#معرفی_کتاب📚
📖عنوان: پای سیب
✍شاعر: فاطمه غلامی
📇ناشر: طلوع مجد
#پای_سیب🍎، اولین کتاب به چاپ رسیده از مجموعه داستان های تدوین شده در مسیر عفافگرایی کودکان و به قلم خانم فاطمه غلامی است. 🌾
محتوای این کتاب، داستان موزونی است که در قالب 68 بیت و 20 صفحه، به موضوعاتی نظیر #حجاب، #عفاف و #امر_به_معروف پرداخته است.🌾
کتاب پای سیب، مناسب کودکان 8 الی 10 سال بوده وبرای این رده ی سنی نگاشته شده
@rkhanjani
آیتاللّٰهجوادےآملے:🌿
دائماباوضوباشید،اینخیلیاثردارد. 👌🏻
اینکهاهلِبیتگفتند:
«دُم عَلَی الطَّهارةِ یُوَسَّع عَلَیکَ الرِّزقُ»
یعنیدائماباوضوباشید✨
روزیشمازیادمیشود. تنهاروزیبهمعنایِآبوناناینهانیست!🥖
علمروزیست،اخلاقروزیست🌸
عقلروزیست،فضیلتهاروزیست.
روزیهایِظاهریهمروزیست.💛
#سبک_زندگی ♥️
╭━═━🍃❀🌺❀🍃
@rkhanjani
╰━═━🍃❀🌺❀🍃
#اوج_بندگی
#سیره_شهدا
┄┅═══✼✼═══┅┄
🔹️همه جمع شده بودند برای جلسه. آقای باهنر رو فرستاده بودند که آقای بهشتی رو بیاره و گفته بود که آماده شید بریم؛ همه منتظر شمایند. بهشتی عذر خواسته بود. گفته بود جمعه متعلق به خانواده است، قرار است برویم گردش.
اخم باهنر رو که دید گفت: بچهها منتظرند، سلام برسونید، بگید فردا در خدمتم.
🔹️به قاضی دادگاه نامه زده بود که: «شنیدم وقتی به مأموریت میروی ساک خود را به همراهت میدهی. این نشانه تکبر است که حاضری دیگران را خفیف کنی.»
قاضی رو توبیخ کرده بود. حساس بود، مخصوصاً به رفتار قضات…
🔹️مرد انگلیسی گفت «شما خیلی غیر واقع بینانه با مسائل برخورد میكنید. این طور جلو بروید تحریم میشوید». بهشتی گفت «انقلاب ما انقلاب آرمانها است نه تسلیم به واقعیتها. همان نان و پنیر برایمان كافی است».
🔹️قبل از شهادت از دیدار امام برمیگشت. رفته بود توی فكر. امام خواب دیده بود عبایش سوخته، به بهشتی گفته بود، مواظب خودتان باشید. میگفت: از امام پرسیدم چرا؟ جواب داده بود:
آقای بهشتی شما عبای من هستید.
#شهید_مظلوم_دکتر_محمد_بهشتی
#عِنْدَرَبِّهِمْيُرْزَقُون
╔═•__●°•🌷•°●__•══╗
@rkhanjani
╚══•__●°•🌷•°●__•═╝
#رمان_راز_درخت_کاج ...🌲🍃
#قسمت_سه
آشوبی به دلم افتاد. هوا تاریک تاریک بود و باد سردی می آمد. یعنی زینب کجا رفته بود؟زینب دختری نیست که بی اطلاع من جایی برود و خبری ندهد.
بدون اینکه متوجه باشم، خیابان های اطراف #مسجد و خانه مان را جست وجو کردم.اما مگر امکان داشت که زینب توی خیابان ها مانده باشد؟ او باید تا آن ساعت به خانه برمی گشت.مادر و دختر بزرگترم،شهلا و پسر کوچکم شهرام، در خانه منتظر بودند.
به خانه بر گشتم .مادرم خیلی نگران بود اما نمیخواست حرفی بزند که #دلهره ی من بیشتر شود. او مرتب زیر لب دعا می خواند.
شهلا گفت:"مامان باید به خانه ی خانم دارابی برویم و از آنجا با چند نفر از دوستان زینب تماس بگیریم ؛شاید آنها خبری از زینب داشته باشند.
" آن زمان، ما تلفن نداشتیم و برای تماس های ضروری به خانه ی همسایه می رفتیم .
من و شهلا به خانه ی دارابی رفتیم. سفره ی هفت سین خانواده ی دارابی وسط پذیرایی پهن بود و همه دور هم تلویزیون نگاه می کردند و صدای خنده و شادی آنها بلند بود.
خانواده ی دارابی با شنیدن خبر تاخیر زینب خیلی ناراحت شدند خانم دارابی گفت:"راحت باشید و خجالت نکشید.با هر کجا لازم است تماس بگیرید تا ان شاالله از زینب خبری بگیرید."
#نویسنده: #معصومه_رامهرمزی
#ادامه_دارد
#رمان
🌸 @rkhanjani
💠 بنیانهای روانی زن و مرد
🔅 سطح و عمق🌊
🔴 دو چیزی که خیلی سطح و عمق ایجاد میکنه: خوراک🍱 و لباس 👕 هست.
🔵 خانمها در لباس👗 چقدر تنوع دارن؟ در نوعش، شکلش، فرمش، رنگش، مُدِش.
🔶 آقایون چقدر؟ آقایون همین قدر را هم از قِبَل زن دارند.
🔷 اگر زن در عالم نبود مرد به لباس 👕 نمیرسید. گونی تنش میکرد، راه میرفت.
فکر نکنید اینو دارم ادعا میکنم. دو سال آقا🧔 تو سربازیه، چی تنش هست؟ چیزی شبیه گونی.
سربازی تموم شده مامانه میگه لباست👕 رو عوض کن داریم میریم مهمونی. میگه همین خوبه، مگه این چشه؟
❇️ لذا مرد به خانم 🧕 میگه بریم مهمونی. میگه لباس👗 ندارم.
_ خانم این کمد که پر لباسه که؟!!!
_ نه اینا رو پوشیدم نمیشه.
_ خب من چی که ۱۰ ساله با همین راه🚶 میرم؟!
🔴 آخه شما که برید تو جلسه آقایون کسی به لباستون نگاه نمیکنه که؟! اون خانمه که وقتی میره اول لباسش 👗 را می بینن. بعد شاید خودش را هم ببینند.
💠 رفته مهمونی میگه: وای علی پرده هاشونو دیدی؟
_ نه، چطور؟
_ چه مبلایی داشتن!!!
_ مگه مبل داشتن؟!
لذا اینا تفاوتهایی را ایجاد میکنند.
🔶 تو خوراک:
آقایون شما فکر میکنید خانمها سفره می اندازند؟ غذا جا میکنند؟❓❓❓
نه عزیزم، سفره تزیین میکنند، غذا🍲 آرایش میکنند.
خانم غذا🍱 رو کلی تزیین کرده آورده، آقاهه دستشو میبره وسط ظرف برمیداره میخوره، همه تزیین رو به هم میزنه.⭕️
خانم: علی خب از یک کنار بخور.
آقا:چه فرقی میکنه؟
🔵 خانمی میگفت اول ازدواج مون بود دوست داشتم هی به زندگیم شور و طراوت بدم.♥️
یک روز سالاد 🥗 را آرایش کردم؛ با هویج🥕 وسط کاهوها لکلک درست کردم. گفتم اینو ببینه میگه وای کار تویه؟😲 همچین هنری داشتی؟ دوربین 📷 رو بیار یک عکسی بگیریم، بذار کنار مامانم بیاد ببینه ...
سالاد 🥗 رو گذاشتم منتظر واکنش آقا بودم.
آقا چنگال زد به گردن لکلک، گذاشت به دهان.☹️
گفتم احیانا نمیخوای راجع به هویج🥕 اظهار نظری بکنی؟🤔😡
گفت: چرا. بیکاری؟!!!😶
اینه که سطح و عمق آثار دارد.
❇️ بزرگترین اثر عمقی نگری سکوته، در حالیکه سطحی نگری در زن میل شدید به گفتگو درست میکند. زن🧕 حرف نزند میمیرد، از خورد و خوراک و نفس براش واجب تره. ایراد نمی گیرم دارم ویژگی میگم.
🔴 اما خانمها، اگر آقایون صحبت نمیکنند مال این نیست که دوستتون ندارند، درکتون نمیکنند، میلی ندارند.
نخیر، نمیتوانند.
✳️ همه ی حرفایی که آقایون میزنند اولا دیدین جمله نمیگن کلمه میگن:
باشه، نه، ببینم، بعد، اصلا، حالا، که چی؟.
جمله نمیگه یا همه ی حرفایی که آقایون🧔 تو محاوره هاشون میزنن؛ به اون بحثای سیاسی_اجتماعی و مباحثه هاشون نگاه نکنید. همه ی حرفایی که می زنند 5جمله بیشتر نیست. سلام خوبين؟ خانواده چطورن؟ کار و بارا چطوره؟ چه خبر؟ ⬅️ تموم شد.
♦️ دو تا مرد🧔 رو یک ساعت بزار کنار هم، هر 10دقیقه یکبار به هم میگن خب چه خبر؟
و وقتی میگه چه خبر یعنی اخبار بده؟❓ نه.
اون طرفم میگه: هیچ؛ شما چه خبر؟
اونم میگه: هیچ.
بعدم دیگه راحت می شینن کنار هم. تازه شروع کنه به دادن اخبار میگه این چقدر
حرف میزنه؟!!🤔
❇️ آزرده میشه ولی خوشحال نمیشه.
🔴 پس خانم بیمیلی به شما، بی توجهی به زندگیش، عدم شور زندگیش نیست این حرف زدن نمیتواند.
ادامه دارد...
#دکتر_حبشی
#اقتدار_مرد
💞 @rkhanjani
🤔⏰⏳ چه چیزهایی مانع مدیریت زمان برای ما میشود؟
✅ هرگاه اجازه دهید کسی یا چیزی مانع انجام کارتان شود. 👀
✅ هرگاه ندانید انجام چه کارهایی برای شما اولویت دارند. 🤯 📝
✅ هرگاه دچار تنبلی شوید. 😴
✅ هرگاه بخواهید چندین کار را که بیش از توان شماست، در یک زمان انجام دهید. 😯
✅ هرگاه برای استفاده از زمان برنامه ای نداشته باشید. 📆🗓🔖
✅هرگاه انگیزهٔ خود را از دست بدهید و به خود تلقین کنید که هر چه تلاش می کنم، بی فایده است.
@rkhanjani
پرسش؛
فرق استغفار با توبه چيست؟
پاسخ:
توبه در لغت به معناى رجوع و در اصطلاح به معناى پشیمانى از گناه و برگشتن از معصیت است، ولى استغفار در لغت به معناى طلب پوشاندن و
مستور کردن و در اصطلاح به معناى درخواست آمرزش از خداست.12 پس این دو از نظر معناى لغوى و اصطلاحى، کاملاً متفاوتاند.
اما کار برد این دو واژه در آیات و روایات: بعضى از آیات قرآن، بیانگر جدایى و ناهمگونى معناى توبه و استغفار مىباشد، مانند: « وَیا قَوْمُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَیْهُ »13 اما در مواردى، استغفار به جاى توبه به کار رفتهاست که چه بسا وحدت معنایى و همگونى را نشان مىدهد، انند: « وَلَوْأَنَّهُمْ اًّذْظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جائُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحِیماً »14. سخن اصلى آیه درباره استغفار است، ولى از آخر آن، توبه استفاده مىشود، زیرا اگر استغفار به معناى توبه نبود، در آخر آیه مىگفت: « لَوَجَدُوا اللهَ غَفُاراً رَحِیماً » اما این مورد را مىتوان این گونه توجیه کرد: اگر استغفار به جاى توبه به کار رفته، به خاطر آن است که استغفار گونهاى از اظهار توبه و ندامت مىباشد، یا از آن جهت است که انسان پس از پشیمانى کامل، از خداوند درخواست بخشش و عفو مىکند، پس این دو ملازم یکدیگرند یا یکى از دیگرى پیش مىافتد، مقدّم ولى یکى نیستند.15 پس به حسب کاربرد هم مىتوان گفت که استغفار و توبه دو مقوله جدا از هم مى باشند.
تفاوتهاى اساسى استغفار و توبه
1- بین توبه و استغفار، نسبت عموم و خصوص مِنْ وجه است، زیرا از جهت اینکه عزم برترک گناه از ارکان یا شرایط توبه است، اما شرط استغفار نیست، پس استغفار اعم از توبه است. از سوى دیگر استغفار وابسته به لفظ است اما در توبه نیاز به لفظ خاصى نیست، پس توبه اعم از استغفار است. در جایى که توبه و ندامت با استغفار اظهار شود و با عزم برترک گناه توأم گردد، هم استغفار است و هم توبه.
2- استغفار نوعى دعا است، چنانکه امام صادق(ع) فرمود: « استغفار جامعترین دعاها است» .16 در حالى که توبه، از مقوله دعا به شمار نمىرود.
3- توبه تنها از شخص تائب (توبه کننده) صورت مىگیرد و نیابت بردار نیست اما استغفار (طلب آمرزش) از طرف دیگرى به نحوه نیابت نیز ممکن است، همانطور که یعقوب براى فرزندانش استغفار کرد و یا فرشتگان براى مؤمنان و پیامبر و اولیاى الهى براى پیروان خود طلب مغفرت و بخشش مىکنند.
4- استغفار یک عمل مستحبى محسوب مىشود، اما توبه واجب و فریضه است.
@rkhanjani
#رمان_راز_درخت_کاج... 🌲🍃
#قسمت_چهارم
شهلا به خانه ی چند نفر از دوستان زینب زنگ زد. شهلا خجالت می کشید که بگوید زینب #گم شده است؛ آخر دوستانش چه فکری می کردند؟ اما چاره ای نبود.
شاید بالاخره کسی او را دیده باشد و یا دوستانش خبری از او داشته باشند . من گوشهایم را تیز کرده و به شهلا زل زده بودم .
شهلا باید برای تک تک دوستهای زینب، اول توضیح می داد که چه اتفاقی افتاده و بعد از آنها کسب خبر می کرد؛
اما در واقع آنها بودند که یک خبر جدید می شنیدند و آن #خبر_گم_شدن زینب بود.
خانم دارابی برای ما چای و شیرینی آورد، اما من احساس خفگی می کردم. انگار کسی به گلویم چنگ انداخته بود و فشار می داد.
شهلا گفت:مامان ، دیگر نمی دانم با چه کسی تماس بگیرم . هیچ کس از زینب خبری ندارد.
شهلا یکدفعه یاد مدیر مدرسه شان افتاد. خانم کچویی، مدیر دبیرستان 22 بهمن، زینب را خوب می شناخت.
زینب در دبیرستان فعالیت #تربیتی داشت و برای خودش یکپا مربی پرورشی بود و خانم کچویی علاقه زیادی به او داشت.
از طرفی خانم کچویی خیلی وقت ها برای نماز به مسجد المهدی می رفت و در کلاسهای عقیدتی جامعه ی زنان هم شرکت می کرد.
زینب مرتب با خانم کچویی ارتباط داشت شهلا به خانه رفت و شماره ی تلفن خانم کچویی را آورد.
در این فاصله خانم دارابی سعی می کرد با حرف زدن، مرا مشغول و تا اندازه ای آرام کند.
اما من فقط نگاهش می کردم و سرم را تکان می دادم. حرفهای او را نمی شنیدم و توی مغزم غوغایی از افکار عجیب و غریب بود.
شهلا به خانم کچویی زنگ زد و چند دقیقه ای با او حرف زد. وقتی تلفن را گذاشت ، گفت: خانم کچویی امشب به مسجد نرفته و خبری از زینب ندارد.
شهلا با حالتی مشکوک ادامه داد که خانم کچویی از گم شدن زینب وحشت زده شده و با نگرانی برخورد کرده است.
وقتی از تماس گرفتن با دوستان زینب #ناامید شدیم، با خانم دارابی خداحافظی کردیم و به خانه برگشتیم.
در حیاط خانه را که باز کردم، چشمم به بوته ی گل رز باغچه ی گوشه ی حیاط افتاد. جلو رفتم و کنار باغچه به دیوار تکیه زدم.
بلندی بوته به اندازه ی قد زینب و شهلا بود. از بالا تا پایین بوته، گلهای رز صورتی خودنمایی می کردند.
آن درختچه هر فصل گل میداد و انگار برای آن بوته، همیشه فصل بهار بود.
زینب هر روز با علاقه به درختچه ی گل رز آب میداد تا بیشتر گل دهد. او در این چند روز باقی مانده به سال تحویل، در تمیز کردن خانه خیلی به من کمک می کرد.
البته همانطور که مشغول کار بود به من می گفت: مامان،من به نیت عید به تو کمک نمی کنم؛ ما که #عید نداریم. توی جبهه رزمنده ها می جنگند و خیلی از آنها زخمی و شهید می شدند،آن وقت ما عید بگیریم؟ من فقط به نیت تمیزی و نظافت خانه کمک می کنم.
کنار بوته گل رز مثل مجسمه بی حرکت ایستاده بودم و به حرف های او فکر میکردم که مادرم به حیاط آمد و گفت: کبری ،ننه ،آنجا نایست . هوا سرد است. بیا توی خانه. شهلا و شهرام طاقت ناراحتی تو را ندارند.
#ادامه_دارد
نویسنده #معصومه_رامهرمزی
بدون لینک اجازه کپی برداری نیست 🍃
@rkhanjani
#حدیث✨
🌸پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
🍃یکدیگر را ببخشید؛ زیرا که گذشت، جز عزّت به انسان نمی افزاید.
📖 کافی، ج۲، ص۱۰۸
@rkhanjani
👈از همسرتان درخواست کنید ✅
شکایت نکنید!❌
شکایت بر گذشته تأکید میکند و موجب ناامیدی میشود
گاهی ما شکایتهایمان را به صورت سؤال مطرح می کنیم⁉️
از گفتن جملاتی مانند« چرا نمیتونی ...؟ » پرهیز کنید.
« تو باید فلان کار رو میکردی »هم نوع دیگری از شکایت کردن است.⛔️
اما درخواست کردن بر خواستهی شما انگشت میگذارد و به رفتارهای آتی اشاره میکند.
❇️مثلاً « مایلی این کاری رو که من دوست دارم با هم انجام بدیم؟ »
این عبارت یک سوال واقعی هست که ممکنه پذیرفته شود ، رد شود یا به بحث گذاشته شود.
@rkhanjani
﴿اللّٰهُمَاشْفِعقُلۅبُنٰا...﴾🙃♥️
یهدعاینابواسهدلهممون!😌
شبتونبخیر،دوستان🌙✨
@rkhanjani
بیخیالِ حرفِ این و آن باش
وقتی خودت از زندگیاَت لذت ببری
دیگر نگرانِ قضاوتهایِ دیگران نخواهی بود
و این یعنی خودِ زندگی...
•🍓⛱•
🍃 @rkhanjani
#رمان_راز_درخت_کاج 🌲🍃
#قسمت_پنجم
نمی توانستم آرام باشم. دلم برای شهلا و شهرام میسوخت؛ آنها هم نگران حال خواهرشان بودند
بی هوا به آشپزخانه رفتم. انگار رفتن من به آشپرخانه عادت همیشگی ام شده بود. کابینت ها از تمیزی برق می زدند.
بغض گلویم را گرفت. زینب، روز قبل، تمام کابینت ها را اسکاچ و تاید کشیده بود.
دستم را به کابینت ها کشیدم و بی اختیار زیر گریه زدم؛ گریه ای از ته وجود.
دیروز به زینب گفتم: مامان، خیلی در تمیز کردن خانه کمکم کردی. دوست داری برای جبران زحمت هایت چه چیزی برایت بخرم؟تو که دو سال است برای عید هیچ چیز نخریده ای،حالا یک چیزی را که دوست داری بگو تا برایت بخرم.
زینب گفت: مامان، به من اجازه بده جمعه اول سال را به نماز جمعه بروم.دلم میخواهد سال را با نماز جماعت و جمعه شروع کنم .
به زینب گفتم: مادر،ای کاش مثل همه ی دخترها کفشی، کیفی، لباسی می خریدی و به خودت می رسیدی. هر وقت دلت خواست نماز جمعه برو، ولی دل من را هم خوش کن.
صدای گریه ام بلند شده بود. شهلا و شهرام به آشپزخانه آمدند و خودشان را توی بغلم انداختند با اینکه آن شب به خاطر #سال_تحویل ، غذای مفصلی درست کرده بودم، قابلمه هو دست نخورده روی اجاق گاز ماند. کسی شام نخورد.
با آن نگرانی، آب هم از گلوی ما پایین نمی رفت چه رسد به غذا.
#ادامه_دارد...
#نویسنده_معصومه_رامهرمزی
🌸 @rkhanjani
پرسش:
چگونه مي توان حالت قرب به خدا و دلکندگي از دنيا را در طول روز و در کار هار روزمره حفظ کرد و دلبسته دنيا نشد ؟آيا اصلا ممکن است ؟
پاسخ:
یکی از راههای انسان برای رسیدن به آرامش ارتباط با خداست. ارتباط با خدا اصلاً کار سخت و پیچیدهای نیست و میتوان با رعایت بعضی نکات در طول زندگی روزمره این ارتباط را هر روز قویتر کرد. ستاره برای شما این نکات ریز را دستهبندی کرده است. ضمناً اگر هنوز هم در مورد فواید ارتباط با خدا و زمان این ارتباط ابهام دارید حتماً با ما همراه باشید؛
- 20 راه ساده برای ارتباط با خدا و آرامش
1. حین انجام کارهای روزمره ذکر خدا را بگویید.
2. هر روز دقایقی را به داشتههایتان بیاندیشید و خدا را شکر کنید.
3. از خدا برای انجام کارهایی که برای انجامشان بیعلاقه هستید صبوری بخواهید.
4. از خدا برای همه آشنایانتان چیزهای خوب بخواهید.
5. برای اصلاح روابطتان با دیگران از خدا کمک بخواهید.
6. هنگام گپ و گفت با دوستان و آشنایانتان به یاد خدا باشید و از او تشکر کنید.
7. اگر در گذشته اتفاق بدی برایتان افتاده است از اینکه توانستهاید آن را پشت سر بگذارید و خدا شما را تنها نگذاشته است سپاسگزار باشید.
8. بدیها و اشتباهات خود را روی کاغذ بنویسید و بابت همه آنها از خدا طلب بخشش کنید.
9. خدا هر روز با نعمتهایش شما را غافلگیر میکند پس هر روز طوری رو به خدا باشید که بداند قدر این غافلگیری شیرین را میدانید.
10. حتی اگر تا الان هم زندگی به شما سخت گرفته است باز هم خدا را شکر کنید چون همواره آیندهای برای داشتن یک زندگی شیرین وجود دارد.
11. اگر پیش آمده که به کسی غیر از خدا دل ببندید و امیدوار باشید که گره از کارتان باز کند بابتش از خدا طلب بخشش کنید.
12. آدمهای پرحرف زمان کمی برای صحبت کردن با خدا پیدا میکنند پس سعی کنید کم حرف زدن را تمرین کنید.
13. خدا بدون چشمداشت نعمتهایش را به شما داده درحالیکه خیلی از وقت ها از فرمانش سرپیچی کردهاید و دوست خوبی برایش نبودهاید. پس شما هم گاهی بدون چشمداشت به کسانی که دوست نمیدارید هدیه بدهید.
14. حتی وقتی بیمار هستید و از درد آن زجر میکشید بابت این که این بیماری دائمی نیست و خدا سلامتیتان را به شما بازخواهد گرداند از خدا ممنون باشید.
15. خداوند برخلاف مقامات بالا رتبه زمینی تنها مقام والایی است که برای ملاقات کردنش سلسله مراتبی را در نظر نگرفته است. پس از این فرصت بهره ببرید و همواره او را مناجات کنید.
16. برای موقع خوابتان برنامهریزی کنید تا خوابتان هم موجب ارتباط شما با خدا شود؛ قبل از خواب سورههای حمد، ناس و فلق را بخوانید و در حالی که وضو دارید رو به قبله بخوابید.
17. هنگام خواب فقط به خوبیها و نکات مثبت دیگران فکر کنید و در مورد خودتان هم فقط چیزهای مثبتی را که در زندگی دارید مدنظر قرار بدهید و شکرگزاری کنید.
18. هر وقت یکی از عزیزانتان برای شما کاری انجام میدهد همواره در نظر داشته باشید که خدای عزیزتری پشت آنها ایستاده و همواره مراقبتان خواهد بود.
19. از خدا بخواهید که ذهن و زبان شما را از چیزهای مهمل و بیهوده پاکسازی کند.
20. از خدا اراده و پشتکار بخواهید که به جای ارتکاب گناه و توبه کردن اصلاً به سمت گناه نروید.
@rkhanjani
#سلام_امام_زمانم 💚
💚برخاتم اوصیاء،مهدے صلوات
💚برصاحب عصر ما،مهدے صلوات
💚خواهے ڪه خداوند بهشتت ببرد
💚بفرست تو بر حضرت مهدے صلوات
💚اَللّهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّدٍ
💚وَ آلِ مُحَمَّدٍ
💚وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@rkhanjani
.
هر روز یه هدیه از جانب خداست.
هدف، علاقه ونگرش مثبتت رو از دست نده.
@rkhanjani