با آنکه ز ما هيچ زمان ياد نکردی!
ای آنکه نرفتی دمی از ياد کجائی؟
#حزین_لاهیجی
@robaiiyat_takbait
چون برگِ خزان دیده، به هم ربط نگیرد
از بس که ز هم ریخته اجزای دلِ ما...
#حزین_لاهیجی
@robaiiyat_takbait
گاهی کشم سری به گریبان خویشتن
از بس دلم ز تنگی دنیا گرفته است
#حزین_لاهیجی
@robaiiyat_takbait
مژه بر هم نزنم آینهسان در همه عمر
بسکه در دیده من شوقِ تماشای تو بود
#حزین_لاهیجی
@robaiiyat_takbait
ای دل به عهد سست حیات اعتماد نیست
امروز گیرد اُلفت و فردا به هم خورد
#حزین_لاهیجی
@robaiiyat_takbait
اگر به دامن وصل تو دست ما نرسد
کشیدهایم در آغوش آرزوی تو را...
#حزین_لاهیجی
@robaiiyat_takbait
خواهیم به نامت نظر غیر نیفتد...
از رشک ندانیم به عنوان چه نویسیم
#حزین_لاهیجی
@robaiiyat_takbait
گاهی کِشم سری به گریبان خویشتن
از بس دلم ز تنگی دنیا گرفته است
#حزین_لاهیجی
@robaiiyat_takbait
از بس گذشت بی تو به ما تیره روزگار
روشن نشد که روز و شبِ ما کدام بود!
#حزین_لاهیجی
@robaiiyat_takbait
مژه بر هم نزدم آینه سان در همه عمر
بس که در ديدهٔ من شوق تماشای تو بود
#حزین_لاهیجی
@robaiiyat_takbait
گِله از تو «آه»! دارم که چه کرده ای تو با من
به فلک تو را رساندم که اثر کنی نکردی...
#حزین_لاهیجی
@robaiiyat_takbait
در هیچ شهر و هیچ دیارم قرار نیست
صبحِ وطن چو شامِ غریبان به ما نساخت
#حزین_لاهیجی
@robaiiyat_takbait