#حکمت_داستان_شعر
🌹🍀 حکمت ۶_ قسمت۲: ارزش گشاده رویی
وَ قَالَ (علیه السلام): وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ،
و درود خدا بر او، فرمود: و خوشرويى وسيله دوست يابى است.
💦💧 #شعرموضوعی
صائب تبریزی:
از حسن خلق رتبه همت زیاده نیست
دست و دل گشاده چو روی گشاده نیست
چون وا نمی کنی گرهی، خود گره مشو
ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست
💦💧 #داستان:
در یکی از روستاهای شهر رم پیره زن ثروتمندی زندگی می کرد که تنها بود.
او دارای صورتی زشت و بدترکیب بود. شاید به خاطر همین بود که هیچکس نزدیک او نمی شد و همه مردم از او کناره گیری می کردند.
قیافه ی زشت پیره زن مانع از این بود که کسی او را دوست داشته باشد. رفتارهای بد اهالی دهکده باعث تغییر اخلاق او نیز شده بود
او که همه را گریزان از خود می دید دچار نوعی ناراحتی روحی شده بود. سال های زیادی این وضعیت ادامه داشت.
تا اینکه یک روز همسایه ای جدیدی در کنار خانه ی پیره زن سکنی گزید. آنها خانواده ی خوشبختی بودند که دختربچه ی زیبایی داشتند.
یک روز دخترک که از وجود پیره زن آگاهی نداشت از کنار خانه ی او در حال گذر بود که ناگهان پیرهزن هم بیرون آمد و نگاهشان در هم گره خورد. اما اینبار مثل همیشه نبود دخترک نه ترسید نه فرار کرد حتی با لبخندی زیبا به پیرهزن نگاه کرد و بعد از چند ثانیه سلام کرد و رفت. طرز برخورد دخترک چنان در پیرهزن تاثیر گذاشت که او هر روز به بهانه های مختلف بیرون خانه می آمد تا دخترک را ببیند
دخترک هم به این موضوع پی برده بود و هر روز بیشتر به پیرهزن محبت می کرد.
دخترک بهمراه خانوادهاش یک هفته به مسافرت رفتند و بعد از برگشت متوجه شد خبری از دوست پیرش نیست
دو هفته بعد پستچی نامه ای در خانه ی دخترک آورد. وصیت نامه ی پیرهزن همسایه بود که تمام مال و اموالش را به نام دخترک کرده بود
و در پایان وصیت نامه نوشته بود
تو وارث آمدن لبخند بر روی لب من بودی !
༺════════════
❇️ @rmirbagheri❇️
༺════════════
#حکمت_داستان_شعر
🌹🍀 حکمت 13 نهج البلاغه:
#شکر، #راه_تداوم_نعمتها
وَ قَالَ (علیه السلام): إِذَا وَصَلَتْ إِلَيْكُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ، فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّكْرِ.
أطْرَافُ النِّعَم: آغاز نعمتها،
أقْصَاهَا: انتهاى آن،
لا تُنَفِّروا: رم ندهيد، أقصَا: آخر، دور
💦💧 و درود خدا بر او فرمود (ع): چون سرآغاز نعمت به شما رسد با كم سپاسى دنباله آن را نبريد.
💦💧 شعر موضوعی:
شکر نعمت، نعمتت افزون کند
کفر، نعمت از گفت بیرون کند
💦💧 داستان کوتاه:
ابوهاشم جعفری میگوید: در تنگنای مالی قرار داشتم. نزد امام هادی علیه السلام رفتم. امام فرمود:« ای اباهاشم، میخواهی کدامیک از نعمتهای پروردگارت را شکر کنی؟»
متحیر شدم و نتوانستم جوابی بدهم.
امام هادی علیه السلام فرمود:« خداوند ایمان را به تو روزی کرد و به وسیلهی آن بدنت را بر آتش دوزخ حرام کرد؛ عافیت و تندرستی را روزیت ساخت و به وسیله آن برای اطاعتش کمکت کرد؛ و قناعت را روزیت کرد و به وسیلهی آن آبرویت را نگهداشت و تو را از دست نیاز درازکردن به سوی دیگران بینیاز نمود.»
آن گاه فرمود:« ای اباهاشم؛ این سخنان را برایت گفتم زیرا حدس زدم میخواهی شکایت کنی. اکنون دستور دادهام صد دینار به تو بدهند، آنها را بگیر.»
منبع: بحارالانوار، ج 50، ص 129، شماره 7.
༺════════════
❇️ @rmirbagheri❇️
༺════════════