دستخطی دارم از او بر دل خود یادگار
عشق کاری کرد با قلبم که چاقو با انار
#علیرضا_بدیع
@robaiiyat_takbait
جدا کردند آدمها، مرا از تو، تو را از من
تو دریایی و من ساحل، نخواهی شد جدا از من
#علیرضا_بدیع
@robaiiyat_takbait
تمثیلِ غمِ عشقِ تو با قلبِ ظریفم
یک باغ انار است و یکی کاسه چینی
#علیرضا_بدیع
@robaiiyat_takbait
طُرّه از پیشانی ات بردار ای بالا بلند
درشب یلدا٬ مسیر ماه را گم کرده ام
#علیرضا_بدیع
@robaiiyat_takbait
خوشا سیاست ابروی تو
که از چپ و راست
گرفته کل جهان را بدون خونریزی
#علیرضا_بدیع
@robaiiyat_takbait
خانه ی دل را تکاندم خانه ی دل را تکاند
من به دور انداختم بدخواهِ او را
او مرا
#علیرضا_بدیع
@robaiiyat_takbait
جغرافیای کوچک من بازوان توست
ای کاش تنگ تر شود این سرزمین به من
#علیرضا_بدیع
@robaiiyat_takbait
آغوش تو چقدر میآید به قامتم
در آن به قدر پیرهن خویش راحتم
#علیرضا_بدیع
@robaiiyat_takbait
هم رفتنم خطاست و هم بازگشتنم
چون اره در گلوی سپیدار مانده ام
#علیرضا_بدیع
@robaiiyat_takbait
شهید نیستم اما تو کوچه ی خود را
به پاس این همه سرگشتگی به نامم کن
#علیرضا_بدیع
@robaiiyat_takbait
جدا کردند آدمها، مرا از تو، تو را از من
تو دریایی و من ساحل، نخواهی شد جدا از من
#علیرضا_بدیع
@robaiiyat_takbait
هزار صحبت ناگفته در نگاهِ من است
ولی دریغ که این شوق در نگاهِ تو نیست...
#علیرضا_بدیع
@robaiiyat_takbait
جغرافیایِ کوچک من بازوانِ توست
ای کاش تنگتر شود این سرزمین به من...
#علیرضا_بدیع
@robaiiyat_takbait
درختِ خشکم و همصحبتِ کبوترها
تو هم که خستگیات رفت؛ میپری از من
#علیرضا_بدیع
@robaiiyat_takbait
خِش خش صدای پای خزان است، یک نفر
در را به روی حضرت پاییز وا کند
#علیرضا_بدیع
@robaiiyat_takbait
در شیشه کرد خون مرا آنکه پیش از این
آورده بود قلب مرا با زبان به دست
#علیرضا_بدیع
@robaiiyat_takbait
آغوشِ تو چقدر می آید به قامتم
در آن به قدرِ پیرهنِ خویش راحتم
#علیرضا_بدیع
@robaiiyat_takbait