eitaa logo
📚رمان عاشــ❤ــقانه مَذهَـبـیٖ💕
2هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
793 ویدیو
31 فایل
🌸 💌رمان های #عـاشــــ‌مذهبی‌ـــقانه💝 💌کپی مطالب فقط با لینک کانال و نام نویسنده مجاز است🚫 💕 💌کانال دوم ما↓ @im_princess 💕
مشاهده در ایتا
دانلود
#جان_شیعه_اهل_سنت 💌 #قسمت_186 نویسنده👈 #فاطمه_ولی‌نژاد 📚 sapp.ir/roman_mazhabii 📚-کپی با ذکر لینک کانال و نام نویسنده مانعی ندارد... @roman_mazhabi #صلوات #رمان #اربعین
#جان_شیعه_اهل_سنت 💌 #قسمت_187 نویسنده👈 #فاطمه_ولی‌نژاد 📚 sapp.ir/roman_mazhabii 📚-کپی با ذکر لینک کانال و نام نویسنده مانعی ندارد... @roman_mazhabi #صلوات #رمان #اربعین
#جان_شیعه_اهل_سنت 💌 #قسمت_188 نویسنده👈 #فاطمه_ولی‌نژاد 📚 sapp.ir/roman_mazhabii 📚-کپی با ذکر لینک کانال و نام نویسنده مانعی ندارد... @roman_mazhabi #صلوات #رمان #اربعین
#جان_شیعه_اهل_سنت 💌 #قسمت_189 نویسنده👈 #فاطمه_ولی‌نژاد 📚 sapp.ir/roman_mazhabii 📚-کپی با ذکر لینک کانال و نام نویسنده مانعی ندارد... @roman_mazhabi #صلوات #رمان #اربعین
#جان_شیعه_اهل_سنت 💌 #قسمت_190 نویسنده👈 #فاطمه_ولی‌نژاد 📚 sapp.ir/roman_mazhabii 📚-کپی با ذکر لینک کانال و نام نویسنده مانعی ندارد... @roman_mazhabi #صلوات #رمان #اربعین
#جان_شیعه_اهل_سنت 💌 #قسمت_191 نویسنده👈 #فاطمه_ولی‌نژاد 📚 sapp.ir/roman_mazhabii 📚-کپی با ذکر لینک کانال و نام نویسنده مانعی ندارد... @roman_mazhabi #صلوات #رمان #اربعین
#جان_شیعه_اهل_سنت 💌 #قسمت_192 نویسنده👈 #فاطمه_ولی‌نژاد 📚 sapp.ir/roman_mazhabii 📚-کپی با ذکر لینک کانال و نام نویسنده مانعی ندارد... @roman_mazhabi #صلوات #رمان #اربعین
#جان_شیعه_اهل_سنت 💌 #قسمت_193 نویسنده👈 #فاطمه_ولی‌نژاد 📚 sapp.ir/roman_mazhabii 📚-کپی با ذکر لینک کانال و نام نویسنده مانعی ندارد... @roman_mazhabi #صلوات #رمان #اربعین
#جان_شیعه_اهل_سنت 💌 #قسمت_194 نویسنده👈 #فاطمه_ولی‌نژاد 📚 sapp.ir/roman_mazhabii 📚-کپی با ذکر لینک کانال و نام نویسنده مانعی ندارد... @roman_mazhabi #صلوات #رمان #اربعین
#جان_شیعه_اهل_سنت 💌 #قسمت_195 نویسنده👈 #فاطمه_ولی‌نژاد 📚 sapp.ir/roman_mazhabii 📚-کپی با ذکر لینک کانال و نام نویسنده مانعی ندارد... @roman_mazhabi #صلوات #رمان #اربعین
سلام فردا فایل PDF جان شیعه اهل سنت در کانال قرار میگیره و رمان بعدی توسط ادمین جدید قرار میگیره🌈
#فنجانی_چای_با_خدا حسام گوشی را از دستم گرفت (خب الان خیالتون بابتِ سلامتیش راحت شد؟ دیدین که از منو شما سرحالتره.. حالا برم سر اصل مطلب؟؟ البته اگه حالتون خوب نیست میذاریم واسه بعد..) مشتاق شنیدم بودم. خواستم شروع کند. دستی بر محاسنش کشید (حالا از کجا شروع کنم؟؟ قبلش ما به شما یه عذر خواهی بدهکاریم. که ناخواسته وارد جریانی شدین که فشار زیادی روتون بود. امیدوارم حلال کنید.. ) حلال؟؟؟ در آن لحظه به قدری خوشحال بودم که حتی از پدرهم میتوانستم بگذرم.. صدایی صاف کرد ( والا.. دانیال یکی از نخبه هایِ کامپیوتر تو دانشگاه بود. و سازمان مجاهدین خلق از مدتها قبل به واسطه ی پدرتون اونو زیر نظر داشت تا بتونه با دادنِ وعده و امکانات جذبش کنه و واسه انجام ماموریت به داعش بفرسته. پس بعد از یه مدت کوتاه، سازمان وارد عمل میشه و با نشون دادنِ درِ باغ سبز از دانیال میخواد تا به اونها ملحق شه. اما دانیال با شناخت و تنفری که به دلیل زندگی با پدرتون از این سازمان داشت، درخواستشونو رد میکنه. ولی از اونجایی که سازمان نه تو کارش نیست و وقتی چیزی رومیخواد باید بدست بیاره، میره سراغِ اهرام فشار. همون موقع بچه های ما متوجه میشن که نقشه یِ سازمان واسه فشار رویِ دانیال و اجبارش به قبولِ این مسئولیت، تهدیدِ خوونوادشه. پس من مامورِ نزدیکی و رفاقت با برادرتون شدم. اونقدررفیق که هم ازم تاثیر گرفت، هم یه چیزایی از پیشنهاد و تهدید سازمان بهم گفت. اینجوری ما هم خیلی راحت میتونستیم از جونش حفاظت کنیم. بالاخره دانیال یه نخبه ی ایرانی بود با هیچ نوع تفکر و جهت گیریِ سیاسی، و سلامتیش اهمیت زیادی برامون داشت. سازمان منافقین سعی داشت تا با اهدایِ دانیال از طرف خودش به داعش نوعی مراوه ی پر منت رو شروع کنه و با استفاده از هدیه ی ارزنده اش، خواسته های خودشو از داعش تو منطقه، طلب کنه. بی خبر از اینکه داعش خودش دست به کار شده و با شناسایی دانیال سعی داره با کمترین هزینه اونه جذب نیروهاش کنه. اینجوری هم سر سازمان بی کلاه میموند و نمیتونست درخواستهای دیگه ایی داشته بشه؛ هم یه نخبه ی ایرانی وسنی مذهب رو جذب گروهش کرده بود. پس از کم هزینه ترین و جوابگوترین راهه ممکن شروع کردن. راهی که هنوزم بین سیاسیون دنیا حرفِ اولو میزنه.. و اون ورود یک دختر زیبا به ماجرا و ایجاد یه داستان عشقی و رمانتیک بین دختر و دانیال بود. حالا اون دختر جوان کسی نبود جز صوفی.. دخترعربی که با عنوانِ مُبلغِ داعش تو آلمان باید به دانیال نزدیک میشد و اون رو به خودش علاقمند میکرد،اون قدر زیاد که دانیال چشم بسته برایِ داشتنش، با پیوستن به داعش موافقت کنه و وقتی وارد شد اونقدر گرفتارش میکردن که دیگه راهی برایِ بازگشت مقابل خودش نمیدید.. غافل از اینکه ما از همه چیز با خبریم و قصدِ پیش دستی داریم… ادامه دارد... دوستان خود را به کانال دعوت کنید😍👇🏻 🎈 @roman_mazhabi ╭┅═ঊঈ🎈ঊঈ═┅╮ join : sapp.ir/roman_mazhabi ╰┅═ঊ 💌-کپی با ذکر لینک کانال مانعی ندارد.....