امان از "اما تو قول داده بودی" هایی که گفته شد ، باورهایی که خراب شد تا یاد بگیری آدما صرفا احساسات لحظهشون رو میگن و این به سادگی ممکنه پایدار نباشه .
- رخساره -
گاهی تمام جمعیت شهر همان یک نفریست که نیست ؛
همانی که دلم لَک زده لبخندش را . .
از باگ های اصلی دوست داشتن اینکه وقتی یکی رو خیلی دوست داریم خیلی روش حساس میشیم و عادی ترین حرفش هم میتونه ناراحتمون کنه . .
بالاخره نوتیف پیام کسی که منتظرش بودی میاد بالای گوشیت ولی تو دیگه حس جواب دادنشو نداری و بدون اینکه سین بزنی پیویشو پاک میکنی ، بالاخره اونی که منتظر بودی بهت نشون بده عاشقته بهت میگه دوست داره ولی تو دیگه مثل قبل دوسش نداری و حست بهش عوض شده ، بالاخره اونی که منتظرش بودی بیاد و دستتو بگیره ببرتت دور از این آدما میاد ولی تو دیگه جونی برات نمونده که دستشو بگیری و باهاش راه بری . .
بالاخره اتفاقایی که خیلی وقت بود منتظرش بودی برات میوفته ولی تو دیگه اونقدر از همه لحاظ پیر شدی که فقط ازشون میگذری بدون هیچ حس و احتیاجی . .
خیلی زود دیر میشه ، یا الان یا هیچوقت .
از غمانگیزترین لحظات وقتیه که میخوای بهش پیام بدی، ولی فکر میکنی اونقدری که تو دوست داری باهاش حرف بزنی ، اون دوس نداره .
زندگیم پر شده از آدمایی که دیگه نداشتنشون رو نصیبم .
حافظم پر شده از خاطره هایی که پاک نمیشه
احاساساتم پر شده از رد پاهایی که محو نمیشه
قلبم پر شده از حفره هایی که پُر نمیشه
ذهنم آشفته تر از این حرفاست ، پر شده از دست نوشته هایی که پاک نمیشه
و اما دلم ، دلم پر شده از شیشه خورده هایی که بیرون کشیده نمیشه
چیکار میکنن این آدما باما؟
ازت بدم میاد ؛ میدونی چرا؟
چون تو منو از خودم دور میکنی ، از زندگیم ، از خانوادم ، از دوستام . .
درست همون لحظهای که یادت میافتم انگار ساعت میخوابه ، ثانیهها وایمیستن ، روزا تکون نمیخورن ، شبا نمیگذرن . گیر میکنم بین یهدنیا خاطره ، کل وجودم غرق فکر کردن به تو میشه .
خیالِ تو مثل یه ابر ، از بین هزارتا فکرو خیال دیگه میاد جلو و منو تو خودش فرو میبره .
ازت بدم میاد ؛ میدونی چرا؟
چون از خودم بدم میاد ؛ از منی که درگیر تو شده ، انقدر که حتی دیگه خودشم فراموش کرده .