eitaa logo
نسیم فقاهت و توحید
628 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
99 فایل
•┈┈✾🍀﷽🍀✾┈┈• این کانال شامل ؛ 📚 جلسات سخنرانی و تدریس #رضا_خانجانی و همچنین؛ 📤 نشر بیانات متفکران و شخصیتهای طراز اول #انقلاب_اسلامی ارتباط با مدیر @samenolhojajjj
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼 مـا امـانت دار خــداییم 🌼 🌸ما امانت دار هستیم. عکس خدا افتاده است روی ما، خیال می کنیم خودمان قشنگیم. فرض کنید یک زیبارویی برود جلوی آینه، تصویرش بیفتد در آینه و آینه شروع کند منم منم زدن بکند. ببینید چه قدر من قشنگم. ببینید چه قدر زشت است. این که از آینه نیست. این کسی که تصویرش افتاده روی تو قشنگ است. اشتباه می کنی . ♨️خیالاتی شده ای. آدم های خیالاتی اینگونه اند. عکس خدا، صفات خدا، قدرت و علم و هرچی از کمالات هست رویشان می افتد خیال می کند مال خودش است. ✅ کلیدی ترین صفت بندگی خدا ، «فقیر بودن» است 〖از بیانات استادعالی〗 🌸 @rkhanjani
😈 🎬 آخری بهم پیامک داد با این مضمون:خانم شیطونک,زور الکی نزن چون یک جن درون وجود تو حلول کرده , الآن درقالب تن تو ,روح یک جن وجود دارد! انجمن روی تو برنامه ریزی‌ها کرده, لطفاً خودت را خسته نکن,اول وآخرش مال مایی😏 , اینم آدرس جشن:تهران ....... بیژن , طبق شناختی که از من داشت محال بود به فکرش خطور کند که من بخوام از کارهاشون با کسی صحبت کنم. اما با ذکرهایی که آقای موسوی بهم آموزش می‌داد خیلی وقتا ,اختیارم دست خودم بود اماگاهی اوقات هم اذیت کردن اجنه را احساس می‌کردم. تمام متن پیامک بیژن را برای شماره‌ی همراه آقای محمدی (پلیسی که در جریان کار برد) فرستادم. خودم رفتم مشغول ذکر شدم,آقای موسوی بهم گفته بود هرچه وسیله که علامت یک چشم روش هست را دارم,ببرم بزارم امامزاده یا یک جای مقدس تا اثرشون از بین بره,من یک گردنبند داشتم که به عنوان چشم زخم گرفته بودمش اما غافل از این که ,این گردنبند که روش تک چشم حک شده بود برای چشم زخم کاربردی نداشت که هیچ بلکه علامت چشم چپ شیطان بود و باعث جذب اجنه و شیاطین اطرافم می‌شد. اون گردنبند و انگشتری که بیژن بهم هدیه داده بود را سپردم به مامان تا بگذاره امام زاده وخودم مدام اسپند دود می‌کردم چون به عینه متوجه شدم تا دود اسپند بلند میشه ,جن درونم یک جورایی اذیت میشه و من را هم اذیت می‌کنه... فردا عاشورا بود و من برنامه ها داشتم, می‌خواستم با ذکر خدا و گریه بر ارباب ،خودم را پاک کنم.... می‌دونستم روز سختی در پیش دارم ,توکل کردم و به انتظار روزهای خوش نشستم....... ... @rkhanjani ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌
تون آرام و آرامش تون @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فَاِذاقَضااَمراًفَاِنَّما‌یَقولُ‌لَهُ‌کُن‌فَیَکون اگر چیزی را اراده کند، فقط می‌گوید: بــاز ، پس بی‌درنگ موجود می‌شود... ۶۸
میگن انرژى واگير داره، چه مثبت و چه منفیش حواست باشه چیا رو و كیا رو به راه ميدی... ———🌻⃟‌———— @rkhanjani 🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
ده بازی برای کودکان خجالتی❗️ 1⃣ مسابقه گویندگی🎙 2⃣ بازی «مصاحبه تلویزیونی»📺 3⃣ بازی «نقل خاطره، داستان، شعر، معما و لطیفه» 4⃣ بازی «چه کسی می‌تواند دیگران را بخنداند»🎭 5⃣ بازی «کامل کردن یک داستان»📝 6⃣ بازی «کامل کردن یک شعر»🎙 7⃣ بازی «تکمیل جملات»🖊 8⃣ بازی «پاسخ به پرسش‌ها»❓ 9⃣ بازی «داستان سازی با تصاویر»🖼 🔟 بازی «معلم بودن»👨🏻‍🏫 🎾این بازی‌ها برای مقابله با کم رویی و اضطراب اجتماعی کودکان خجالتی هست. که می‌توانید با توجه به سن و توانمندی‌های کودکان در فرصت‌هایی💫 که تمایل به بازی کردن دارند، انجام دهید. ✍ حمید صادقی @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍سخنرانی حاج آقا عالی 💠موضوع: چهار گناه که از خود گناه بدتره . @rkhanjani
✅ زندگی به سبک شهدا... سالی که ما ازدواج کردیم، مشکلات اقتصادی به‌شدت الان نبود. این‌قدر هم به خرید کالای ایرانی تأکید نمی‌شد، اما ایشان اصرار داشت تمام وسایل جهیزیه‌ام را ایرانی بخریم؛ حتی به مادرم گفت «اگر جنس خارجی تهیه کنید، می‌برم پس می‌دهم!» یک بار چای و نوشابه‌ی خارجی خریده بودم، آقا حمید مقداری از چای نوشید و گفت «خوش‌طعم است؛ اسمش چیست؟» وقتی اسمش را گفتم، گفت «این که خارجی است! اشتباه کردید خریدید. دفعه‌ی دیگر جنس خارجی نخرید.» فنجان را کنار گذاشت و بقیه‌ی چای‌شان را هم نخورد. وقتی برای خرید بیرون می‌رفتیم، به فروشنده می‌گفت فقط اجناس ایرانی را برایمان بیاورد. 🔷 ایشان به نقل از حضرت آقا می‌گفتند «ملاک حلال و حرام بودن فیلم و موسیقی، پخش شدن از رسانه نیست.» و به‌شدت در مورد این مسئله مراقبت می‌کرد. 👌زندگی ساده‌ای داشتیم. مراسم عروسی‌مان را هم بسیار ساده، با لباس عروس ساده، یک مدل غذا و سالاد، و کم‌خرج برگزار کردیم. آقا حمید گفته بود غذاها را در دیس بکشند تا هرکس به اندازه‌ی تمایل، برای خودش بکشد که اسراف نشود. حتی برای جلوگیری از اسراف، به مسئولان سالن سپرده بود به مهمان‌ها ظرف یک‌بارمصرف بدهند تا هرکسی باقی‌مانده‌ی غذایش را ببرد. 💠ایشان برای اجاره‌ی خانه‌ی مشترک، مقداری پول داشت؛ خانه‌ی بزرگ و نوسازی در منطقه‌ی خوبی از شهر پیدا کردیم. وقتی پسندیدیم و از خانه خارج شدیم، گوشی آقا حمید زنگ خورد. وقتی تلفن‌شان تمام شد، گفت «یکی از دوستانم دنبال خانه است و پولش کافی نیست. قبول می‌کنی مقداری از پولمان را به آن‌ها بدهیم؟» قبول کردم و نصف پول پیش خانه‌مان را به آن‌ها دادیم. نهایتاً یک خانه‌ی ۴۰ متری و قدیمی را در محله‌ای پایین شهر اجاره کردیم. سال بعد که به طبقه‌ی بالای همان خانه نقل مکان کردیم، از سقفش آب وارد خانه می‌شد... اگرچه رفاه و آسایش دنیایی‌مان در آن خانه کم بود، اما آرامش و ایمانی که از نگاه خدا و امام زمان (عج) نصیبمان می‌شد، بسیار دلچسب بود. حقوق اندک آقا حمید برکت زیادی داشت. من در آن خانه‌ی ۴۰ متری، به‌شدت خوشبخت بودم. 🔰می‌گفت «هر روز، غذایمان نذر یکی از اهل‌بیت (ع) باشد و غذا، هر روز با یکی از اسامی خداوند طبخ شود. وقتی اسم «نذری» روی غذا می‌آید، یعنی باید مراقب باشید یک دانه برنج هم اسراف نشود.» اقلام خوراکی خانه را هم تماماً ایرانی تهیه می‌کرد. @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا