سلام برادری مطلبی زیبا نوشته اند . تا حد زیادی حرف دلمه زده. میگذارم براتون دلم خونه خون
⭕️ #درد ما که نوشتیم...!!!
تلخ ترین لحظات عمرم همان لحظاتی بود که بیانیه ی ستاد کل کلمه به کلمه از شبکه ی خبر خوانده می شد!
انگار کلمه کلمه ی یادداشت هایم پتک آهنین شده بود و بر سرم فرو می ریخت!
انگار تمام جانباختگان #ps752 جلوی چشمانم راه می رفتند!
اصلاً لحظه ای احساس کردم من موشک را شلیک کردم!
شاید نه به هواپیما ولی به قلب بازماندگان داغدارش شاید!
من و خیلی از تحلیلگران و حتی کارشناسان پرواز که تخصصشان همین است بر اساس اطلاعاتی که از مسئولین می رسید نوشتیم!
ما دسترسی های اطلاعاتی جناب #ترامپ و نخست وزیر کانادا را نداشتیم!
اینکه آن ها از کجا اینقدر مطمئن بودند، دیگر به ما مربوط نیست! آنچه به من و هم سنگرانم مربوط است این است که تحلیل کردیم. اطلاعاتی را تحلیل کردیم که از مبادی ذیربط رسیده بود. تحلیل ما صحیح بود اما داده ها نه!!!!
تقصیر ما نبود که مبادی ذیربط داده ی اشتباه مخابره کرده بودند تقصیر ما این بود که...!!!
بماند تقصیر ما...!!!
مهم این است که همه سوختیم همه!
اگر درد خیلی ها فقط درد از دست دادن جانکاه فرزندان ارزشمند وطن و همنوعان مهمان این آب و خاک است، درد من یکی افزون است!
درد شرم، درد اعتماد به مبادی ذیربطی که یا محرم ندانستند ملت را یا دیر محرم دانستند ملت را!!!
درد من درد شادی دشمن و زیر سوال رفتن اعتبار هاست!
درد من افزون بر داغ فرزندان رشید و مهمانان بی گناه، درد سرداری است که بی گناه تمام گناه را به جان خرید و یک هفته بعد از #سردار_دلها او هم ترور ناجوانمردانه شد!
درد من راست هایی است که دشمن دروغ خواهد خواند منبعد!!!
#ایران_تسلیت
👤عبدالرضا یعقوبی
شنبه ۲۱ دی ماه
🆔 @pedarefetneh 🔜 #پدرفتنه
🆔 @pedarefetneh 🔜 #پدرفتنه
33.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 پدرم را خدا بیامرزد...
پدرم را خدا بیامرزد
مردِ سنگ و زغال و آهن بود
سالهای دراز عمرش را
کارگر بود، اهل معدن بود
از میان زغالها در کوه
عصرها رو سفید برمیگشت
سربلند از نبرد با صخره
او که خود قلهای فروتن بود
پا به پای زغالها میسوخت
سرخ میشد، دوباره کُک میشد
کورهای بود شعلهور در خود
کورهای که همیشه روشن بود
بارهایی که نانش آجر شد
از زمین و زمان گلایه نکرد
دردهایش یکی دو تا که نبود
دردهایش هزار خرمن بود
از دل کوههای پابرجا
از درون مخوف تونلها
هفتخوان را گذشت و نان آورد
پدرم که خودش تهمتن بود
پدرم مثل واگنی خسته
از سرازیر ریل خارج شد
بیخبر رفت او که چندی بود
در هوای غریب رفتن بود
مردِ دشت و پرنده و باران
مردِ آوازهای کوهستان
پدرم را خدا بیامرزد
کارگر بود، اهل معدن بود
✍🏻 موسی عصمتی
#کارگران_مظلوم_معدن
#ایران_تسلیت