کاش یه راهی وجود داشت میتونستم تموم خاطره‌هاتو پاک کنم ، نیاز دارم حتی یادم نباشه چقدر دوستت داشتم .

شبتون به قشنگیِ بوسیدن مویرگ های کبود لب های قرمز او✨

تا میخوام بخوابم مغزم پر از جمله هایی میشه که درمورد توعه .

اصلا خوابیدن واسه اینه که وقتی بیدار میشی گوشیتو چک کنی و از پیام دادن یکی سورپرایز شی :)

ولی تو بودنت خیلی قشنگه اخه ؛ هرچقدرم که دور نشسته باشی ازم هرچقدرم که فک کنی هیشکی حواسش بهت نیست هرچقدرم که کنارم نباشی و بگی دنبالم نیا هرچقدرم که باهام قهر کنی و بخوای نازتو بکشم هرچقدرم که بگی وقتی ماهو نگاه میکنم یادت نمیوفتم دیگه من میخوام اینو بدونی که حتی دور بودن‌ از تو و بغلتو با نزدیک بودن هزار تا ادم دیگه عوض نمیکنم . اینه که تو‌ رو تبدیل کرده به ماهِ‌من ، هرچقدر که ازم دور باشی بازم پر نور ترین سیاره اسمونِ‌ منی .

اینو بدون من خیلی وقتا ازت ناراحت شدم ولی به جاش برات خندیدم، خیلی وقتا میتونستم باهات بحث کنم ولی با خودم گفتم اون مهمه نه بقیه، خیلی وقتا هم میخواستم برم ولی محکم تر از قبل کنارت وایستادم. میدونی اخه من میخوام فقط کنار من بخندی، میخوام تنها کسی باشم که حالت کنارش خوب میشه، میخام همه ی غم و ناراحتیاتو واسه خودم بخرم.

من حتی دلم میخواد مویرگ کوچولو‌‌های پشت پلکتو ببوسم؛

یک سری مسائل بی تعارف حالمان را به گوه کشیده است مانند فکر کردن به تو تا مرز پاره شدن .

..

باشه ولی من دلم براش لک زده.