#انگیزشی
[وقتی زندگی سخت میشه، آرزو نکن که آسونتر بشه.
تصمیم بگیر که قویتر بشی..☕️🌱
———🌻⃟————
@rkhanjani
این عکس چقدر خوبه و حال آدمو خوب میکنه
حضور زن در جامعه، حجاب، مادر، محبت
"زینب صدر"
@rkhanjani
📌از چه می ترسید؟
✨ خدا میفرماید: «وَ كَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُها وَ إِيَّاكُم »(عنکبوت/۶۰)، چقدر حیواناتی هستند که رزق خودشان را با خودشان نمیبرند!
✨ کدام پرندهای وقتی صبح از خانه بیرون میرود رزقش را با خودش میبرد یا شب با خودش در لانهاش غذای فردا صبحش را میآورد؟!
✨ صبح میرود تا شب خدا سیرش میکند، «وَ كَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُها وَ إِيَّاكُم» از چه میترسید؟ همان خدایی که پرندهها را روزی میدهد شما را هم روزی میدهد (۴/ ۵/ ۹۷)
#رزاقیت_خداوند
#سبک_زندگی_اسلامی
@rkhanjani
#
🔴 #ناراحتی_بجا_و_رفتار_نابجا
💠 ناراحت شدن زن و شوهر از دست یکدیگر میتواند #طبیعی باشد. به هر حال ممکن است همسرمان دچار اشتباهی شود که ما را #ناراحت کند.
💠 اما مهم آن است که در قبال کار اشتباه همسرمان #رفتار_نابجا از ما سر نزند.
💠 اولا عکسالعمل ما باید #متناسب با بزرگی یا کوچکی اشتباه همسرمان باشد.
💠 ثانیا طبق آموزههای دینی، #بدی یا اشتباه همسرمان را با رفتار #خوب از بین ببریم. تا مصداق آیه ۲۲ سوره رعد باشیم: (وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ؛ #خردمندان کسانی هستند که #بدی را با نیکی از بین میبرند.)
💠 #قهر کردن، #ناسزا گفتن، بد دهانی کردن، داد و بیداد کردن، #آبروی همسر را بردن و .... از مصادیق رفتار #نابجا با وجود #ناراحتی بجای ماست که عامل زیاد شدن #بدی و اشتباه همسرمان میگردد.
@rkhanjani
🔴 #تغییر_فضای_بیروح
💠 گاهی در زندگیِ زن و شوهری حال #خوشی نداریم. و انگیزهای برای تحرّک و تلاش وجود ندارد.
💠 یکیاز مهارتهایی که میتواند فضای بیروح خانه را #تغییر دهد شنیدن یا دیدن چیزی است که نقش آن ایجاد #تلنگر و #استارت زدن است.
💠 لذا گاهی در فضای خانه، پخش صدای زیبا و ملایم #قرآن، مناجات، روضهای #دلنشین یا کلیپی زیبا از #شهدا و یا سخنان کوتاه #اخلاقی، جرّقهای میشود تا فضای سرد خانه را گرم و با انگیزه کند.
💠 اتصال همسران به #معنویت عامل ازدیاد #آرامش و گرمابخش زندگی خواهد شد.
❣ @rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
#رمان_مذهبی_از_جهنم_تا_بهشت #قسمت_سیزدهم داشتم بال در میآوردم. — الهی من قربون داداش گلم بشم. بغ
#رمان_مذهبی_از_جهنم_تا_بهشت
#قسمت_چهاردهم
_ چرا اینجوری نگاه میکنی؟
یه دفعه امیرعلی بغلم کرد و گفت:
_ از مشهد تا حالا خیلی تغییر کردی حانیه. امیدوارم تغییراتت پایدار باشه. بعد هم اروم منو از بغلش جدا کرد و سرشو به شیشه ماشین تکیه داد. مامان اینا هنوز هم مشغول صحبت بودن ولی چون شیشه ها پایین بود و صدای باد میاومد. نه اونا حرفای مارو میشنیدن و نه ما.
بعد از چند دقیقه امیرعلی رو صدا کردم.
_ داداشی
با لبخند برگشت به سمتم و گفت:_ جونم؟
_ راستش از وقتی از مشهد برگشتیم درگیرم. با حس آرامشی که زیارت بهم داد و حرفای عمو. با برخوردایی که از مادر جون و خاله اینا و کلا همکلاسیای مذهبیم دیدم و برخوردای فاطمه و زهراسادات اینا و حتی تو. و حالا با دیدن این شهیدی که با وجود این همه آرزو رفته تا نمیدونم مدافع کی بشه.
_ ابجی جونم شهید مشلب رفتن تا مدافع حرم بانویی بشن که صبر و شهامت و ایستادگیشون زبون زد همه عالمه. یه سری آدم از خدا بی خبر به اسم دین اسلام دارن به قصد تخریب حرم بی بی زینب میرن و حالا جوونای ایرانی، لبنانی ، افغانی و... میرن تا دفاع کنند.
_ اره اینارو میدونم بعضی اوقات بی بی سی رو نگاه میکردیم.
امیرعلی یه پوزخند زد و بعد زود جمعش کرد و ادامه داد:
بعدشم وقتی خودت تجربه کردی اون آرامش رو، اون حس خوب رو، چرا به حرفای عمو فکر میکنی اصلا؟
_ نمیدونم. بلاخره من ده یازده سال، داشتم حرفاش میشنیدم. همون روزی شش،هفت ساعتی هم که پیشش بودم بالاخره حرفاش تاثیر میذاشتن......
#ادامه_دارد.
#ح_سادات_کاظمی
🌸 @rkhanjani
گاهے گذشٺ ڪݩ
گاهے گذࢪ...
بزرگترین هدیۀ گذشت، برای خود توست
و آن هدیه، آرامش است!💙💛¡
🌻@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
✍️سخنرانی استاد عالی
🎬موضوع: میگذرد!
@rkhanjani
هدایت شده از بسوی خدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 تریبون مقاومت | نماهنگ
۲۸ دی ۱۴۰۰ چهلودو سال از ایراد اوّلین خطبههای نمازجمعهی رهبر معظّم انقلاب میگذرد.
ایشان تاکنون حدود ۲۴۰ خطبه در نمازجمعهی تهران ایراد کردهاند که در زمرهی قویترین و تأثیرگذارترین خطبهها بوده است. به همین مناسبت، نماهنگ «تریبون #مقاومت» که مروری بر خطبههای نماز جمعۀ ایشان است،شد
@rkhanjani
〰〰〰〰〰〰
https://eitaa.com/joinchat/3397320738C0c4c71fad0
✨«عَلَیکُم أنفُسَکُم»✨
حواستان به خودتان باشد...
#مائده۱۰۵
———🌻⃟————
@rkhanjani
🌻 امام رضا عليه السلام 🌻
✅ عقل شخص مسلمان تمام نيست، مگر اين كه ده خصلت را دارا باشد:
❶ از او اميد خير باشد
❷ از بدي او در امان باشند
❸ خير اندك ديگري را بسيار شمارد
❹ خير بسيار خود را اندك شمارد
❺ هرچه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود
❻ در عمر خود از دانش طلبي خسته نشود
❼ فقر در راه خدايش از توانگري محبوبتر باشد
❽ خواري در راه خدايش از عزت با دشمنش محبوبتر باشد
❾ گمنامي را از پرنامي خواهانتر باشد
❿ احدي را ننگرد جز اين كه بگويد او از من بهتر و پرهيزگارتر است.
💚
———🌻⃟————
@rkhanjani
از راه گوش، خوردنِ باده شنیدهای؟ من یاحسین میشنوم مست میشوم!
#شب_جمعه
———🌻⃟————
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شبهای_جمعه_روضه
السلام علیک یا اباعبدالله
▪️از حالِ دلم کی باخبره؟
▪️حق دارم اگر خوابم نبره
#شب_جمعه
———🌻⃟————
@rkhanjani
🔴دیگران را ببخشید…
✍بی عقلی، تهمت ها، خیانت و بی ادبی نشانه عدم بلوغ روحی انسان هاست.
انسان های نارس این موارد را زیاد دارند؛
شما انسانی رسیده باشید!
با سبکبالی و بدون اینکه قضاوت یا سرزنش کنید،
و بدون اینکه از این حرفها ناراحت شوید…
از کنار این ها رد شوید…
اگر هوای دلتان ابری شد و چشمهایتان باریدند،
بگذارید این اشک ها باران رحمت و بخشش باشند
برای انها که نمی دانند و زمین دلشان خشک شده است.
اینجاست که دل بخشنده شما چشمه جوشانی می شود که به منبع عظیم لطف خدا متصل شده است
چه خوب است مانند پيشوايان دين مان با گذشت باشيم.
☀️امام رضا عليه السلام: ما خاندانى هستيم كه گذشت را از آل يعقوب و سپاسگزارى را از آل داوود، به ارث برده ايم.
📚کافي480/308/8
———🌻⃟————
@rkhanjani
#رمان_مذهبی_از_جهنم_تا_بهشت
#قسمت_پانزدهم
امیرعلی: تاثیر گذاشتن درست ولی چیزی رو قبول کن که الان خودت تجربهاش کردی. در مورد رفتارهایی هم که گفتی ؛ من بهت حق میدم اطرافیان ما تو دین و اعتقاداتشون یه سری تعصبات خاص دارن ؛ تعصب، اجبار، ریا و.... البته من فرد خاصی مد نظرم نیستش. کلا گفتم. همین تو، یاسمین و شقایق رو از دین زده کرده .
یاسمین و شقایق دختر خاله های من بودن که البته اونا یه عمو مخالف مثل من نداشتن ولی حجاب و نمازشون فقط,و فقط تا سیزده سالگی اونم به زور همراهشون بود و بعد از اون اجبار خاله ها و مادربزرگ دقیقا برعکس جواب داد. چون پدرهاشون هم باحجابی و بدحجابی براشون فرقی نداشت. یعنی اجباری در کار نبود از جانب پدرها. دیگه کسی نتونست مانعشون بشه. تو فکر بودم که با صدای امیرعلی دوباره از فکر اومدم بیرون.
امیرعلی: شاید خاله اینا به جای اجبار، بهتر بود راهنماییشون کنند. مثل مامان و بابا. تو که کلا همهاش پیش عمو بودی ولی من از جانب مامان و بابا فقط و فقط راهنمایی شدم و بعد خودم در مورد راهی که انتخاب کردم، تحقیق کردم. شاید برخوردای عمو هم به خاطر همون تعصبات و اجبارهایی بود که تاثیر عکس گذاشته.
حرفای امیر علی آشفتگی ذهنی منو بیشتر کرد. حالا سوالام بیشتر شده بود و من جواب هیچ کدوم رو نمیدونستم. یاد برخوردای مامان بزرگ اینا افتادم که همش تحت تاثیر خالهشون بود که بعد از مرگ همسرش با مادربزرگ مادری من زندگی میکرد....
#ادامه_دارد.
#ح_سادات_کاظمی
🌸 @rkhanjani
#رمان_مذهبی_از_جهنم_تا_بهشت
#قسمت_شانزدهم
تقریبا ساعت یکونیم بود که رسیدیم خونه. خونه ما یک طبقه بود.با حیاط کوچیکی که من و امیر علی عاشقش بودیم. از حیاط گذشتم و در شیشهای پذیرایی رو با کلید باز کردم و وارد شدم. سریع رفتم تو اتاقم و لباسام رو عوض کردم و رو تخت دراز کشیدم. حسابی کلافه بودم . خوابم نمیبرد و حوصلهام هم حسابی سر رفته بود. گوشیام رو از تو کیفم برداشتم و روشنش کردم. یازده تا تماس بی پاسخ از عمو. اوه اوه. چیکار داشته بی توجه به ساعت شمارشو گرفتم. با شنیدن صدای سرخوشش فهمیدم خواب نبوده.
عمو: سلام خانمی. سرت شلوغه ها.
_ سلام ببخشید. عمو کاری داشتی؟
از سردی لحنم تعجب کرد ولی خوب چیکار باید میکردم. دست خودم نبود. از بعد شنیدن قضیه طلاقشون، حس بدی دارم نسبت به عمویی که همه اعتقاداتم تحمیل حرفای اون بوده و تمام این یازده سال رو بیشتر از خانوادهام پیش اون بودم.
عمو: زنگ زدم بگم، من دارم برمیگردم ترکیه . فردا یه مهمونی گرفتم برای خداحافظی با بچه ها.حتما حتما بیا چون میخوام اونجا با طناز هم آشنا بشی.
_ چی؟ برای چی میخوای بری عمو؟ طناز کیه؟
عمو_ همسر آیندم. اون اینطوری خواسته.
از یه طرف دلم براش تنگ میشد. از یه طرف هم فرصت خوبی بود برای اینکه تو این شک و تردید ها به یه نتیجهی واحد برسم.
با صدای عمو که پشت تلفن داشت صدام میکرد به خودم اومدم.
عمو: تانیا.
_ بله؟
عمو: ناراحت نشیا. خوب تو هم میتونی چندوقت یه بار بیای بهم سر بزنی دیگه، بزرگ شدی. ناسلامتی نوزده سالته!
_ باشه. عمو مهمونی فردا خانوادگیه ؟
چه سوال مسخره ای. عمو و خانواده؟ محاله
عمو: نه بابا مثل مهمونیای همیشگی. میدونی که. خودت بودی بیشترش.
همون پارتی. یه عده دختر و پسر بیکار که پسرا دنبال کیف و حال خودشون. دخترا هم دنبال عشوه و طنازی هستن. از همون اول هم از این مهمونیا خوشم نمیومد و حضورم به اصرار عمو بود.
_ باشه. ولی بعید میدونم بتونم بیام. بهت خبر میدم.
عمو: نیای دیگه نه من نه تو. من پس فردا صبح پرواز دارم.
_ باشه. فعلا...
عمو: فدات. بای
تلفن رو قطع کردم . کاش حداقل شقایق و یاسی رو هم دعوت کنه. هرچند اگه خاله اینا بفهمن کجا قراره برن، عمرا بذارن . البته منم باید به بهونه دیدن عمو برم. مامان اینا هیچ وقت از این مهمونیا خبر نداشتن.....
نتم روشن کردم و رفتم تلگرام. اووووووه چقدر پیام. بیخیال پیاما. رفتم تو گروه سه نفریه خودمون. اخ جووون بچه ها آنلاین بودن.
_ سلام
یاسی: سلام و........ معلوم هست دو هفته کجایی تو؟
_ مچکرم نفسم .
یاسی: بابت؟😒
_ استقبال گرمت
شقایق: هیچ معلوم هست کجایی تو؟ خونه رو که جواب نمیدی.گوشیتم که همش خاموشه. آنلاینم که نمیشی.
_ اقا منو نخورید. بچه ها شدیدا خوابم میاد باید برم. اومدم بگم فردا ساعت دوازده بیاید اینجا. بای.
منتظر شنیدن فحشاشون نشدم. نت رو خاموش کردم. به محض اینکه گوشی رو گذاشتم کنار، خوابم برد.
#ادامه_دارد.
#ح_سادات_کاظمی
🌸 @rkhanjani