نه کار به اسم و اعتبارت دارم
نه عاشقم و قصد شکارت دارم
انگار که غول دیدهای خوشبختی!
یک لحظه فقط بایست کارت دارم!
#نفیسه_نعمتی
@robaee
پرسید چهکار میکنم با اندوه
_هی شعر قطار میکنم با اندوه
آنقدر که ما دوتا تفاهم داریم
یک روز فرار میکنم با اندوه
#نفیسه_نعمتی
@robaee
غمگینی و غمسرایی و غمپرور
آه ای وطن شکستهدل ای مادر!
هر روز جنوب تا شمالت اشک است
یک چشم خلیج فارس، یک چشم خزر
#نفیسه_نعمتی
@robaee
جانم به لبم رسید کمکم از تو
باران، دمِ در آمد و نمنم از تو...
تا صبح برای هم شکایت کردیم
او از دل آفتاب ، من هم از تو
#نفیسه_نعمتی
@robaee
میخواست که تویخواب سردش نشود
در بازی باد و آب سردش نشود
با شال بلند هفترنگش باران
میخواست که آفتاب سردش نشود
#نفیسه_نعمتی
@robaee
در لحظهی جان سپردنت میآید
آرام... برای بردنت میآید
آن مورچهای که زیر پا له کردی
یک روز برای خوردنت میآید
#نفیسه_نعمتی
@robaee
هر چند که جانم از وجودش فرسود
هی نور به زندگانی من افزود
زیبا شده با وجود او دنیایم
هر زخم دریچهای به زیبایی بود
#نفیسه_نعمتی
@robaee
قابیست که غرق آه کردهست مرا
بیمهری او تباه کردهست مرا
هر بار که خندیده و حرفی زدەام
عکس پدرم نگاه کردهست مرا
#نفیسه_نعمتی
@robaee
باران که تو بوسه بر دهانش زدهای
هی رنگ به سقف آسمانش زدهای
مست است و به باغ و کوه و در میکوبد
شاید که تو لب به استکانش زدهای
#نفیسه_نعمتی
@robaee
از جانب تو سلام میخواست دلم
از صوت تو التیام میخواست دلم
گفتم که فقط بخند بیحرف و حدیث
موسیقی بیکلام میخواست دلم
#نفیسه_نعمتی
@robaee
قابیست که غرق آه کردهست مرا
بیمهری او تباه کردهست مرا
هر بار که خندیده و حرفی زدەام
عکس پدرم نگاه کردهست مرا
#نفیسه_نعمتی
@robaee
افسوس که گریهی شبم را نشناخت
اسباب همیشهی تبم را نشناخت
دیروز سر قرار آمد لبخند
زل زد به دهان من لبم را نشناخت
#نفیسه_نعمتی
@robaee