🔺 #عشق_برتر
◻️ من جوانى را سراغ داشتم سخت وابسته لباس و قيافهاش بود؛ حتى وسواسى داشت كه پارچهاش از كجا باشد و دوختش از فلان و مدلش از بهمان.
🔸 براى دوستى با او همين بس كه از لباسش و اتويش و قيافهاش تحسين كنى و يا از طرز تهيه آن بپرسى. او عاشق ظاهرسازى و سر و وضع مرتب بود و به اين خاطر از خيلىها بريده بود تا اينكه #عشقى_بزرگتر در دلش ريخت و با دخترى آشنا شد و با هم سفرى كردند و در راه تصادفى.
💠 جوانک در آن لحظهی بحرانى از رنجهاى خودش فارغ بود و #خودش_را_فراموش_كرده_بود و به محبوبهاش مىانديشيد و سخت به او مشغول بود.
🔸 او به خاطر پانسمان محبوبش به راحتى لباسهايش را پاره مىكرد و زخمها را مىبست و راستى سرخوش بود كه خطرى پيش نيامده است.
⏮هنگامى كه #عشقى_بزرگتر_دل_را_بگيرد، عشقهاى كوچكتر، #نردبان آن خواهند بود.
آیههای سبز، ص ۷
@rkhanjani