خندیدی و شهر آرزومند تو شد
گل با همه اسم و رسم ، پسوند تو شد
یک رای که بیشتر ندارم، آن هم
تقدیم به جمهوری لبخند تو شد !
_______________________________
عکاس رسید و صحنه را بند زدیم
خود را به درخت خشک پیوند زدیم
در عکس اگرچه باغ مان خالی بود
گفتیم دوباره " سیب" و لبخند زدیم
#محمد_علی_نیکومنش
@robaiiyat_takbait
قهریم و هنوز با دلم مانوس است
رویای تو برکه نیست ، اقیانوس است
آژیر کشان دوباره پیدایم کرد
این عشق شبیه " گشت ِ نامحسوس " است!
________________________________
از پلّه ی خاطرات ِ دیرینه ی من
آرام بیا به بام سبزینه ی من
سقف دل من حیاط ِ تنهایی توست!
ماسوله ی کوچکی است در سینه ی من
#محمد_علی_نیکومنش
@robaiiyat_takbait
صد پاره دلم...، صاحب هر بخش تویی!
عطری که به خانه می شود پخش تویی
آویشن و بابونه چرا دم بکنم؟
معجون گیاهان شفابخش تویی
#محمد_علی_نیکومنش
@robaiiyat_takbait
وقتی به " خزر " نگاه می اندازی
طوفان همه سو به راه می اندازی
چشمان تو آبی است و ماهی ها را
هربار به اشتباه می اندازی!
________________________________
از در زدنش... بهار باید باشد
این سوت ِ همان قطار باید باشد
سریال بلند عاشقی ها با تو
هر سال ، ادامه دار باید باشد.
#محمد_علی_نیکومنش
@robaiiyat_takbait
هم خوب تر از خودم در اینجا کس نیست ،
هم زشت تر از بال و پرم کرکس نیست!
انسان؛ لحظات ِ جنگ ابلیس و خداست
جنگی که درآن هوای آتش بس نیست.
_____________________________
آن گمشده های خوب حاضر در توست
نقّاشی بهترین مناظر در توست
خطّ لب و خطّ چشم و ....، خاتون! بی شک
تکمیل ِ هنرهای معاصر در توست!
#محمد_علی_نیکومنش
@robaiiyat_takbait
عشق است که در اُجاق من می سوزد
رفتی و دل ِ اتاق من می سوزد
هر صبح که بیدار شوم، می بینم
خورشید- به اتّفاق من - می سوزد!
#محمد_علی_نیکومنش
@robaiiyat_takbait
عِطر خوشت از همین حیاط ِ بغلی است
غیر از لب تو کُلّ ِ عسل ها بدلی است
بی واژه به هم عشق تعارف کردیم
لبخند تو یک زبان بین المللی است
#محمد_علی_نیکومنش
@robaiiyat_takbait
این قلب شکسته را که ترمیم کنم
باید به شما دوباره تقدیم کنم
لطفا همه تکّه ای ازآن بردارید
سخت است که عادلانه تقسیم کنم
#محمد_علی_نیکومنش
@robaiiyat_takbait
رگبار شدی در عطش ِ گلدانم
برگشته بهار سمت تابستانم!
از قحطی هفت ساله رد خواهم شد
من با تو پر از معجزه ی بارانم
#محمد_علی_نیکومنش
@robaiiyat_takbait
همدرد توام پدر ، هم آوازه ی تو
خود وارث رنج کهنه و تازه ی تو
پیراهن چارخانه ات سهم من است
حالا شده ام درست اندازه ی تو!
#محمد_علی_نیکومنش
@robaiiyat_takbait
دیدیم...، ولی به خواب و بیداری بود
سریال نشاط و رنج ، تکراری بود
نعش ملخی به شانه ی مورچه ها
خود شاد ترین جشن عزاداری بود!
#محمد_علی_نیکومنش
@robaiiyat_takbait
بوی خوشت از عُصاره ای نایاب است
از بس که گلاب بوسه هایت ناب است
کار تو کم از داروی عطّاری نیست
دمنوش ِ لبت مُسکّنِ اعصاب است
#محمد_علی_نیکومنش
@robaiiyat_takbait
از باغ لبت دوباره دمنوش رسید
عصرانه ی شعر و شور و آغوش رسید
از چای سیاه چشمهایت برسان
کتریِ دلم به نقطه ی جوش رسید
#محمد_علی_نیکومنش
@robaiiyat_takbait
شاعر همه عمر در تبی رویایی است
بازیگر ِ فیلمنامه ی شیدایی است
شاعر که شدی حساب کارت شب و روز
جمع ِدل و عشق ضربدرِ تنهایی است!
#محمد_علی_نیکومنش
@robaiiyat_takbait
بارانی ام و نگاه ِ پُر نم دارم
سوغات برایتان فقط غم دارم
لبریز محبّتی و افسوس که من
انگیزه برای عاشقی کم دارم
#محمد_علی_نیکومنش
@robaiiyat_takbait
از قیمت قلب من خبر داشت خدا
دنیای مرا زیرنظر داشت خدا
انداخته بودید به خاکم اما
از روی زمین دوباره برداشت خدا!
#محمد_علی_نیکومنش
@robaiiyat_takbait
عشق آمد و در نگاه تو ناز گذاشت
یک زلزله ی خانه برانداز گذاشت
ای میوه ی ممنوعه! خدا هم حتی
در چیدن ِتو دست مرا باز گذاشت!
#محمد_علی_نیکومنش
@robaiiyat_takbait
ای کاش که مبنای بشر ، جنگ نبود
تاریخ پراز سیاهی ِ ننگ نبود
با پای شکسته آمد و بُرد! ببین
تیمور چه می کرد اگر لنگ نبود!
#محمد_علی_نیکومنش
@robaiiyat_takbait
تا کی غم از آسمان سرازیر شود؟
بر سفره ی خالی ام نمک گیر شود ؟
من با شکم گرسنه می خوابم تا
هر شب پسرم به جای من سیر شود
#محمد_علی_نیکومنش
@robaiiyat_takbait
با عشق دلم را به در و دشت زدم
در کوچه ی خاطراتمان گشت زدم
مثل چک بی محل غم دنیا را
از هر طرفی رسید برگشت زدم
#محمد_علی_نیکومنش
@robaiiyat_takbait
دیوار اتاق هم فدایت شده بود
مبهوت لطافت صدایت شده بود
مردی که به قرص خواب هم میل نداشت
معتاد به " شب به خیر " هایت شده بود
#محمد_علی_نیکومنش
@robaiiyat_takbait
تا حرف تبرها به میان می آید
از درد مدادم به زبان می آید
از پایه ی مبلمان خانه ، همه وقت
فریاد درختان جهان می آید
#محمد_علی_نیکومنش
@robaiiyat_takbait
پهلو به بهار می زنی با چشمت
هی نقش و نگار می زنی با چشمت
موسیقی ِ سنّتی است آرامش تو
هر بار " سه تار" می زنی با چشمت!
#محمد_علی_نیکومنش
@robaiiyat_takbait
نفرت زده از بوی بهارم کردند
چیدند و گُل روی مزارم کردند
آب خوشی از گلو اگر پایین رفت
هی طعنه زدند و زَهرِ مارم کردند
#محمد_علی_نیکومنش
@robaiiyat_takbait
بر گــونه ی من بوسه دوتایی بگـذار
در صحنـــه ی جرم ، ردّپایی بگذار
از سکّه ی بوسه هـــای من هم بردار
آن را به حســــاب آشنایی بگذار
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@robaiiyat_takbait
خندیدی و شهر آرزومند تو شد
گل با همه اسم و رسم ، پسوند تو شد
یک رای که بیشتر ندارم، آن هم
تقدیم به جمهوری لبخند تو شد !
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@robaiiyat_takbait
برگــونه ی من بوسه دوتایی بگـذار
در صحنـــه ی جرم ، ردّپایی بگذار
از سکّه ی بوسه هـــای من هم بردار
آن را به حســــاب آشنایی بگذار
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@robaiiyat_takbait