eitaa logo
نسیم فقاهت و توحید
647 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
99 فایل
•┈┈✾🍀﷽🍀✾┈┈• این کانال شامل ؛ 📚 جلسات سخنرانی و تدریس #رضا_خانجانی و همچنین؛ 📤 نشر بیانات متفکران و شخصیتهای طراز اول #انقلاب_اسلامی ارتباط با مدیر @samenolhojajjj
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ روز ✅ معجزه رساله حقوق امام سجاد علیه السلام در دانشگاه آکوادور آمریکا ❌ حقوق بشر ۱۴۰۰ ساله❌ ✨✨✨✨✨✨✨✨ 💐🌾🌹🌺🌸🌼🌻🌷 ع ع @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از جهنم تا بهشت 🌺👇
یه هفته از اون اتفاق میگذشت و من جرأت نداشتم از خونه برم بیرون ، فقط فاطمه و بچه ها چندبار اومده بودن دیدنم و جالب بود برام که بین شقایق و یاسمین و نجمه تنها کسی که به نمازخوندن و حجاب من ایراد نمیگرفت شقایق بود. عموهم که هرچی بهش زنگ میزدم بر نمیداشت و این بیشتر نگرانم میکرد. . . . مامان: حانیه جان. مامان. بیا تلفن _ کیه؟ مامان: فاطمه سریع دوییدم سمت تلفن. _ سلام . فاطمه: سلام خانوم. خوبی؟ _ مرسی عزیزم تو خوبی؟ فاطمه:فدات. باخوبیت. میگما خانوم گل. امروز کلاس میای؟ _ مگه چهارشنبس امروز؟ فاطمه:اره _ وای نه فاطمه. میترسم. فاطمه: از چی میترسی ؟ اون موقع تنها بودن خطرناک بود، وگرنه اگه از کوچه های خلوت نری و دیروقت هم نباشه که چیزی نمیشه. تازه من با بابام میایم دنبالت . _ نه مزاحم نمیشم فاطمه: ساعت چهارونیم حاضر باش .خدانگهدارت. منتظر هیچ مخالفتی از جانب من نشد و زود تلفن رو قطع کرد. منم دیگه بیشتر تو خونه موندن رو جایز ندونستم و بیخیال این ترس مسخره شدم. _ مامان. من بعدازظهر با فاطمه میرم کلاس. مامان: باشه. راستی میخوام به امیرعلی بگم به دوستش زنگ بزنه دعوتشون کنه، که یه تشکریم کرده باشیم، بلاخره اگه اون نبود الان...... بدون اینکه حرفش رو تموم کنه،پشتش رو به من کرد و مشغول ادامه گردگیریش شد. نمیدونم چرا ولی دوست داشتم دوباره اون پسره رو ببینم ولی از طرفی نمیتونستم غرورمو بشکنم و دوباره تشکر کنم. _ حالا نمیشه بیخیال شیم. مامان: خجالت بکش. خیر سرت جونتو نجات داده. از ادب و نزاکت به دوره. _ اوو. حالا انگار منو از تو دهن اژدها دراورده. مامان: کمتر از دهن اژدها نبوده ، اگه اون نرسیده بود معلوم نبود الان کجا بودی. راست هم میگفت، اگه اون نبود معلوم نبود چه بلایی سر من میومد. مثل بچه های تخص شونمو بالا انداختم و گفتم_ هرجور دوست داری. . . . در رو که باز کردم، همزمان فاطمه اینا رسیدن . شیشه رو کشید پایین. فاطمه: سلام خانوم ترسو. چپ چپ نگاهش کردم، اما جلوی باباش روم نشد چیزی بهش بگم. سوار شدم و بدون کوچیک ترین توجه ای به فاطمه رو به باباش گفتم :سلام. خوبید؟ خاله جان خوبن؟ بابای فاطمه:سلام دخترم. ممنون شما خوبی؟ خاله هم خوبن سلام رسوندن. _ ممنونم. فاطمه: قدیمیا میگفتن که جواب سلام واجبه ظاهرا _ علیک فاطمه: خب؟ چه خبرا؟ خوش میگذره خوردن و خوابیدن؟ _ بزار برسیم کاملا خبرا رو برات شرح میدم پرو خانوم. . . . با دیدن مسجد دوباره اون اتفاق برام تداعی شد. "ای خدا اخه من چرا همش باید ضایع بشم جلوی این پسره؟" 🌸 @rkhanjani
Part30_جان شیعه اهل سنت.mp3
12.44M
📚رمان " جان شیعه، اهل سنت"(30) ♥️" عاشقانه هاای برای مسلمانان" رویکرد این اثر وحدت شیعه و سنی است. “جان شیعه، اهل سنت” رمانی بلندی است که حکایت از ازدواجی خاص و زندگی مشترکی متفاوت از چیزی که تا به حال در رمان های عاشقانه خوانده ایم، می کند. این کتاب فراتر از تصور مخاطبانش به مفهوم واقعی اتحاد و برادری بین شیعه و سنی پرداخته است. ✍ اثر فاطمه ولی نژاد 🌸@rkhanjani
💖 تقدیم به همسران فداکار جانبازان💖 🔸میخندد ... از آن خنده‌هایی که همیشه نشاط میبخشد و امید ، از آن خنده هایی که به جان مینشیند و حک میشود در قلب ها ... او همیشه میخندد . پای صحبت هایش که می‌نشینم غرق میشوم در آرامش ... آرامشی که از اعماق وجودش سرچشمه میگیرد . میگوید خدا او را جور دیگری دوست دارد ، هدیه ای خاص به او داده ، او را برای ماموریتی بزرگ انتخاب کرده و همسفری ناب برایش در نظر گرفته ، ❤️میگوید حکایت ثانیه هایش ، حکایت دلدادگیست دلدادگی به قهرمانی که خوش نوشت مشق عشق ، ایثار و ایمان را ؛مردی که روزی رفت تا ما بمانیم ، تا عزت ، ایمان و آزادی مان را اجنبی ها به تاراج نبرند میگوید افتخار می‌کند به وجود همسرش ؛ به خدمت به همسر ِ جانبازش و شوق این خدمت ، وجودش را مملو از عشق ساخته ... شوق و عشقی فقط به نیت رضایِ خدا ... 🌸 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اِلـهي اِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِكَ لَمُسْتَنيرٌ خدايا،آن كه به تو راه جويد راهش روشن است. @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠رفع بی‌انگیزه شدن: 🔰ایجاد امید و زنده‌دلی: ♦️هرگاه ترس انسان نسبت به گذشته یا تاریكی درباره حال و آینده در وجود انسان غالب شود، روح و روان انسان زمین‌گیر، و اعضا و اندام ما نسبت به اَعمال امیدبخش، سخت و سنگین می‌شود. ‼️دمیدن روح امید و امیدواری نسبت به رحمت و رضوان الهی، غبار‌های تیره و تار ناامیدی را از دل و دیدگان انسان كنار می‌زند. @rkhanjani به
✅برخی کارها که به شما کمک می‌کند تا به اطرافیان خود امیدواری دهید: 1️⃣ پذیرش و باور 📌زمانی که فردی را بدون هیچ دلیلی دوست داشته باشید می‌توانید به او امید دهید. 📌زمانی که فردی را به خاطر چیزی که هست و رفتارهایی که دارد تایید می‌کنید، به او انگیزه و امید بیشتری برای زندگی کردن می‌دهید. ‼️زمانی که به فردی می‌گویید: 🔅«من به کاری که انجام می‌دهی افتخار می‌کنم». 🔅«تو دنیا را جای بهتری برای زندگی می‌کنی» او امید بیشتری برای تلاش کردن خواهد داشت. @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 السلام علیک یا صاحب الزمان🌸 اسعد الله ایامکم یا بقیه الله 🎊🎊🎊 @rkhanjani
✅ اشتغال به دنياى مذموم؛ بى‏ نصيبى از معنويت و نعمت آخرت 🌸 «وَ انْزَعْ مِنْ قَلْبِى حُبَّ دُنْياً دَنيَّةً يَقْطَعُنِى عَمّا عِنْدَكَ» 🌸حضرت سجّاد- عليه السّلام- به خداوند عرض مى ‏كند: دنيايى كه مرا از توجه به تو باز مى‏ دارد را از قلبم جدا كن. 🌸 ...محبّت بى‏ مورد به دنياست كه اشتغال به آن سبب مى‏ شود شخص از معنويت و عمل براى آخرت باز ماند و از نعمت‏ هاى معنوى و اخروى الهى در دو جهان بهره‏ مند نگردد. 📚برگرفته از شرح معارف ادعیه، تالیف حضرت آیة الله سعادت پرور (ره)🌱 @rkhanjani
صلوات بهترین دعاست🌸 اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلوات شعبانیه 🕊✨ أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق حضر‌ت زینب سلام الله علیها✨🕊 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از جهنم تا بهشت 🌺👇
به روایت حانیه..... . مامان:حانیه بیا این میوه هارو بزار رو میز. الان میان دیگه. داشتم از استرس میمردم ، وای اصلا نمیدونستم چرا. وای خدا. مامان به فاطمه هم گفته بود بیاد که هم کمک کنه هم پیش آقاشون باشه. یعنی چقدر جالب و شیرین بود عشق این دوتا . میوه هارو از مامان گرفتم گذاشتم رو میز و بعد هم رفتم از پشت پنجره خیره شدم به حیاط. با نشستن دستی روی شونم. جیغ کشیدم و برگشتم عقب. فاطمه: چته دیونه؟ عه _ عه خب ترسیدم. فاطمه: چرا انقدر بی قراری؟ خبریه؟ _ چه خبری؟ فاطمه: چمدونم والا. گفتم شاید خبر لیلی و مجنونی چیزی باشه. _ مسخره فاطمه: نه جدا. واقعا احتیاج داشتم با یکی حرف بزنم. دسته فاطمه رو گرفتم و کشیدمش تو اتاق. _ خب. قول بده به کسی نگی. فاطمه: همین الان میرم میگم. _ عه توام. کل ماجرا رو براش تعریف کردم. از دربند گرفته تا ماجرای مسجد و اون شب رو که خودش میدونست. فاطمه: خب؟ _ خب به جمالت بالام جان. فاطمه: این چیش بده؟ _ بابا من روم نمیشه دیگه به این بگم سلام. با صدای زنگ در که خبر از اومدنشون داد استرس منم بیشتر شد . عادت نداشتم تو مهمونیا چادر سرم کنم. یه تونیک آبی تا زیر زانو با شال و شلوار مشکی. با فاطمه رفتیم دم در کنار مامان و بابا و امیرعلی برای استقبال. بعد از سلام و علیک و آشنایی خانواده ها که با اب شدن من همراه بود، با مامان رفتیم تو آشپزخونه برای پذیرایی. مامان: بیا این چایی ها رو ببر. _ نه. مامان: چی نه؟ _ من نمیبرم. مامان : حرف نزن بدو. بعدم سریع سینی چای رو داد به من و خودش از آشپزخونه رفت بیرون امیر علی هم طبق معمول شد فرشته نجات منو اومد سینی چای رو از من گرفت و رفت. منم شالمو مرتب کردم و رفتم بیرون. همه مشغول بودن و خیلی زود باهم صمیمی شده بودن. مامان با خانوم حسینی (مامان امیرحسین ) بابا هم با اقای حسینی. فاطمه و پرنیان هم با هم. پرنیان دخترخوبی بود ولی من ازش خجالت میکشیدم چون فکر میکردم الان اونم همه چیزو میدونه. امیرعلی چایی هارو تعارف کرد و رفت نشست پیش امیرحسین. فاطمه و پرنیان داشتن حرف میزدن اما اصلا متوجه صحبتاشون نمیشدم. چون اصلا تو حال و هوای اونجا نبودم همش نگران بودم دوباره یه سوتی بدم و ابروم بره. چندبار هم منو به بحثشون دعوت کردن اما هربار تشکر کردم و گفتم نظر خاصی ندارم و ترجیح میدم شنونده باشم....... 🌸 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅پرسش: من 22سالمه 3ساله ازدواج کردم طبقه پايين خونه پدرشوهرم زندگي ميکنم اونابه هردليلي هرچندوقت يکبارتوزندگيمون يه ناراحتي يادخالتي انجام ميدن من باشوهرم مشکلي نداريم ولي خودبه خودبحث ميندازن وناراحت ميشيم چيکارکنم که حرفاشون روشوهرم تاثيرنزاره وزندگيمون تلخ نشه 🌺پاسخ: زندگي با خانواده همسر(زن يا مرد) امتيازاتي دارد و در برابر منبع اختلافاتي مي شود. مثلا اگر فردي خداي ناخواسته بيمار شود يا نياز مالي براي خانواده پيش آيد و يا نياز به امنيت منزل موقع سفر باشد با زندگي نزديك هم اين مشكلات به آساني قابل رفع است. گاهي واقعا جوانان با توجه به شرايط سخت اقتصادي، شغل هاي موقتي و نداشتن تجربه كافي براي زندگي و مراقبت از فرزند نياز دارند در كنار يا نزديك خانواده خود يا همسر باشند. طبيعي است وقتي افراد نزديك هم زندگي كنند تنش هاي بيشتري را تجربه مي كنند همچنان كه وقتي در منزل پدري بوديم گاهي با اعضاي خانواده اختلاف و تنش داشتيم. بسياري از هاي والدين از روي داشتن خرده شيشه و پدرسوخته بازي نيست و واقعا قصد بهبود شرايط و كمك رساني و ارتقا زندگي دارند ولي با اين حال عادات زشت و بد نيز مي تواند زمينه ساز اختلاف و دلخوري ها باشد. 🔸هسته مركزي زندگي شما و همسرتان هسته مركزي خودش را بايد داشته باشد. اغلب اوقات شما با هم است و مكان مخصوص هم را داريد بايد در زماني كه با هم هست دوستانه قوانين زندگي خود را بچينيد البته نه به گونه اي كه شوهرتان تصور كند نگاه به خانواده او از روي بي انصافي است. نبايد ذهن شما بيش از اندازه درگير تزاحمات و اختلافات باشد اگر بر سر اختلافي شبانه روز به آن فكر كنيد حجم مشكل مانند بهمن هرساعت بزرگتر و بزرگتر ارزيابي مي شود و نتيجه اين مي شود كه براي يك مشكل با بار هيجاني 5 كيلويي، 300 كيلو واكنش نشان مي دهيد و طبيعي است ديگراني كه ناظر برخورد شما هستند شما را مشكل دار ارزيابي مي كنند. بهتر اين است كه خود را در دايره اي فرض كنيد كل زندگي خود را در دايره بچنيد. سلامتي جسمي و رواني و معنوي خود و شوهرتان، روابط مختلف و نقش هاي متعدد شما در زندگي، درآمد و نيازها و... يك قسمت كوچك نيز به روابط شما اختصاص دارد بنابراين ذهن شما بايد متناسب با اين قسمت درگير شود اين همه نه شبانه روز. به ذهن خود بگوييد براي گفتگو درباره اين مشكل ساعت 5 بعد از ظهر با هم گفتگو مي كنيم و به او اجازه ندهد وقت و بي وقت ذهن شما را درگير كند و حال شما را بگيرد. اگر اين كار را كند مانند گوشي همراهي مي شويد كه ال سي دي اش دائم روشن است و زود به زود شارژش تمام مي شود يعني شما با سبك زندگي پيوسته ظرفيت رواني تان كاهش پيدا مي كند به همين دليل زود رنج مي شود و درونتان انباشته از خشم و كينه مي شود و نسبت به تحريكات جزيي واكنش هاي نامتعارف به ديگران حتي مادر يا شوهرتان نشان مي دهيد. بنابراين آرامش ذهني و ظرفيت بالا لازمه مديريت موفق روابط است. 🔸سياست مداري واژه هايي كه به كار مي بريم بار هيجاني مختلف دارد داستان هارون الرشيد و خواب گزاران را شنيده ايد؟ اگر نشنيده ايد تحقيق كنيد ببينيد چگونه استفاده از كلمات مي تواند حال ما و ديگران را مديريت كند. شما تمايل داريد زندگي شما و خانواده همسرتان مرز داشته باشد با استفاده از واژه هايي مي توان به مقصود رسيد و با به كار بردن كلماتي مي تواند فرسنگ از مقصد دور شد. يك خانم ناشي مي تواند بدون مقدماتي سخناني بگويد كه ديد ديگران به او منفي باشد و يك خانم سياست مدار مي تواند به شيوه غيرمستقيم كاري كند كه واسطه هاي رازدار و همسرش محترمانه مرزهاي هر زندگي را پررنگ كند. سياسيت گام به گام براي ايجاد تغييرات اساس موفقيت است گاهي خانواده قوانين خاصي يا رسومات و عاداتي براي خود دارد مبارزه با اين قوانين مي تواند سبب تنش زيادي شود بنابراين بايد اينجا ملايم و نرم نرم جلو رفت. 🔸خانواده هايي كه خيلي با هم قاطي هستند و وقت و بي وقت بدون دعوت با دعوت به منزل همديگر مي روند بيشتر تنش خواهند داشت. اگر در روز برنامه اي نداريد با شركت در كلاس هاي فرهنگي، هنري، ديني و علمي وقت خود را مديريت كنيد. 🔸🔸تذكر با شوهرتان برنامه بريزيد كه مسائل را خودتان حل كنيد و شما و ايشان زود مسائل را به خانواده ها نكشانيد. براي دفع گرفتاري و بلاها از دعا و صدقه پيوسته در كنار اقدامات بالا و نازك انديشي و گفتگو و مذاكره هنرمندانه كمك بگيريد. 🌺 ☘🌺@rkhanjani 🌺☘🌺