💠تربیتگُریزی:
🔰امام خمینی "ره":
📌«گرفتاری همهی ما برای این است که ما تزکیه نشدهایم، تربیت نشدیم. عالم شدند، تربیت نشدند، دانشمند شدهاند، تربیت نشدهاند، تفکراتشان عمیق است، لکن تربیت نشدهاند و آن خطری که از عالمی (به معنای عام) که تربیت نشده است و تزکیه نشده است بر بشر وارد میشود، آن خطر از خطر مغول بالاتر است».
📚صحیفه امام، ج 14، ص391
#تربیتگریزی
#امام_خمینی_ره
@rkhanjani
💠تربیتگُریزی
❇️عوامل تربیتگریزی:
1️⃣ غفلت از گناه و کوچک شمردن آن:
«در روایات آمده است که خداوند هرگاه به بندهی خود عنایت فرماید، او را به یاد گناهانش میاندازد. در اندیشهی اسلامی احساس گناه و حالت توبه و بازگشت یک نعمت الهی و "فقدان احساس گناه" یک زنگ خطر است».
📚امام خمینی،1371، ص 74
‼️ادامه دارد....
#تربیتگریزی
#امام_خمینی_ره
#عوامل
@rkhanjani
📚 #معرفی_کتاب
📖 سفیدِ سیاه
#همباشی_سیاه
تحلیل و بررسی ابعاد پدیده
💥ازدواج سفید💥
با رویکردی دینی و روان شناختی
📛#ازدواج_سفید، به عنوان #آسیب_اجتماعی نوین چندسالی است وارد فرهنگ ایرانی شده، علاقه منداني يافته و در تقابل با سنت #ازدواج قرار گرفته است.
⚠️در این بین جوانان و خانوادههایی بر اثر عدم آگاهی از زوایای این معضل اجتماعی، به آن مبتلا و سرانجام #پشیمان شدهاند.
💥در اين ميان بعضي آن را مفيد! و کارآمد! و گروهي آن را ضدارزش و آسيب ميخوانند.
❇️کتاب سفیدِ سیاه اولین کتابی است که با #رویکرد_دینی و روانشناختی این پدیده را بررسی کرده است. مباحث این کتاب در ۳۵۴ صفحه توسط انتشارات موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) به چاپ رسیده است.
✍️ نویسنده زهیر احمدی
🔍 با نظارت دکتر رضا مهکام
🌸 @rkhanjani
#رمان
از جهنم تا بهشت 🌺👇
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_چهل_و_هشتم
به روایت حانیه
مامان:حانیه جان. بیا این میوه ها رو بزار رو میز الان میرسن.
_ اومدم
ظرف میوه رو از مامان گرفتم و گذاشتم رو میز .
_ مامان بهتر نبود منم برم باهاشون؟
مامان :حالا که نرفتی. الانم میرسن دیگه.
این حجم دلهره و نگرانی برای من غیر قابل تحمل بود. فوق العاده میترسیدم از عکس العمل عمو نسبت به نمازخوندن و حجابم.
تو فکر بودم که تلفن زنگ خورد.
_ بله؟
فاطمه:سلام خانوم . سال نو مبارک.
_ سلام نفسم. عیدت مبارک. خوبی؟
فاطمه: مرسی عزیزم توخوبی؟
_ نه
فاطمه: چرا؟
_ فاطمه میترسم. میترسم از عکس العمل عمو
فاطمه: مگه راه غلط رو انتخاب کردی؟ مگه به راهی که انتخاب کردی مطمئن نیستی؟ اون باید به ترسه که یه عمر حرفای اشتباه تحویلت داده و حالا معلوم شده واقعیت چیزی که میگه نیست.
_ اره. مطمئنم راهم درسته ولی عمو ناراحت میشه .
فاطمه: ناراحتی اون مهم یا خدا
صدای آیفون بیانگر اومدن عمو اینا بود.
_ فاطمه جان شرمنده اومدن من باید برم. خیلی ممنون که زنگ زدی عزیزم. سلام برسون.
فاطمه: دشمنت شرمنده . خدانگهدارت
عمو بهم محرم بود، پس دلیلی نداشت حجاب داشته باشم. یه شلوار پاکتی سبز با یه تیشرت مجلسی همرنگش.
برای استقبال با مامان دم در ورودی ایستادیم. امروز روز اول عید نوروز بود، همون روز اومدن عمواینا. بابا و امیرعلی رفته بودن فرودگاه دنبالشون و چون خونشون رو فروخته بودن قرار بود این چند روز بیان خونه ما. از همون لحظه ورود حس خوبی نسبت به زن عموی جدیدم یعنی نداشتم. دقیقا همون حسی که تو مهمونی داشتم. جالبه با این که چندماهه ایران نبوده هنوزهم با مد اینجا کاملا آشنایی داره. یه تاب خیلی کوتاه مشکی یه مانتو سفید جلو باز که تا روی زانو بود و یه ساپورت مشکی و شالی که فقط پوششی بود برای کلیپسش. آرایشش که هم که قابل بیان نبود. خیلی گرم با من روبوسی کرد و با مامان خیلی سرد ، در حد یه غریبه اما مامان با اینکه میدونستم با زن عمو عاطفه خیلی راحت تر بود،با این وجود که اعتقاداتشون و عقایدشون بهم نمیخورد خیلی گرم باهاش احوالپرسی کرد و بعد هم نوبت عمو بود. زن عمو بعد از احوالپرسی با اینکه فکر کنم میدونست خانواده ما مذهبین اما شال و مانتو که چه عرض کنم بلیزش رو دراورد و داد به من که آویزون کنم و اینکارش مورد پسند هیچکدوم از ما نبود.
.
.
عمو: ما نمیخواستیم مزاحم شما بشیم دیگه به اصرار تانیاجون اومدیم. دیگه فردا رفع زحمت میکنیم.
میدونستم عمو مشکلش مزاحمت و اینجور چیزا نیست بلکه فقط اعتقادات بابا اینا بود اصلا نمیدونم چرا ولی نماز خوندن و حجاب داشتن و کلا هر کاری که مصداق دینداری باشه اذیتش میکنه .
بابا: داداش زحمت چیه. مراحمید . مارو قابل نمیدونید؟
عمو: هه. نه بابا این حرفا چیه؟ میترسم خم و راست نشدن ما اذیتتون کنه.
و بعد با لبخند معنی داری به من و زن عمو نگاه کرد.
اما بابا در جوابش گفت: هرکس عقاید خودشو داره.
عمو هم که از این خونسردی بابا جا خورده بود گفت: ولی در هر صورت ما فردا میریم هتل و تانیا رو هم میبریم با خودمون. نمیدونم چرا ولی خدا خدا میکردم که بابا اجازه نده و من مجبور نشم باهاشون برم.
_ خودش میدونه.
حالا من جواب عمو رو چی بدم. تو فکر بودم که صدای اذان بلند شد. امیرعلی با اجازه ای گفت و بلند شد و منم به دنبالش که عمو صدام کرد.
عمو _ تانیا. تو کجا؟
_ میام الان.
وضو داشتم سریع رفتم تو اتاق ، درو بستم و شروع به نماز خوندن کردم. با صدای در استرس گرفتم که نکنه عمو باشه ولی بعد گفتم حتما مامانه یا شایدم امیرعلی.
_ السلام و علیکم و رحمة الله و بركاته
وقتی سرم رو برگردونم با عمو مواجه شدم که دست به سینه دم در وایساده بود و با یه پوزخند عجیب و چهره ای که عصبانیت توش موج میزد به من زل زده بودم.
وقتی دید نمازم تموم شد. اعضای صورتشو کمی جمع کرد و بعد انگار داره مورد چیز چندش آوری صحبت میکنه.
گفت: تو نماز میخونی ؟
نماز رو با یه غلظت خاصی گفت.
_ من من..... راستش.......
مغزم از کار افتاده بود و نمیدونستم بايد چه جوابی بدم که براش قانع کننده باشه.
عمو: تو چی؟ اینا محبورت کردن نه؟ سریع حاضر شو سریع .
درو باز کرد بره بیرون. که سریع مغزم بهم فرمان داد _ نخیر. اینا مجبورم نکردن. خودم انتخاب کردم.
عمو: چی؟ خودت انتخاب کردی؟ چی میگی تو؟
_ فهمیدم همه چیزایی که میگفتید غلط بوده. همه چیش. من به وجود خدا ایمان دارم به نماز ، به روزه.به حجاب و هزار تا چیز دیگه.
پوزخندی زد که کفریم کرد. بعد هم رفت بیرون و درو محکم بست . و بعدش هم فقط صدای فریادهای عمو میومد که خطاب به مامان، باباو امیرعلی بود.
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
🌸 @rkhanjani
قسمت طنز ماجرا اینجاست که بعضی پدر و مادرها بعد سالها زندگی هنوز چیزایی که از خواستگار انتظار دارن، خودشون ندارن!
به خیال خودشون به فکر جوونا هستن و خوشبختی اونارو میخوان، اما با سختگیریهای بیمورد عمر بچههاشونو تلف میکنن!
✍#ازدواج_آسان
┏✾╍╍╍╍╍╍╍╍╍╍╍✾┓
➣ @rkhanjani
┗✾╍╍╍╍╍╍╍╍╍╍╍✾┛
『🍊🌿』
بہ تمـام دلایلے ڪه موفق نمےشویـد فڪر نڪنیـد...!
فقط بہ یڪ دلیلے فڪر ڪنید ڪه میدانید
موفق میشـوید!'
-هنر فورد
#انگیزشی
@rkhanjani
🕊🌹🕊
وقتے بہ تو سلام مےڪنم
وجودم سرشار از امید مےشود.
و زندگے،شروع بہ لبخند زدن مےڪند...
وقتے بہ تو سلام مےڪنم
روزم پر از برڪت مےشود،
پر از روزے...
وقتے بہ تو سلام مےڪنم
جانم لبریز از بوے نسیم و بهار
و شادمانے مےشود...
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
❤️سلام آرام جانم مهدے صاحب
زمانم تعجیل در ظهور سہ #صلوات💚
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
✍️سخنرانی استاد عالی
🎬موضوع: دنیا میخوای؟ این کارو انجام بده
@rkhanjani
🔴 عنایت امام زمان در حل همه مشکلات
🔵 حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری :
🌕 در مدیریت و انجام امور، و در مشکلات و سختی ها، نیتها را باید خالص کرد. توجه را به سمت حضرت بقیة الله روحی له فداء باید برد، عنایتی از او شامل شود کارها را بسیار پیش خواهد برد.
🔹 دشمن را دفع می کند، امور را سامان خواهد داد. تمام اسباب «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ» در اختیار آن بزرگوار هست. فقط درخواست بشود، دعا بشود و با عنایتی از آن بزرگوار امور سامان بگیرد.
#توسلات_مهدوی
#امام_زمان
@rkhanjani
🔴🔵 با چه انگیزهای منتظر ظهوریم؟
🌕 آیت الله مصباح یزدی(ره):
🔺 ما بايد به درون خويش بنگريم كه با چه انگيزه اى منتظر ظهور امام عصر عليه السلام هستيم؟
1️⃣ آيا نان صلواتى مىخواهيم؟
2️⃣ يا از ظلم ستمگران به تنگ آمده ايم؟
3️⃣ آيا انجام وظايف دينى بر دوش ما سنگينى مىكند؟
4️⃣ يا چون اسلام و مسلمانان در خطر قرار گرفتهاند در انتظار فرج ايم؟
🔹 بايد بينديشيم و ببينيم كه انگيزه واقعى ما از انتظار، كداميك از اينهاست؟
🔹 اگر انگيزه ما يكى از سه مورد اول باشد، در واقع، دل ما به حال خودمان سوخته است، نه ديگران!
🔺در واقع، ما انتظار راحتى خود را مىكشيم، نه ظهور حضرت حجّت(عج) را! اگر كس ديگرى، غير از امام عصر(عج) ، خواسته هاى ما را تأمين كند، ما مريد و علاقه مند به او خواهيم شد. بنابراين، امام زمان و ظهور ايشان براى ما موضوعيتى نخواهد داشت و مقصود اصلى تأمين راحتى خودمان است، نه چيز ديگر.
🔺انتظارى كه ناشى از راحت طلبى و تنبلى باشد، چه ارزشى دارد؟...
🔹 انتظارى واقعى و با ارزش است كه انسان براى پيروزى و عظمت اسلام و گسترش آن در انتظار فرج باشد و ظهور حضرت مهدى(عج) را بخواهد. اين انتظار باارزش و انتظارى واقعى است و روايات بر ارزش والاى آن دلالت دارد.
🔹اگرچه در سايه حكومت و انقلاب جهانى حضرت حجت(عج) امنيت و آسايش و وفور نعمت و نابودى ظلم و ظالمان و از بين رفتن فقر و بدبختى حاصل مىشود، لكن اينها نبايد انگيره اصلى مؤمن براى انتظار فرج آن حضرت باشد.
📚 بر درگاه دوست،ص ۱۴۳
@rkhanjani
Part27_جان شیعه اهل سنت.mp3
13.76M
📚رمان " جان شیعه، اهل سنت"(27)
♥️" عاشقانه هاای برای مسلمانان"
رویکرد این اثر وحدت شیعه و سنی است. “جان شیعه، اهل سنت” رمانی بلندی است که حکایت از ازدواجی خاص و زندگی مشترکی متفاوت از چیزی که تا به حال در رمان های عاشقانه خوانده ایم، می کند. این کتاب فراتر از تصور مخاطبانش به مفهوم واقعی اتحاد و برادری بین شیعه و سنی پرداخته است.
✍ اثر فاطمه ولی نژاد
🌸@rkhanjani