سانازِ رگا، وقتی پرچم امام حسین (ع) رو تو خیابون میدید شالش رو سر میکرد...
#ادب
@rogaateam
وقتی حر به امامحسین رسید، امام مشغولِ صحبت با حضرت علیاکبر بود. حر از اسب پیاده شد.
گفت زشته نوه پیغمبر پیاده باشه و من سواره...
#ادب
@rogaateam
خوشه انگوری به عباس (علیه السلام) دادند، با این که کودک بود با شتاب از خانه بیرون رفت
پرسیدند: کجا میروی؟
گفت: میخواهم این انگور را برای مولایم حسین ببرم.
تا روز آخر به او برادر نگفت...
#ادب
@rogaateam