراحت باشم!
واقعا بعضی آدما بیشعورتر از بیشعورین!
یکی اونقده تبش تنده که دو ساعت زودتر میاد!
یکی هم انگار نه انگار قراری داره و یه عده منتظرشن و بوق سگ پا میشه میاد!
مگه نمیگن مرد سرش بره قولش نمیره!
پس چرا اینا..!
واقعا چه طور میشه به این آدما اعتماد کرد!
سالی که نکوست از بهارش پیداست!
مجتبی مختاری
🌸@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️بعضیا با روزه گرفتنشون اوج میگیرن تا اون بالا بالاها...
استاد شجاعی
🌸@rkhanjani
خـــدایــــــــــا
به من زیستی عـــطا ڪن
ـه در لحظه مرگ بر بی ثمری
عمری ڪه از دست رفت
حسـرت نخورم.
🌴💎🌹💎🌴
@rkhanjani
یکی از مشکلات دیگر بین ما مردم تجمّلگرایی افراطی است؛ تجمّلگرایی. همین است که ازدواجها مشکل شده؛ جوان در سنّ ازدواج ــ چه دختر، چه پسر ــ قادر به ازدواج نیست؛ چرا؟ چون پدر و مادرش دچار رودربایستی قوموخویشها هستند؛ مهریّهی فلانجور، جهیزیّهی فلانجور، تجمّلات فلانجور، مهمانی فلانجور! هزینههای ازدواج بالا رفته. از این مسابقهی تجمّلگرایی باید بیرون بیایید؛ یک عدّهای در تجمّلگرایی مسابقه راه انداختهاند؛ باید خودتان را از این مسابقه خارج کنید. این یکی از عیوب کار ما است.
سخنرانی مقام معظم رهبری در حرم مطهر رضوی ۱۴۰۲٫۱٫۱
@rkhanjani