#پارت۶۸
با گفتن این حرف از جا برخاست که آنجا را ترك کند . مسیح از جیب کتش شناسنامه اش را بیرون آورد وبه
طرفش گرفت وگفت :
- بیا این شناسنامه ات، همانطور که قول داده بودم صفحه مشخصات همسر سفیده پس نگران این ازدواج نباش
وبعد از جدایی خیلی راحت به زندگی عادی خودت ادامه بده
دوباره سر جایش نشست وشناسنامه را از دستش بیرون کشید . او درست میگفت :سفید سفید بود . مثل اینکه
اصلا مسیح همسرش نیست و یک غریبه است
دلش از اینهمه بیخیالی مسیح گرفت و با خودش نالید:
چرا همه چیز را اینهمه راحت می گیرد، شاید قصد دارد با اینهمه بیخیالی آزارم دهد
با افسوس گفت:
- وقتی امشب همه شاهد و ناظر ازدواج ما باهم بودن ثبت شناسنامه باشه یا نباشه چه فایده داره به هر حال من
چند ماه دیگه یک بیوه مطلقه ام
مشکوك نگاهش کرد وپرسید
- همه منظورت شخص خاصیه ؟
-نه همه آشنایان و می گم
- به هر حال خیلی از زندگی ها به سرانجام نرسیده ازهم میپاشه، این هم میتونه یکی از اون موارد باشه
افرا بحث کردن در هر زمینه ای را با او بیفایده می دید ،چون از اول هم حرف ،فقط حرف خودش بود و برای نظر
افرا هیچ ارزشی قائل نبود پس با خستگی تمام گفت:
- حرفهاتون تموم شد
افرا با خودخواهی تمام گفت :
- تنها یک حرف دیگه ، سرانجام این زندگی جدائیه ! پس در صورتی که به هر دلیلی به من وابسته یا علاقمند
شدید مطمئن باشید تنها کسی که ضربه میخوره فقط خود شما هستین
از اینهمه غرور و اعتماد بنفس کاذبش خنده اش گرفته بود ،پس با زهرخندی گفت:
- مطمئن باش اگه شما آخرین مرد روی کره خاکی هم باشین هرگز به شما علاقمند نمیشم چون با مرد ایده الم
فرسنگها فاصله دارین .
ریلکس وبی تفاوت گفت :
#پارت۶۹
- امیدوارم همین طوری باشه که می گی
سپس جدی ادامه داد
- با اینکه قراره توافقی ازهم جدا بشیم اما من در زمان جدایمون همه مهریه ات و تمام و کمال پرداخت میکنم
ونمی خوام دینی از تو بگردنم باشه
افرا که هنوز از او دلخور و عصبی بود از اینکه میدید چه راحت زندگیش را با پول مقایسه میکند برآشفت وگفت:
- من به پول تو احتیاجی ندارم پس لطف کن و اینهمه پولتو به رخ من نکش
با لحنی تمسخر آمیز گفت:
- پس اینهمه اصرار خانواده ات برای این ازدواج چه بود؟
لرزشی آنی همه وجودش را گرفت . با خشم از جای خود برخاست و روبرویش ایستاد. افرا با تعجب به عکس
العمل و چهره پراز خشمش خیره شد بود ، با
چهره ای برافروخته و هیجان زده گفت:
- فکر کردی همه مثل خودت کثیف و پول پرستن؟!......فکر کردی نمی دونم چرا نتونستی مانع این ازدواج
احمقانه بشی ؟! .........من همه چیزو میدونم ! میدونم تو حیوون کثیف فقط به خاطر اینکه پدرت تهدیدت کرده
همه سرمایه اش و از پروژه ات بیرون میکشه حاضر شدی این بازی مسخره رو با من راه بندازی ،پس کسی که
محتاج پوله تویی نه من ،تویی که برای زندگی دیگرون هیچ ارزشی قائل نیستی نه من و خانواده ام ، که برای
زندگی همدیگه از جونمون مایه میذاریم !
همه وجودش از خشم می لرزید واحساس سرمایی غیر عادی میکرد. در حالی که انگشت تهدیدش را به طرف
مسیح میگرفت نفس عمیقی کشید وبا نهایت خشم و نفرت ادامه داد :
- تو هر قدر هم بخوای میتوانی منو تحقیر کنی ولی حق اینو که تا روزی که تو این خونه ام به خانواده ام توهین و
بی احترامی کنی ونداری چون تحمل این رو اصلا ندارم
وسپس در مقابل چشمان حیرت زده مسیح به سرعت از پله ها بالا رفت .نمی دانست کدام یک از اتاقها اتاقش
است ،به همین دلیل در اولین اتاق را گشود و وارد شدوخودش را روی تخت انداخت و با تمام وجود گریست.
دیگر تحقیر شدنش عادی شده بود ولی تحمل توهین به خانواده اش را نداشت . به یاد حرفهای مهدی افتاد او این
لحظات را از پیش برایش پیش بینی کرده بود اما او با لجبازی تمام راه خودش را رفته بود .می دانست برای مسیح
سر سوزنی ارزش ندارد اما حالا که میدید مسیح او و خانواده اش را هم مثل خودش میبیند، تحمل این برایش
خیلی سخت بود
#پارت۷۰
با تقه ای که به در خورد سریع روی تخت نیم خیز شد واشکهایش را پاك کرد .مسیح پس از لحظه ای در را گشود
و وارد شد.
نگاهی به او انداخت وگفت:
- میتونی تا روزی که اینجا مهمون منی از این اتاق استفاده کنی ، من همه وسایلم و از اینجا برمیدارم تا تو راحتر
باشی
بی اعتنا و خاموش پشت پنجره ایستاد وبه آسمان صاف خیره شد ماه در آسمان همچون گویی درخشان
خودنمایی میکرد و ستاره های بیشماری در محفل سیاه شب به دورش گرد آمده بودند به یاد حرف مادرش در
زمان بچگیش افتاد :
نورانی ترین ستاره در آسمان سیاه شب ،ستاره اقبال توست
آهی از ته دل کشید وبا خود گفت :
- آه مادر ، چه ستاره درخشانی در این زندگی سهم من شده ! کسی که شاید خیلی ها آرزویش را دارند،اما
هیچکس نمی داند این ستاره پرنور چقدر مغرور و از خود راضیست
وقتی برگشت اثری از مسیح در اتاق نبود .در اتاق را قفل کرد و لباس عروسش را به سختی از تن بیرون آورد
،حوله حمامش را برداشت و به حمام رفت از اینکه اتاقش سرویس بهداشتی جداگانه داشت خوشحال بود چرا که
دیگر مجبور نبود چهره منفور مسیح را ببیند .
وقتی از حمام بیرون آمد یکدست لباس راحتی پوشید و به
رختخواب رفت آنقدر خسته بود که خیلی زود در خوابی عمیق فرو رفت .
**
صبح وقتی از خواب برخاست خانه در سکوت مطلق فرورفته بود .مسیح رفته بود و او حتی حدس هم نمی زد کجا
باید رفته باشد بی حوصله در خانه چرخی زد و کلافه خود را روی مبل انداخت .اصلا عادت به تنهایی نداشت .در
خانه خودشان همیشه در این ساعت روز سر گرم یکی به دو کردن با ساغر بود ویا با نازنین گل میگفت وگل
میشنید . چقدر دلتنگشان بود
نگاهش به ساعت افتاد با اینکه ساعت از یازده روز گذشته بود اما خانه در تاریکی دلگیری فرو رفته بود . بلند شد
و پرده ها را کنار زد ، از دیدن تصویر زیبا و باورنکردنی شهر از پشت پنجره های بزرگ وتمام سکوریت سالن که
از سقف تا کف اتاق بود متحیر ماند او همیشه عاشق پنجره های بزرگ ونورگیر بود حالا که می دید خانه اش
مطابق سلیقه اش است البته خانه مسیح، چرا که اینجا را حتی خانه خود هم نمی دانست کمی احساس آرامش
میکرد .
هدایت شده از رمان کده
بزن روی اول اسم خودت ببین چی میاد😍👇
🧡 آ 🧡 🧡ب🧡
🧡ث🧡 🧡ت🧡 🧡پ🧡
🧡خ✨ح✨✨ل✨چ✨ج🧡
🧡ذ✨ض✨ط✨ظ✨ع🧡
🧡ز✨ف✨ق✨ک✨ر🧡
🧡ج✨گ✨م✨ن🧡
🧡🧡ش🧡🧡
ـ🧡🧡
هر کس آنلاینه 1 دقیقه بره اینجا رو ببینه🤩👆❤️
#پیشنهاد_ویژه_ادمین 💯👌
هدایت شده از رمان کده
متولدین هرماه تو تنهایی چیکار میکنن؟😳🙈🚷
❗️متولد کدوم ماهی😈❗️
♨️فـــروردیــــن
😹اردیبهــشـت
♨️خــــــرداد
😹تـــــیــــــر
♨️مـــــــرداد
🙈شــهـــریور
♨️مــهـــــر
😹آبـــان
♨️آذر
😹دی
🙈بـهـمـن
♨️اســفـند
بیا ببین شهریوریا چیکارا میکنن 👆🔞
بزن رو ماه تولدت😐
https://eitaa.com/joinchat/77201408C083b23a7ca
🍃❤️
نمیفهمم شَبَم کِی روز شد، روزَم چه پیش آمد...
گذشتِ عمر در آغوشِ تو، آهستهتر بهتر...😍
عبدالجبارکاکایی
(میدونی...
وقتی پیشِ تواَم،
انگار از عمرم حساب نمیشه🙃)
#عاشقانه
#پروفایل
#دوستت_دارم
آدرسِ ڪانالِ قشنگمون👇✿◕ ‿ ◕✿🍃
⚘️ @romankadeh ❤️
🍃❤️
شما بهش میگید «دوستت دارم» وَلی غسان کنفانی میگه:
"تو...اَمّا واردِ رگ هایم شدی،
و همه چیز تمام شد...🥲
و خیلی سخت است بخواهم از تو شفا یابم...❤️"
(همینقدر قَشَنگ و مبتلا😍)
#عاشقانه
#پروفایل
#دوستت_دارم
آدرسِ ڪانالِ قشنگمون👇✿◕ ‿ ◕✿🍃
⚘️ @romankadeh ❤️
12.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃❤️
_ اون با اومدنش چه تَغییری تو زندگیت به وجود آورد؟🙃
+ به زندگیم رَنگ بخشید...😍
#عاشقانه
#کلیپ_عاشقانه
#دوستت_دارم
آدرسِ ڪانالِ قشنگمون👇✿◕ ‿ ◕✿🍃
⚘️ @romankadeh ❤️
Joorchin - Mohsen Chavoshi.mp3
8.47M
🍃❤️
محسن چاووشی
انقدر این آهنگو قشنگ خونده که
بغضی میشه آدم...🥲😍
#موزیک
#آهنگ
#دوستت_دارم
آدرسِ ڪانالِ قشنگمون👇✿◕ ‿ ◕✿🍃
⚘️ @romankadeh ❤️
10.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃❤️
یه کم دل آب کنیم...🙃 پاهاشو فَقَط ببینید آخه...😭
تُپُل خان😍
#فیلم
#کودک
#دوستت_دارم
آدرسِ ڪانالِ قشنگمون👇✿◕ ‿ ◕✿🍃
https://eitaa.com/joinchat/56229888Cb83516fb57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃❤️
اسفند، لبخندِ زمستان است
از ذوقِ بهار...❤️🥲
لیلا مقربی
(کم کم بویِ عید داره میاد...😍)
#بهار
#عید
#نوستالژی
آدرسِ ڪانالِ قشنگمون👇✿◕ ‿ ◕✿🍃
⚘️ https://eitaa.com/joinchat/56229888Cb83516fb57 ❤️
Joorchin - Mohsen Chavoshi.mp3
8.47M
🍃❤️
محسن چاووشی
انقدر این آهنگو قشنگ خونده که
بغضی میشه آدم...🥲😍
#موزیک
#آهنگ
#دوستت_دارم
آدرسِ ڪانالِ قشنگمون👇✿◕ ‿ ◕✿🍃
⚘️ https://eitaa.com/joinchat/56229888Cb83516fb57
❤️