﴾﷽﴿
#چادرانه
خـــــدایا ...
ما براے تو تیپ زده ایم ...
بگذار نپسندنمان ...
ما را چه بہ نگاه غیر؟
همین کہ بنده خوشتیپ توئیم
ما را بس ❣
@romankademazhabi 🌸
animation.gif
782.5K
سلام 😊
❤️رمانکده مذهبی❤️ جذاب ترین؛ جدیدترین؛
وپرطرفترین رمانهای زیبای عاشقانه_ مذهبی را
باما ودرکانال ما دنبال کنید🌹
عاشقانه ای برای مذهبیها 👌
http://eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
👌خودِ "انتظار" به معنای "دعای فرج"خوندن🤲 نیست که!
آمادگی لازمه🙋♀🙋♂..
📝ادمین نوشت: ✍ مثلا زندگی مون، نیتهامون ،لباسامون، وسایل خونه مون، دوستامون، حتی گوشی هامون طوری باشه که آماده ظهور هستیم درسته؟؟!!☺️
🌼🍃@romankademazhabi 🍃🌼
#از_خانه_تا_خدا....
#درس_چهارم
👇
💎 "نعمت های الهی"
🔹یکی از دلایل اهمیتِ توجه به خانواده اینه که "خانواده محل دریافت بیشترین نعمت های الهی هست"
🎁💝 این نعمت ها شامل "انواعِ رزق و روزی های مادی و معنوی" میشه.
🔸اگه کسی میخواد درهای نعمت های الهی رو به روی خودش باز کنه👇
باید توی خانواده ی خودش سعی کنه زیباترین رفتارها رو داشته باشه.
😍💖💰
✅ خانواده محلّ کم و زیاد شدنِ رزق و روزی انسان هست
🌺 رزق و روزی انسان، قبل از این که به زرنگی و ساعات کارِ بیشترِ انسان بستگی داشته باشه
⬅️ به "رفتارِ درست و زیبای آدم با خانوادش" بستگی داره
👆👆👆✔️
🚸 اگه کسی میبینه توی زندگیش داره بهش سخت میگذره و هر چقدر تلاش میکنه آسایش کمتری داره 😞
👌 یه نگاهی به رفتارش با خانوادش بندازه؛
🔻حتماً داره یه جایی به همسر و فرزندانش زور میگه و اذیتشون میکنه
🔺یا داره یه جایی برای خانوادش کم میذاره!
💢⭕️💢
🔴 متاسفانه برخی از آقایون برای کاهشِ مشکلاتِ اقتصادیشون به جای اینکه برای خانوادشون بیشتر خرج کنن
اتفاقاً سخت گیری بیشتری میکنن ❌
با این کار👆 خیال میکنن میتونن پول بیشتری ذخیره کنن!😒
🚫⛔️🚫
📜🌷 در حالی که طبق روایات، هرچقدر آدم برای خانوادش خرج کنه
💞 خدا بیشتر بهش نگاه میکنه
و همین باعث میشه که زندگیش هم رونقِ بیشتری بگیره✔️
🔮🌳🌺
🔖 یه تمرینی رو همین اول کار خدمت آقایون عزیز تقدیم میکنیم حتماً انجامش بدید
هزینه خاصی هم نداره😊
👇👇🌹
🔶 از حالا سعی کنید غذا یا لباس یا هر چیز دیگه ای رو "با نیتِ صدقه" برای خونه تون تهیه کنید
🍎 مثلاً برای خونتون میخوای یه کیلو میوه بخری؛ موقع خریدن به خدا بگو:
خدایا من این میوه ها رو برای آسایشِ خانوادم و رضای تو خریدم....😌
🛍🎁💕
❇️ خدا هم لطف میکنه و زندگیت رو نورانی میکنه✨🌈
🌷علاوه بر اون، ثواب و اثرِ صدقه رو هم به شما هدیه میده....💞
🔹شما که به هر جهت داری خرید میکنی خب در کنارش این ثواب رو هم ببر دیگه!😊
چیزی ازت کم نمیشه که اضافه هم میشه!
🌹در روایت میفرماید:
✨ کلیدِ رزق و روزی ، صدقه است✨
{مفتاحُ الرّزقِ الصَّدَقَةُ}
📚 کافی/ج ۴/ ص۱۰
🔑🌹💝
🌺 یکی از بهترین راه های افزایشِ رزق و روزی :
👈مهربانی با خانواده و تلاش برای رفاهِ بیشترِ همسر و فرزندان هست.
✅🔷🌷➖🎁💖
اللهم صل علی محمد و آل محمد
و عجل فرجهم
┄┄┄••❅❈✧❈❅••┄┄┄
در خدمتتون هستم
با بحث مشاوره
در رابطه با
✴️خانواده و مشکلات خانوادگی
✴️همسرداری
✴️تربیت فرزند
✴️ازدواج
✴️اصلاح تغذیه
جهت تنظیم نوبت به ای دی زیر پیام بدید
👇👇
@MOSaferr1991
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
📚 #زنان_عنکبوتی ❤️ #قسمت_بیست_دوم نیروی موتور سوار وقتی مقابل شهاب رسید که پژوی زن ها یک خیابان
📚 #زنان_عنکبوتی
❤️ #قسمت_بیست_سوم
چند تا مسیری که می رفت رو پیگیر شدیم. اول آرایشگاه ها رو توی این چند روزه رفت و جز یکی توی بقیه به اندازه ای معطل نشد که بگیم برای آرایش رفته، چیزی حدود ده تا پونزده دقیقه داخل هر کدوم زمان گذاشت.
بعد هم به این چند تا آتلیه سر زد! این استخرا رو هم رفت و مزون! مزونی که بیش از چهار ساعت توش بود! سه تا زن توش کار می کنند اما چهار تا مرد هم همراهش وارد و خارج شدند. و یه چیز عجیب این که مزون اصلاً دوربین نداشت! امکان نداره مزونی با این همه مشتری بی دوربین باشه!
سید پرسید:
– هیچ جا گمش نکردی؟
شهاب چشم درشت کرد:
– منظور؟
– پس حتما روزای دیگه برات یه سورپرایز هم داره!
شهاب طولانی به صورت سید نگاه کرد و حدس هایی زد که سید گفت:
– امیر جان اینا یا مجوز دارند که ظاهراً ندارند. یا ندارند که دارند پیگیر می شن برای گرفتنش. بازم اینا مهم نیست؛ اما با توجه به این که این خانم همون فروغ خانم سال ۸۹ هست و مجرمه، نمی تونه بحث مجوز موسسه رو داشته باشه!
حرف سید امیر را واداشت به گفتن تجربیاتش:
-اینا یه روشی دارن که بی پشتوانه کار نمی کنند. تنهایی جلو نمی آن. همون سال۸۹ هم که این جا سالن گرفتند و شوی مدل راه انداختند، پشتشون به یه تعداد از دولتی ها گرم بود. خیلی جاها نیرو دارند. حتما یه عده رو با خودشون همراه کردند که دارن کار می کنن. باید ببینیم کیه که بهشون پا می ده؟
شهاب گفت:
– یا کیان که بهشون پا می دن؟ اگه شبکه ای باشن، پیاده نظام شون وصله به مسئولایی که یا احمقند، یا از خودشونن. یعنی یا تونستن نیروی کار کشته خودشون رو با وجهه ی ریش و سبیل ببرن کارمند دستگاه کنن، یا این که چهارتا از غافلا و ساده لوحا الان حلقه به گوش اینا هستن. شاید این مرد نیمه شب حلقه ی گم شده ی این پرونده باشه که چشم و دل سید باید شش دانگ دنبالش کنه!
امیر پارچ آب را خم کرد روی لیوان و تمام تلاشش را کرد تا یخ ریز شده توی لیوانش نیفتد. شهاب گفت:
– آدم با ظاهر آراسته و موجه که دَم پَر مسئولا باشه زیاده. این قدر هم خوب حرف می زنن، مسئوله به بچش شک کنه به این نیروش شک نمی کنه. فقط آقا یه چیزی!
امیر بلند شد و از کمد کنار اتاقش پاکت کاغذی را برداشت، سینا معطل نکرد. بلند شد و پاکت را گرفت و گفت:
– آقا امیر مزد کارگریمو داد!
امیر سینا را با خودش کشید کنار میز. سینا مجبور شد در پاکت را باز کند و برای هر کدام از بچه ها یک مشت بادام شور بریزد! میان همین شوخی ها بود که شهاب گلویی صاف کرد و گفت:
خانم سعیدی یه گزارش مفصل آماده کرده از روند کارش تا الان با همون سوژه. من فکر می کنم با توجه به این که فضای این سوژه ها خاصه، ایشون باید یه تیم تشکیل بده و در جریان تمام کارا باشه!
امیر با سر تایید کرد و گفت:
– شهاب با خانمت یه سر به مزونا بزن. فعلا هم به خانم سعیدی بگو با یکی دو تا خانم برن این آرایشگاه و استخرا رو رصد کنن! آتلیه هم باشه برای تیم سید!
همه که مرخص شدند، شهاب تلفنش را برداشت و وارد محوطه شد. خانمش که جواب داد در جا گفت:
– سلام بر اصالت خانه!
– سلام آقا! یادی از بزرگان کردی؟
– زنگ زدم بگم که رییسم گفته که باید برادران زنم را عوض کنم!
– بسم الله!
شهاب خنده اش را فرو خورد و گفت:
– نترس خانم جان. من بخوامم کسی بهم زن نمی ده که بخواد برادرم داشته باشه! فقط پدر شما بود که اغفالش کردم و شدنی بود!
خدا وکیلی الان با من چه کار داری؟
– من برای جبران مافات که برات عروسی نگرفتم و لباس عروس نپوشیدی می خوام ببرمت مزون!
صدای خنده ی همسرش، لبخند را به لبان شهاب نشاند:
– خدا به دور! یه بار دیگه تلفظ کن شما!
– ببین خانم جان اگر می خوای من سر این کار بمونم برای بعدازظهر بیا بریم به یکی دو تا مزون سر بزنیم!
🕸🕸🕸🕸🕸 ادامه دارد 🕸🕸🕸🕸🕸
┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
کانال رپلای (دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان های ما و pdf رمان های دیگری)👇🏻👇🏻👇🏻
@repelay