eitaa logo
نسیم فقاهت و توحید
650 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
99 فایل
•┈┈✾🍀﷽🍀✾┈┈• این کانال شامل ؛ 📚 جلسات سخنرانی و تدریس #رضا_خانجانی و همچنین؛ 📤 نشر بیانات متفکران و شخصیتهای طراز اول #انقلاب_اسلامی ارتباط با مدیر @samenolhojajjj
مشاهده در ایتا
دانلود
اولین بانوی مبلغ بین الملل بود دختر بود و مطیع ولایت، هجرتش جهاد بود برای اقامه دین و ایجاد پایگاه علمی ..... زن در اسلام این چنین با مال و جان خود قیام میکند. @rkhanjani
مسافر مجرد !!! یکی از القاب حضرت معصومه (س)، مریم اهل بیت (ع) هست که این لقب و همچنین تعیین روز دختر به مناسب تولد ایشان، به خوبی نشان میده که حضرت معصومه یک بودند. نکته جالب در زندگی ایشون، سفر طول درازشون هست. حضرت معصومه بعد از اینکه احساس می کنه باید به حمایت برادرش امام رضا(ع) بره و ایشون رو در سختی های پیش امده همراهی کنه، تصمیم به مسافرت میگره !! این مسافرت از چند جهت قابل توجه هست : الف- مسیر طولانی : مسافرت ایشون، نه مسافرت یک روزه و یک ماهه بلکه مسافرتی بوده که حداقل شش تا یک سال راه باید طی بشه تا به مقصد برسه. چرا که ایشون باید از مدینه در جنوب غربی کشور عربستان فعلی، حرکت می کردن و به مرو واقع در جنوب ترکمنستان امروزی برن و در راه از دو کشور عراق و ایران عبور کنن. ب- خطرات مسیر : ایشون شهرت اجتماعی خاصی در ممالک اسلامی داشتن چرا که از یک طرف دختر بزرگترین مخالف حکومت به حساب می آمدن و از سوی دیگر خواهر ولیعهد به حساب می آمد، که اگر چه امام ولیعهد بود ، اما مخالفت ایشون با حکومت بر همگان روش بود و از آنجایی که هر احتمالی اعم از کشته شدن داده میشد( که همینطور هم شد) این سفر، بسیار سفر پر خطری بود. ج - آزادی عمل چیزی که در این سفر جالبه، آزادی عمل ایشون هست. ایشون دختر مجردی بودن که تصمیم به این سفر میگیرن و این نشان از حضرت داره و جالب تر اینکه خانواده ایشون که جمعی از برادران بودند، به انتخاب ایشون احترام میذارن و مقدمات سفر رو براشون فراهم می کنن.. این با این عمل، خود را به گونه ی صورت میده که فکر می کنه درسته!! و خدا هم به انتخاب ایشون، آفرین میگه و نام ایشون رو بلند آوازه می کنه. آری اگر ، باشه، هم میشه نه ، هم داره نه و هم می کند نه امیدوارم حضرت معصومه که زمینه فهم بسیاری از علمای بزرگ کشور مثل رو فراهم کردن، با کرامت خودشون ریشه های فهم دختران ایران زمین رو هر چه بیشتر آبیاری کنن🌹 @rkhanjani
هدایت شده از  بسوی خدا
🔰شهید مطهری ره: " هنگامی که مصالح اخلاقی و اجتماعی‌، افراد اجتماع را ملزم کند که در معاشرت اسلوب خاصی را رعایت کنند مثلاً با لباس کامل بیرون بیایند، چنین چیزی نه بردگی نام دارد و نه‌ زندان، و نه ضد آزادی و حیثیت انسانی است و نه ظلم و ضد حکم عقل به‌ شمار می‌رود. برعکس، پوشیده بودن زن - در همان حدودی که اسلام تعیین کرده است - موجب کرامت و احترام بیشتر او است، زیرا او را از تعرض افراد جلف و فاقد اخلاق مصون می‌دارد . شرافت زن اقتضاء می‌کند که هنگامی که از خانه بیرون می‌رود متین و سنگین‌ و با وقار باشد، در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچگونه عمدی که باعث‌ تحریک و تهییج شود به کار نبرد، عملاً مرد را به سوی خود دعوت نکند، زباندار نپوشد، زباندار نرود، زباندار و معنی‌دار به خود آهنگ ندهد. چه آنکه گاهی اوقات سخن می‌گویند، راه رفتن انسان‌ سخن می‌گوید، طرز حرف زدنش یک حرف دیگری می‌زند. " 📌مسأله حجاب،ج1، ص 101 و 102 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گروه پرسش و پاسخ حول : مسائل اعتقادی💥 معارف انقلاب⚡️ سوالات عمومی🥀 لطفا گروه را به دوستان و آشنایان معرفی کنید 👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2165899380C1963100fcb
. ♻️ آقا خودش گفت: تو شهید میشی... چون کر و لال بود، خیلی جدی نمی‌گرفتنش. یه روز کنار قبر پسر عموی شهیدش با انگشت یه قبر کشید، نوشت "شهید عبدالمطلب اکبری!" خندیدیم! هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و نوشته‌‌‌اش رو پاک کرد و سرش رو انداخت پایین و رفت. فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش. ۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن. ‏دقیقا جایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و ما مسخره بازی درآورده بودیم! ‏وصیت نامه‌ش خیلی سوزناک بود؛ نوشته بود: بسم الله الرحمن الرحیم ‏یک عمر هر چی گفتم؛ به من می‌خندیدن! ‏یک عمر هر چی می‌خواستم به مردم محبت کنم، فکر کردن من آدم نیستم و مسخره‌‌م کردن! ‏یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم ‏اما مردم! ما رفتیم ‏بدونید هر روز با آقام امام زمان(عج)حرف می‌زدم. آقا خودش گفت: تو شهید میشی... 🔺نسیم معنویت وتوحید @rkhanjani
هدایت شده از نسیم فقاهت و توحید
گروه پرسش و پاسخ حول : مسائل اعتقادی💥 معارف انقلاب⚡️ سوالات عمومی🥀 لطفا گروه را به دوستان و آشنایان معرفی کنید 👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2165899380C1963100fcb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌بی کسی ... تعریفی جز نبـ💔ـودنت ندارد❗️ این شرح حال ماست ؛ اینجا بدون تـ❤️ــو❗️ سلام آشنـ❤️ـای غریب ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کوچه‌های شهرِ ما بوی غریبی می‌دهد کی گلِ زیبای نرگس از گلستان می‌رسد
✍امـام صـادق (عليه‌السلام) فرمـودند: هركس چيزى را نقل كند و قصدش ظاهر ساختن عيب و بدى و ريختن آبروى مؤمنى باشد و بخواهد او را از ديده هاى مردم بيندازد و در انظار، سبك و بى ارزش كند، خداوند متعال او را از دوستى خود خارج و در دوستى شيطان وارد مى كند. 📚ثواب الاعمال ص 547 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴اقتدار پدر و مادر یعنی چه؟؟ ✍ اقتدار بر خلاف تصور افراد، به ترسناک بودن، اخم كردن، زور گو بودن، قُلدر بودن، حرف حرف من است، و... نيست. پدر و مادر مقتدر كسى است كه كنترل احساس و رفتارش را به دست كودک و نوجوانش نميدهد. او هميشه محكم و مهربان است، مخصوصا زمانى كه فرزندش دچار بحران احساسى و رفتارى است. والدين زمانى اقتدار دارند كه كودک می‌داند والدينش پشت و پناهش هستند؛ بى قيد و شرط دوستش دارند، براى او حرمت و احترام قائلند؛ به او اعتماد دارند و به او آزادى می‌دهند، اما هرگز به او اجازه نمی‌دهند از مرزهاى خاصى عبور كند. همانگونه كه والدين مقتدر هرگز به خود اجازه نمی‌دهند از مرزهاى خاصى عبور كنند، مرز براى كودكان جاييست كه او به خود يا ديگران آسيب می‌زند يا به حقوق كسى تجاوز ميكند! اشتباه رایج در رفتار والدين آنجاست كه اقتدار آنها تبديل به آزار كودكانشان می‌شود؛ مانند داد زدن، تحقير، تمسخر يا تهديد كردن، تنبيه غير علمى، قهر كردن، نصيحت تكرارى، سرزنش و مقايسه .. @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔥مستندداستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 41👇 توی فاصله بین دو کلاس داخل محوطه دانشگاه با فائزه قدم میزدیم و میحرفیدیم. - میدونی توی این مرحله با چند نفر باید مسابقه بدیم؟ یه نگاه عاقل اندر سفیهی بهم کرد و گفت: - نابغه! این سوالی بود که خودم سر کلاس ازت پرسیدما! - خب حالا! ثبت جهانی که نکردی! مهم جوابشه. پاشو به درخت تکیه زد و گفت: - توی مرحله دوم فقط باید با نفرات برتر دانشگاه های دولتی رقابت کنیم. از هر دانشگاه هم که سه نفر بیشتر به این مرحله نرسیدن. فکر نمیکنم تعداد زیادی باشیم. البته رقابت با یه عده بچه زرنگ، کمشم زیاده. به نشونه تایید سرم رو تکونی دادم. ادامه داد و گفت: - دیشب توی اینترنت میگشتم، دیدم حدود صد و چهل پنجاه تایی دانشگاه دولتی در سطح کشور داریم. - یعنی توی این مرحله یه چیزی حدود 450 تا رقیب داریم؟ - آره و برای رسیدن به مرحله آخر بین این 450 نفر، باید جزء 3 تای اول باشیم. حرفش که تموم شد ساکت شد. دستاش رو بغل گرفته بود. توی فکر رفته بود.. نمیدونم فکر چه جور جایی هست که میشه توش فرو رفت! یا هیچوقت نفهمیدم که ما دستا رو بغل میکنیم یا دستا ما رو بغل میکنن1 به نظر میاد اونا ما رو بغل میکنن! اگر ما جدای از دستامون باشیم چه طور اونا رو بغل میکنیم؟ اصلا مگه بغل کردن بدون دست هم میشه؟ لابد این بغل کردن دست یه عشق یک طرفه هست. خوب شد من رشته زبان فارسی نرفتم! و الا همون روز اولی حتما اخراج میشدم! - فائزه کجایی؟ - هااا؟ - ها چیه. بگو جانم. به نظرت میتونیم؟! - چیو میتونیم؟! - اینکه به قله اورست صعود کنیم. به نظر کار مشکلی میاد؟ چشماش گرد شد! - قله اورست؟ - شیرین میزنیا! همین مسابقه رو میگم دیگه. به نظرت میتونیم برنده بشیم؟ شونه هاش رو بالا انداخت - نمیدونم. رقیبامون یه عده بچه مخ هستن! چشمم آب نمیخوره. با غرور گفتم: - آره ولی ما هم از سر راه نیومدیم! - من که امید ندارم. فک نمیکنم بشه ولی اگه بشه چی هم میشه ها! با دست چندتا پشت شونش زدم و مثل بزرگ ترها شروع کردم به نصیحت کردن! - کار که نشد نداره دختر! خیلی جدی و سنگین گفت: - آره درست میگی. باهات موافقم حق با توئه. ما میتونیم... چرا نتونیم. فقط کافیه تمرکزمون رو بذاریم روی اینکه سوال ها رو چه جوری به دست بیاریم! - واا! فائزه!! دارم جدی میگما! چپ چپ نگاهم کرد و گفت: - یه چیزی برا خودت میگی خب! کلاس انگیزه و امید بخشی که نیومدی هانیه جان! توی خونه چی میخوری که اینقدر بالا بالا میپری! میبینی توی پرت نمیزنم به این معنی نیست که داری درست میگی! من تا همینجاشم فکر نمیکردم قبول بشیم! تو هم اگه فکر میکنی خیلی زرنگی واسه اعتماد به نفس کاذبته! جو گرفتت! یه دکتر خوب میشناسم. روان شناس خوبیه. میخوای معرفیت کنم؟ - نخیر. خودت رو معرفی کن! تو چرا هنوز شروع نشده خودت رو باختی؟! تا اینجاش که خوب اومدیم. بقیش رو هم میریم. هوفی کشید. چند ثانیه ای مکث کرد و شمرده شمرده گفت: - ببین هانیه! با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمیشه! خیلی از اونایی که باید باهاشون رقابت کنیم جزء بهترینان. حتی رتبه بندی علمی دانشگاهشون از دانشگاه ما هم بالاتره. به چی امید بستی؟! بدجوری نا امیدی توی چهرش موج میزد. خندیدم و گفتم - دِ نشد دیگه. ما هم پخمه نیستیم! مثلا نخبه ایم! خندید و با تمسخر گفت: - آره! مثلا. فقط من و تو نخبه ایم! اونام همشون تُخمه اَن! از رتبه بندی دانشگاهشون هم معلومه که اصلا چیزی بارشون نیست! نمیدونم چرا هی رتبه دانشگاهمون رو توی سرمون میزد! - خب دانشگاه ما هم خوبه. حالا شاید توی رتبه بندی دانشگاه های کشور اول نباشیم ولی آخرم نیستیم. اصلا مگه این دلیل میشه هر کی اونجاست زرنگ باشه و هر کی اینجاست گاگول؟! نگید که نمیدونید گاگول یعنی چی؟ هنوز هفت هشت دقیقه ای تا شروع کلاس بعدی مونده بود. خودمم میدونستم رقابت آسونی پیش رومون نیست ولی قبول شکست قبل از شکست، از خود شکست ضایع تره! فرض کن هنوز جنگ شروع نشده از ترس دشمن بری تسلیمش بشی! دوست داشتم امید رو به فائزه برگردونم. با این انگیزه و پیش بینی آینده هیچی نمیشدیم! همیشه اعتقاد دارم باید باور داشته باشی که میشه تا بشه. خودمم مطمئن نبودم و نگرانی رو داشتم اما تسلیم نمیشم! شکست با عزت بهتر از تسلیم شدن با ذلته! اووووف. جمله رو حال کردید! یادم نیست کجا شنیدم. ولی خیلی جذاب بود! مجتبی مختاری @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐 قسمت 👇42 جدیتم رو توی چشام ریختم و محکم نگاهش کردم. اینم از تمرین قدرت بیان! - ببین فائزه! وقتی صحبت از اول و دومدی میشه باید ببینیم ملاک رتبه بندی چی بوده، الان رتبه بندی دانشگاه ها بر اساس تعداد مقالات داخلی و بین المللی و ژورنال ها و این جور چیزاست. حتی تعداد همایش ها و تعداد اخبار یه دانشگاه رو هم توی رتبه بندی علمیش در نظر میگیرن! خب این ها که ملاک بهتر بودن دانشجوهاش نیست! قطعا ملاک وزارت علوم برای این رتبه بندی ها هوش و تمرکز و اینجور چیزا نبوده! اما ما الان قراره با اون ها مسابقه هوش داشته باشیم! نه رقابت در تعداد اخبار! پس هیچ دلیلی واسه نا امیدی وجود نداره. هیچی هم از اون ها کم نداریم. از خیلی هاشون هم سرتریم. تااامام! - پخخخخخخ.. سلااام بچه ها. چه قدر رو مخ بودن درجات زیادی داره! یکی بی هوا از پشت پِخِّت کنه جا میخوری دیگه. نمیخوری؟ شما رو نمیدونم. ولی من که میخورم! - سلااام و درد! زهرم رو ترکوندی! الناز گور به گور شده بود که نیشش هم تا بنا گوش باز بود و مثل گوریل داشت میخندید! از این لحاظ میگم مثل گوریل که وقتی میخنده، اون شکم گنده ش بالا و پایین میره! نپرسید مگه گوریل وقتی میخنده شکمش بالا پایین میره. نمیدونم لابد میره دیگه! یه مثال بود! فائزه هم ترسید و یه قلمبه بارش کرد! ولی من بیشتر ترسیدم. دو دستم رو به پهلو گرفتم و شاکی پرسیدم: - توی نمیخوای آدم بشی؟ این الناز ما هم که به خلاف اسمش اصلا ناز نداره خدایا یه بهترش رو نصیبمون میکردی چی میشد؟ خوبیش اینه البته دختر با جنبه ای هست. هر چی هم فحشش بدی ککش نمیگزه فقط یه کمی پیش فعالی بچگیش ادامه دار شده! - نمیشه تو یه بار مثل دخترای خوب بیای! بذار برا یه بارم که شده بهت بگیم الناز خانم! - حرص نخور هانی جون! از الان باید تمرین کنی که پسفردا شوهرت ترسوندت زارتی نگی طلاق میخواام! مشاوره خانواده هم شده حالا برا من! تمرین پخ برای زندگی آینده! میدونستم الان هر چه بگم یه جوابی توی آستینش برا گفتن داره! باهاش کل کل نکردم و حال گیریش رو سپردم واسه یه فرصت مناسب! فائزه گفت: - اینجا چه کار میکنی؟! راه گم کردی؟! - اومدم حال و احوال استعدادهای دانشگاهمون رو بپرسم. کسی که اذیتتون نکرده؟! خندیدم و گفتم: - تا تو هستی بقیه اذیتمون نمیکنن! همه بلاها با هم سر یه نفر نمیاد! - ای بابا! حالا هر چی میخواید بگید. یه روزی که نباشم اونوقت قدرم رو میدونین. این همه بدش رو گفتم اینم بگم دختر باحالیه. توی یه جمعی که باشه اون جمع بی حال نمیمونه. آخه هر طوری هست سیخش رو به یکی میریزه. الناز پرسید: - راستی بچه ها یه سوال! فائزه صدایی صاف کرد و گفت: - بپرس دخترم. هر چی سوال داری بپرس! الناز سر به سرش نذاشت و ادامه داد: - میگم حوزه های علمیه برای چی توی آزمون سهمیه دارن! مگه میخوایم قرآن بخونیم؟! فائزه زد زیر خنده. - بالاخره اول هر جلسه قرآنی هم میخونن دیگه! با تعجب نگاهشون کردم و گفتم: - واا..! گیر دادینا..! حالا عیب داره بنده خداها هوش و استعدادشون بالا باشه؟! الناز سری تکون داد و گفت: - آره هانیه درست میگه. ولی فک کنم چون هوش و استعدادشون کم بوده سهمیشون کم تر شده! چون از کل دانشگاه ها 11 نفر واسه مرحله آخر سهمیه دارن ولی از کل حوزه ها فقط 3 نفر! به چپ و راست نگاهی کردم و گفتم: - ببینم میتونید یه کاری کنید بیان هممون رو دستگیر کنن! خندیدیم ... فائزه گفت: - حالا جدای از شوخی، واسه چی سهمیشون فقط 3 تاست؟! گفتم: - فکر کنم چون تعدادشون کمتر از دانشجوهاست واسه همین سهمیشون هم کمتره! 🌸@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍃 هروقت حس کردی حالت نیست 👈 ب دادش برس؛ یه چایی خودت رو مهمون کن، به خودت حرفای قشنگ بزن. حواست باشه این وسط مسطا یه دل هست که تو صاحبشی، نذار فکرکنه فراموشش کردی 👌😊بخند، خنده هات قشنگن لذت ببر از زندگی...🌱 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌╭═━⊰🍃🌸🍃⊱━═╮ @rkhanjani ╰═━⊰🍃🌸🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رهبر انقلاب اسلامی: روزهای یکشنبه‌ی ماه ذی‌قعده ایّام توبه و انابه است و عملی دارد که مرحوم عارف بزرگوار حاج میرزا جواد آقای ملکی در المراقبات نقل میکند از رسول مکرّم اسلام که خطاب به اصحاب خود فرمود: کدامِ از شماها مایلید توبه کنید؟ همه گفتند ما می‌خواهیم توبه کنیم _ظاهراً ماه ذی‌قعده بوده است_ طبق این نقل و این روایت حضرت فرمودند که در روزهای یکشنبه‌ی این ماه این نماز را -یک نمازی با یک خصوصیّتی در مراقبات ایشان ذکر می‌کنند- انجام بدهید. غرض، ایّام در ماه ذی‌قعده که اوّل ماه‌های حرام است در این سه ماه متوالی، ایّام و لیالی مبارک و متبرّکی است، پر از برکات است؛ باید از اینها استفاده کرد.»  ۱۳۹۴/۶/۱۸ @rkhanjani