دو چشم داشت، دو سبز آبی بلاتکلیف
که بر دو راهی دریا_چمن مُردَّد بود
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
هرچه میخواهمت از یاد بَرم ممکن نیست
من تو را دوست نمیدارم اگر بگذاری
#فاضل_نظری
@robaiiyat_takbait
وقتی که به خورشید نظر کرد درخت
از سردی اسفند سفر کرد درخت
خندید چمن، گل از گل باغ شکفت
تا چادری از شکوفه سر کرد درخت
#محسن_درویش
#عضوکانال
@robaiiyat_takbait
ْْْاز غرور ای نوجوان بر سستی پیران مخند
ای بسا گلهای خندان را که دوران خار کرد
#محفوظ_اصفهانی
@robaiiyat_takbait
افتادن شاخ و برگ را می بینم
تکّه شدن تگرگ را می بینم
سردم شده مثل یک زمستان خدا
بعد از تو همیشه مرگ را می بینم
#نوروزرمضانی
@robaiiyat_takbait
تو را درست ندیدم سرِ قرار
ببخش...
که هرچه میکشم از اشکِ مردمآزار است
#حسین_دهلوی
@robaiiyat_takbait
معشوقِ ما به مذهبِ هرکس موافق است
با ما شراب خورد و
به زاهد نماز کرد
#نادم_گیلانی
@robaiiyat_takbait
به کَس پناه نجویم پِیِ گشایش کار
همان که در به رُخم بسته،باز خواهد
کرد
#طالب_آملی
@robaiiyat_takbait
سنگ هایی که من از یاد تو بر سینه زدم
کعبه ای می شد اگر خانه بنا می کردم
#نعمت_خان_عالی
@robaiiyat_takbait
عقل را از بارگاه عشق بیرون کردهاند
هر فضولی محرم خلوتسرای شاه نیست
#صائب_تبریزی
@robaiiyat_takbait
سر به زیر و ساکت و بی دست و پا
می رفت دل
یک نظر روی تو را دید و حواسش پرت شد
#قیصر_امین_پور
@robaiiyat_takbait
یک روز بیا که دل به دریا بزنی
بر خواسته های کوچکت پا بزنی
ای مرگ چقدر می توانی خود را
یک عمر به نام زندگی جا بزنی
#محسن_چالاک
@robaiiyat_takbait